اول يه نقطه ي خيلي مهم بگم بعد درباره شعور كيهاني توضيح بدم
نكته ي مهم اينه كه: سن ، جنسيت ، ميزان تحصيلات، مطالعات، معلومان، تعاليم و تجارب عرفاني و فكري ، استعداد و لياقت هاي فردي و ... همچنين نحوه و نوع تغذيه، ورزش، رياضت و ... در كار با شبكه ي شعور كيهاني هيچگونه تاثيري ندارد . زيرا اين اتصال و برخورداري از مدد آن ، فيض و رحمت عــام الهي بوده كه بدون استثنا شامل حال همه ي انسانها مي باشد.
بيا كه دوش به مستي سروش عالم غيب نويد داد كه عام است فيض رحمت او
(حافظ)
شـبـــكه ي شـــعـــور كـــيـهـاني
شبكه ي شعور كيهاني ، مجموعه هوش و خرد يا آگاهي حاكم بر جهان هستي بوده كه به آن آگاهي نيز گفته مي شود و يكي از سه عنصر موجود در جهان هستي مي باشد ( آگاهي ،ماده، انرژي ) .نظر به اينكه ، آگاهي نه ماده است نه انرژي ،بُعد مكان و زمان بر آن حاكم نبوده و درمان به كمك اين شبكه از راه دور و نزديك امكان پذير مي باشد و همچنين فاقد كميت بوده و قابل اندازه گيري نيست و همان گونه كه ذكر شد، فقط با ايجاد انگيزش هايي در بدن بيمار ، نقطه اثر آن آشكار مي شود.
سه عنصر تشكيل دهنده ي جهان هستي عبارتند از : ماده ، انرژي و آگاهي
نكته ي مهم در اين مكتب اين است كه برخلاف خيلي از روشها ، درمان توسط درمانگر انجام نشده بلكه از طريق اتصال به شبكه شعور كيهاني صورت مي گيرد و درمانگر (كسي كه فرادرماني مي كند) صرفا نقش يك واسطه را بازي مي كند تا حلقه اي به نام حلقه ي وحدت - حبل الله ( كه حلقه ي بسيار هوشمندي مي باشد ) تشكيل مي شود.
پـــس درمان توسط فرادرمانگر انجام نمي شود و او نمي تواند از بابت قدرت شبكه ، چيزي را به خود نسبت دهد فرادرمانگر فقط نقش واسطه رو بازي مي كنه تا حلقه حبل الله تشكيل بشه . حلقه به صورت زير است:
سعدي در مورد اين حلقه چنين مي گويد:
سلسله ي موي دوست ، حلقه ي دام بلاست هر كه در اين حلقه نيست ، فارغ از اين ماجراست
شرط اساسي براي نتيجه گرفتن از فرادرماني ، حضور بي طرفانه در اين حلقه مي باشد ، درست مانند يك شاهد و نظاره گر و نــــيـــــازي به داشـــتــــن اعــتــــــقـــاد و ايـــمــان نــــــيــســت و خارج بودن از اين حلقه نيز ، به معني محروم بودن از فيض اين حلقه مي باشد.
با توضيح فوق مشخص مي شود كه فرادرماني به انرژي و مهارت درمانگر بستگي نداشته و نيازي به داشتن استعداد و قدرت و انرژي خاصي نمي باشد ، بلكه درمان، توسط هوشي بسيار برتر هداست مي شود و قابليت هاي فردي تاثيري در انجام آن ندارد . در نتيجه ، فرادرمانگر نيز دچار هيچ نوع عارضه اي مانند خستگي و نحليل جسمس نمي شود و نيازي به جبران انرژي از طبيعت و غيره را نخواهد داشت. در ضمن وجود " لايه ي محافظ " فرادرمانگر را از خطر تشعشع شعور معيوب سلولي و ساير تشعشعات منفي بيمار و همچنين از تداخل موجودات غير ارگانيگ ، محافظت مي كند.
نكته ي مهم ديگر در اين مكتب اين است كه شخص با سعي و كوشش و تلاش خود "درمانگر " نمي شود بلكه اجازه ي درمانگري و تجهيز به لايه ي محافظ پس از مكتوب نمودن سوگند نامه به او تفويض مي شود.
به سعي خود نتوان برد پي به گوهر مقصد خيال بود كه اين كار، بي حواله بود
(حافظ)
در اين مكتب ، فرد از تمام توانايي ها و قابليت هاي فردي كاملا خلع سلاح شده و بدون داشتن هيچ گونه وسيله و روشي كه بتواند آن را به خود نسبت دهد ( پس از تفويض اتصال و لايه محافظ به درمانگر ) اقدام به درمانگري مي نمايد و در اين راستا براي درمان و درمانگري از هيچ نوع تمركز ، تصور و تخيل ، ذكر و مانترا، ترسيم سمبل ، تلقين و روشهاي هيپتوتيزم و ... استفاده نـــــمي شود.
همچنين در اين مكتب اعتقاد بر اين است كه انسان در اين رابطه مي تواند از توانمندي هاي معنوي بسيار زيادي برخوردار باشد كه توان فرادرمانگري يكي از آنهاست و از اين اتصال مي توان در شناخت گنج هاي دروني بهره برداري نموده و به روشن بيني ( كه به معناي روشن ديدن و اشراق ، رسيدن به وضوح ، فهم و درك روشن از جهان هستي مي باشد،) رسيده و زمينه ي ارتقاء روح فردي و جمعي جامعه را فراهم نمايد و اين خود مي تواند باعث اعتلاي انسان شده و از درد و رنج او بكاهد . زيرا درد و بيماري شايسته ي انسان ،( همان اشرف مخلوقاتي كه خداوند براي خلق او به خود تبريك گفت ) نيست و تلاش براي رهايي از درد و رنج و خفت و خواري ، نه تنها كارمايي ( عكي العمل منفي ) براي ائ به وجود نمي آورد ، بلكه جزء رسالت انسان نيز مي باشد ؛ خصوصا اين كه علت برخي از دردها و بيماري ها صرفا ناشي از فكر و بينش هاي غلط او مي باشد.
درمان به عنوان يك روش عرفاني ، در راه رسانيدن گ درمانگر " به اهداف زير ، مورد استفاده قرار مي گيرد
- شناسايي و آشنايي عملي با هوشمندي و شعور الهي
- شناختن گنج درون و رسيدن به دانش كمال
-رهايي از گرفتاري در خويشتن
- خدمت به خلق و آشنايي با عبادت عملي و امكان تحقق بخشيدن به آن .
فرادرماني براي بيمار نيز به عنوان يك حركت عرفانب براي متحول نمودن او به كار گرفته مي شود. زيرا ، در اين مكتب شفاي ججسم بدون تحولات مثبت دروني ، فاقد ارزش هاي لازم مي باشد و اتصال بيمار به شبكه ي شعور الهي ، توجه او را به منبهي هوشمند جلب نموده و او را به حقيقتي شگرف آشنا مي كند كه به دنبال آن ، زمينه ي ايجاد تحولات دروني او را فراهم مي سازد.
ساقيا بده جامي ، زان شراب روحاني تا دمي بياسايم ، زين حجاب جسماني
(شيخ بهايي )