جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

فصل دوم (قسمت دوم)

اذهب الى الأسفل

فصل دوم (قسمت دوم) Empty فصل دوم (قسمت دوم)

پست من طرف ayshin 2010-03-31, 16:10

تعريف
نيروي كيهاني

نيروي كيهاني يكي
از زير مجموعه‌هاي شبكه‌ي شعور كيهاني است
كه ازهوشمندي كيهاني ناشي شده است و به‌صورت نيرو، در سطح كيهان‌جاري است.
در فرادرماني، احساس اين نيرو طي يك جلسه به فرادرمانگر
تفويض مي‌شود و پس از آن، او مي‌تواند با حركت دست
خود در هوا، اين نيرو را حس كرده و به اين موضوع پي ببرد كه ما در آن غوطه
ور و شناور هستيم.
نيروي كيهاني مانند
آبي است كه به يك مزرعه جاري است و بدون آن همه‌ي گياهان خشكيده و از بين
مي‌روند. در اين مزرعه صرف‌نظر از نوع گياه، همگي از آن استفاده مي‌كنند.
پس همه‌ي جهان هستي داراي يك
ريشه‌ي اشتراكي هستند و يك منبع تغذيه‌ي مشترك دارند كه نيروي كيهاني
ناميده مي‌شود. كار با اين نيرو در مكاتب مختلف، از طريق انجام «تخيل» صورت
مي‌گيرد به اين ترتيب كه فرد تخيل مي‌كند اين نيرو را تنفس كرده و به درون
بدن خود كشيده و آن را به ساير بخش‌هاي وجودي هدايت مي‌كند و اين نيرو نيز
در اين بخش‌ها، نيرو بخشي و كارهاي لازم را انجام مي‌دهد (براي نمونه در
يوگا) و يا تخيل مبني براين‌كه با حركت دست در هوا، اين نيرو با دست ما برخورد مي‌كند (براي
مثال در تاي چي) و ما آن را جذب بدن خود مي‌كنيم و... اما مشكل اين روش‌ها
اين است كه سرانجام پس از سال‌ها تمرين، زماني كه فرد بگويد آن را حس
مي‌كنم، مشخص نيست كه اين احساس تخيلي بوده و بر اثر شرطي شدن ايجاد شده و
يا به‌طور واقعي به آن رسيده است. از آن‌جا كه در فرادرماني انجام «تخيل»
و «شرطي شدن» مجاز نيست، لذا از اين شيوه به‌هيچ‌عنوان استفاده
نمي‌شود، تا از شرطي شدن افراد جلوگيري به‌عمل آيد.
درمان با كمك حوزه‌ي پولاريتي بدن(پولاريتي درماني- انرژي درماني)
از آن‌جا كه فرادرماني،
پولاريتي و انرژي درماني نيست و فرادرماني نيازي
به‌كار با حوزه‌ي پولاريتي ندارد، فقط جهت اطلاع توضيحاتي
دراين خصوص ارائه مي‌شود. پولاريتي درماني، كشيدن پاس دست به
فاصله چند سانتيمتري بدن به‌منظور اصلاح حوزه‌ي پولاريتي بدن
بيمار است(شكل-22).

تعريف
نيروي پولاريتي

يكي
از حوزه‌هاي نيروي اطراف انسان و
سلول، حوزه‌ي پولاريتي است.
پولاريتي به معناي قطبيت بوده و
انرژي پولاريتي نوعي انرژي است كه داراي دوقطب مثبت و منفي(شكل-21)
است.
اين
حوزه به واسطه‌ي تبادلات يوني و
الكتروني صد تريليون سلول بدن ايجاد شده است. در واقع بدن انسان سيستمي است كه در آن جريان‌هاي مختلفي وجود دارد كه يكي
از آن‌ها، جريان الكتريك است و مي‌دانيم طبق قوانين فيزيك، وقتي كه جريان
الكتريك وجود داشته باشد به دور آن حوزه‌اي خواهيم داشت.
اين
حوزه نيز به نوبه‌ي خود دو قطب مثبت و منفي در دو سر خود ايجاد مي‌كند.
چندين
دهه است كه نقشه‌ي حوزه‌ي پولاريتي بدن انسان، در
يكي از دانشگاه‌هاي آمريكا تهيه شده است و امروزه اين رشته، در دانشگاه‌هاي
مختلف دنيا، تحت‌عنوان «انرژي‌درماني» تدريس مي‌شود. پس از كشف حوزه‌ي
پولاريتي در آمريكا، نامپولاريتي درماني؛
انرژي درماني و يا نيرو درماني
در
سرتاسر دنيا بر سر زبان‌ها افتاد.


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab31
پولاريتي درماني- نيرو
درماني
– انرژي درماني
ضمن تحقيقات اوليه در مورد
حوزه‌ي پولاريتي بدن، محققين متوجه شدند كه يكي از دلايل
بيماري انسان، مي‌تواند وجود اختلال در حوزه‌ي پولاريتي بدن
باشد. به‌دنبال اين تحقيقات، به اين نكته پي برده شد كه با دست كشيدن از
فاصله‌ي چند سانتي متري بدن و پاس دادن از طريق دست‌ها، بدن بيمار در
تداخل با حوزه‌ي پولاريتي دست درمانگر قرار گرفته
(شكل-22)، تداخل اين حوزه باعث ايجاد نوعي حركت و
جابجايي در آن مي‌شود كه منجر به تشديد حركت الكتروني و
تبادلات يوني در بدن مي‌گردد و اگر بيماري به اين علت
باشد، در اين‌صورت اين عمل مفيد واقع شده و منجر به اصلاح حوزه‌ي پولاريتي بدن
شده و متعاقب آن درمان صورت مي‌گيرد. اگر بيماري به اين
علت نباشد، براي مثال در عيب‌هاي مكانيكي مانند آرتروز، لهيدگي و يا صدمات
نخاعي، بيماري‌هاي مادرزادي و...، به‌طور مسلم اين حركت، تأثيري در بهبود
وضعيت بيمار نخواهد داشت.


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab32




همه‌ي
انسان‌ها بدون استثنا داراي نيروي پولاريتي هستند، به‌دليل اين‌كه حوزه‌ي پولاريتي، جزيي از وجود فيزيكي هر انساني
همه‌ي انسان‌ها بدون استثنا داراي نيروي پولاريتي هستند، به‌دليل اين‌كه حوزه‌ي پولاريتي، جزيي از وجود فيزيكي هر انساني است، اما بعضي اشخاص
حوزه‌ي قوي‌تري نسبت به ديگران دارند. در فرادرماني بر اثر اتصال به
شبكه شعور كيهاني با منظم شدن تبادلات يوني و الكتروني سلول‌هاي
بدن، اين حوزه خود به خود اصلاح شده و گسترش مي‌يابد و نيازي به انجام آن
با دست نيست.
· نكته‌ي خيلي مهم:در
فرادرماني، فرادرمانگر نيازي به پولاريتي درماني
ندارد زيرا درصورت نياز بيمار، در تماس و اتصال با
شبكه شعوركيهاني، حوزه‌ي پولاريتي خود به خود اصلاح مي‌شود و اگر
هم در درمان راه نزديك از آن استفاده شود، فقط با هدايت
شبكه‌ي شعور كيهاني صورت گرفته و درمانگر در
انتخاب آن نقشي ندارد، مگر اين‌كه بخواهد اين موضوع را آزمايش كند.
علل
برهم خوردن حوزه‌ي پولاريتي

در اين زمينه، چند علت را
مورد بررسي قرار مي‌دهيم:
الف- تأثير پيشرفت‌هاي
تكنولوژي

پيشرفت‌هاي تكنولوژي، شرايط
جديدي در زندگي انسان به‌وجود آورده كه باعث بر هم
خوردن تعادل محيطي شده و آلودگي‌هايي را در اين زمينه براي انسان فراهم
كرده است كه مي‌توان آن‌ها را به چند دسته‌ي كلي تقسيم كرد از آن جمله:
1. دسته ی اول که نام «آلودگی
پولاریتی (polarity pollution)»
را بر آن می گذاریم:
-آلودگي پولاريتي ناشي از وجود فلز در زندگي انسان.
براي
مثال زندگي در ساختمان‌ها با اسكلت فلزي، استفاده از اشياي فلزي، استفاده
از خودرو و غيره. اين فلزات در پيرامون خود تشكيل حوزه‌اي داده كه تماس و
نزديكي با آن‌ها، باعث تشكيل حوزه‌هاي جديد شده است و در زمان طولاني روي
تبادلات يوني و
الكتروني سلول، اثر نامطلوبي به‌جا مي‌گذارد و تغييرات مدام و پي در
پي، براي سلول ايجاد سردرگمي و اختلال مي‌كند.
-آلودگي پولاريتي ناشي از تأثير جريان الكتريسته در زندگي انسان.
سيم
و كابل‌هاي برق، وسايل برقي و به‌طور كلي هر جايي كه برق جريان داشته
باشد، در اطراف خود حوزه‌اي تشكيل مي‌دهد كه ما در معرض آن‌ها قرار داريم.
اين حوزه‌ها باعث ايجاد اختلال در حوزه‌ي سلول‌ها مي‌شود كه متعاقب آن
عملكرد سلول مختل شده و شخص دچار
اختلال سلولي و بيماري مي‌شود.
2. دسته‌ي دوم كه نام«آلودگي امواج (Wave Pollution)» را بر
آن مي‌گذاريم، مربوط به گسترش استفاده‌ي انسان از طول موج‌هاي مختلف در
زمينه‌هاي «ارتباطات و مخابرات» و غيره است.
دنياي امروز به‌عبارتي
دنياي امواج ايجاد‌شده‌ي دست بشر است. در هر لحظه ميليون‌ها موج مختلف با
فركانس‌هاي متفاوت از انواع موج‌هاي راديويي، تلويزيوني، بي‌سيم، تلفن‌هاي
همراه و... از بدن ما عبور مي‌كنند كه به احتمال زياد بايد تأثيرات منفي در
جهت ايجاد اختلال روي بدن انسان داشته باشند و احتمال
مي‌دهيم كه عبور امواج مختلف، خود ايجاد حوزه‌هاي جديد كرده و به اين‌صورت،
اختلالاتي را براي سلول ايجاد كنند.
3. دسته سوم که نام «آلودگی
هدایتی
(Conductivity pollution)» را بر آن می گذاریم،ناشي از
وجود مواد عايق و مصنوعي است كه تبادلات يوني و الكتروني بدن
انسان و زمين را قطع مي‌كند، مانند: كفش با زيره پلاستيكي و
جوراب از الياف مصنوعي كه عايق بوده و به خوبي اجازه تبادلات يوني و
الكتروني را نمي‌دهند. مطابق (شكل-23) انسان از طريق «هوا» تحت‌تأثير
جريانات حوزه‌اي و امواج ماگنتيك قرار دارد و از طريق زمين نيز تحت‌تأثير
الكتريك و تبادلات يوني و الكتروني است. عوامل فوق، باعث جذب الكترون‌ها و
يون‌هاي آزاد و هدايت و تخليه‌ي آن‌ها از طريق كف پاها و ساير عضو‌هايي كه
با زمين در اتصال قرار بگيرند، مي‌شود. لباس‌هايي با الياف
مصنوعي نيز ميزان جذب يون‌ها و الكترون‌هاي آزاد را كاهش
داده و اين هم مي‌تواند به نوعي ديگر در همين زمينه ايجاد مشكلاتي كرده و
سلامتي انسان را به خطر بياندازد. با جدا شدن انسان از وضعيت فيزيولوژيك
طبيعي خود، ارتباط بدن انسان و زمين قطع شده در نتيجه، تبادلات آزاد يون‌ها و
الكترون‌ها و شارژ طبيعي سلول‌ها نيز انجام نمي‌شود و روز‌به‌روز
هم اين جدايي بيشتر مي‌گردد. نوع زندگي، شغل و لوازم ساخته شده‌ي دست بشر،
زمينه ساز اين جدايي هستند. براي مثال، در مشاغلي مانند هوانوردي كه
ساعت‌هايي را در آسمان سپري مي‌كنند و فقط تحت‌تأثير شرايط ماگنتيك هوايي
هستند و به زمين اتصال ندارند تا تعادل الكتروني در آن‌ها به‌وجود بيايد،
ممكن است پس از ساعتي پرواز بيش‌تر از فردي كه روي زمين مشغول كار بوده
است، احساس خستگي داشته باشد؛ يا كساني كه به‌مدت طولاني در زيردريايي
به‌سر مي‌برند و يا در آينده در ايستگاه‌هاي فضايي ساكن مي‌شوند، از اين
نقطه‌نظر، براي آن‌ها، نارسايي‌هايي به‌وجود بيايد كه مجبور شوند با
تمهيداتي آن را جبران كنند.


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab33





پس، در ارتباط با زمين
(منظور با پاي برهنه)، بدن مانند يك خازن از طريق تبادلات يوني و
الكتروني، شارژ ِ الكتريك شده و اين در عملكرد سلول مي‌تواند
نقش مؤثري داشته باشد. شاخه‌اي از درمان‌هاي غيرمتعارف، به‌اين‌صورت انجام
مي‌شود كه درمانگر خود را در تماس مستقيم با زمين و طبيعت قرار مي‌دهد و
مانند يك خازن شارژ مي‌شود و پس از آن، در تماس و ارتباط با بيمار،
آن‌چه را كه شارژ كرده است، روي بيمار تخليه
مي‌كند. در نتيجه، با دشارژ شدن درمانگر، بيمار شارژ
شده و عملكرد سلول‌ها بهتر و حال عمومي بيمار بهبود
پيدا مي‌كند. ولي با عمل شارژ بيمار،
درمانگر به‌شدت تحليل رفته و هر بار پس از درمانگري، نياز به شارژ مجدد
دارد. در اين شيوه نوع بيماري‌هاي قابل درمان نيز
بسيار محدود بوده و بيش‌تر شامل بيماري‌هايي است كه نارسايي سلول از
نقطه‌نظر تبادلات يوني و الكتروني نقش
عمده‌اي در ايجاد بيماري دارند، ولي در نقص‌هاي فيزيكي، مانند: لهيدگي
نخاع، بيماري‌هاي مادرزادي و... تأثيري نخواهد داشت.
· نكته‌ي خيلي مهم:
درفرادرماني اين روش، به‌هيچ‌وجه كاربرد درماني ندارد.
ب- تأثير اجرام سماوي
اجرام سماوي هريك مانند
كره‌ي زمين، داراي حوزه‌ي مغناطيسي هستند و ما تحت‌تأثير آن‌ها قرار داريم.
براي مثال، وجود ماه و خورشيد به‌خصوص در بعضي از زمان‌ها و موقعيت‌هاي
خاص، مانند موقعيت «قمر در عقرب» كه كره‌ي ماه درصورت فلكي عقرب قرار
مي‌گيرد؛ تجربه‌ي تاريخي نشان داده است كه در اين موقعيت، نابساماني‌هاي
جسمي، رواني و ذهني به حداكثر خود مي‌رسد.
در واقع، انسان همواره
تحت‌تأثير حوزه‌هاي مغناطيسي و ساير حوزه‌هاي سماوي قرار دارد. (شكل-24)
چگونگي تغيير حوزه‌ي پولاريتي زمين و خورشيد را نشان
مي‌دهد كه ناشي از تأثيرات آن‌ها بر روي يكديگر است. در زمان‌هايي اين
تغييرات بسيار شديدتر است و اثر آن روي انسان بيش‌تر خواهد بود.


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab34
درمان طبيعي در مورد
حوزه‌هاي انرژي
انسان
طبيعت بهترين عامل شفاي
انسان است. در اصل، بيماري انسان ناشي از فاصله گرفتن از
طبيعت، طي قرون متمادي بوده است. حضور در دل طبيعت به دور از مظاهر
تكنولوژيكي، يكي از بزرگ‌ترين منابع رفع نقص حوزه‌هاي مختلف وجودي انسان
است.
انسان اين
تجربه را دارد كه وقتي در طبيعت قرار مي‌گيرد، از حال بهتري برخوردار
مي‌شود و اين را به حساب هواي پاك و مملو از اكسيژن مي‌گذارد. درست است كه
اين مورد نيز تأثير مثبتي در سلامتي انسان دارد ولي عامل مؤثر در اين
زمينه، برخورد با حوزه‌هاي طبيعي است كه موجب اصلاح حوزه‌هاي وجودي انسان
شده و منجر به بهبود وضعيت سلامتي انسان مي‌شود.
همان‌گونه كه ذكر شد،
شرط چنين استفاده‌اي از طبيعت و برخورداري از مواهب آن، فاصله گرفتن از
مظاهر زندگي مدرن است و نيز اين‌كه تا حد امكان با طبيعت آشتي كنيم. پس هر
زمان كه در دل طبيعت قرار گرفتيم، فلزات را از خود دور كرده و تا حد امكان
با پاي برهنه در دامن طبيعت قرار بگيريم تا از محبت بي‌پايان آن برخوردار
شويم.
فرادرماني و پيوند اعضا
پيوند
اعضا در برخي از موارد با مشكل پس زدن عضو، روبه‌رو است و با وجود
پيش‌بيني همه‌ي تدابير لازم و آزمايش‌هاي گوناگون كه تضمين‌كننده‌ي موفقيت
عمل پيوند است اما عضو پس زده مي‌شود و مورد حمله‌ي سيستم دفاعي بدن قرار
مي‌گيرد، بدون اين‌كه در ظاهر اشكالي وجود داشته باشد. اما علت پس زدن از
ديدگاه فرادرماني، عدم هم‌فازي
و هم‌خواني شعور سلولي
عضو
انتقالي با شعور سلولي بدن گيرنده است كه باعث عدم شناسايي عضو جديد توسط
مديريت بدن (ذهن- عامل توزيع شعور سلولي) شده و در نتيجه، مورد حمله‌ي
سيستم دفاعي بدن قرار مي‌گيرد.
حتي در پاره‌اي از موارد
كه بخش انتقالي از بدن خود بيمار گرفته شده، ممكن است اين
انتقال با عدم هم‌خواني شعوري روبه‌رو شود. براي مثال درعمل قلب باز كه رگ
انتقالي از پاي بيمار گرفته مي‌شود ممكن است كه با
چنين اشكالي روبه‌رو شود. دراين‌صورت، فرد به‌احتمال بسيار زيادي دچار تضاد
شعوري شديدي در بدن خود بوده است. عواملي مانند پريشاني كه مختل‌كننده‌ي
مديريت بدن است، مي‌تواند اختلال شعوري در بدن فرد ايجاد كند كه باعث بروز
عدم‌هم‌خواني شعور سلولي شود.
انتقال خون هم مي‌تواند
عوارض نامطلوبي در بدن، روان و ذهن بيمار ايجاد
كند. پس از انتقال خون، براي انطباق كامل و هم‌خواني شعوري طبيعي، به‌مدت
زماني وقت نياز است.
اصل
انتخاب اصلح از نظر شعور
سلولي
آلوده بودن به
ميكروارگانيزم‌ها، دليل قطعي براي بيمارشدن نيست. بسياري از افراد، ناقل
ميكروارگانيزم‌ها هستند، اما خود بيمار نيستند.
براي مثال، افرادي ناقل ويروس ايدز هستند ولي خود ايدزي محسوب نمي‌شوند و
يا ناقل ويروس سل و يا آنفلونزا و... بوده، ولي خود مبتلا و بيمار نيستند.
در اپيدمي‌هايي كه در طول
تاريخ اتفاق افتاده و بيماري‌هاي مسري كه تلفات سنگيني را به جوامع بشري
تحميل كرده است، همواره عده‌اي سالم باقي مانده و از اين مهلكه‌ها جان سالم
به در برده‌اند؛ با وجود اين‌كه اين افراد نيز به‌طورقطع مانند سايرين
آلوده بوده‌اند، اما چگونه جان‌سالم به‌در‌برده‌اند؟
در جواب از ديدگاه «فرادرماني» بايد بگوييم، آن عده كه زنده مانده‌اند، داراي مديريت
شعور سلولي سالم بوده‌اند. طبيعت براساساصل انتخاب اصلح، از نقطه‌نظر شعور سلولي آن‌ها را حفظ كرده است. در
مورد اين‌دسته، سيستم دفاعي بدن، به‌واسطه‌ي برخورداري از شعور سالم سلولي،
توانسته است دفاع مؤثري در مقابل تهاجم ميكروارگانيزم‌ها داشته باشد. در
نتيجه، باوجود آلودگي قطعي محيط، به‌بيماري مبتلا نشده‌اند.
اصول
مهم در فرادرماني

فرادرماني تابع
اصولي است كه توجه به آن‌ها، مسير را هموار‌تر كرده، تفسير و تعبير روند
حركت را شفاف‌تر مي‌سازد. اصول مهم عبارت است از:
· اصل:اولويت درمان، با پزشكي رايج است و
درصورتي كه مؤثر واقع نشده باشد، فرادرمانگير مي‌تواند از فرادرمانگران در
جهت آزمايش فرادرماني كمك بگيرد. فرادرمانگير به كسي گفته مي‌شود كه از درمان‌هاي رايج،
نتيجه‌اي نگرفته باشد. لذا هر كسي بخواهد فرادرماني را تجربه كند، چنين
تلقي مي‌شود كه از طب رايج نتوانسته است نتيجه‌اي حاصل كند (لازم است كه اين موضوع
به فرادرمانگير تفهيم شود). فرادرمانگر به كسي گفته مي‌شود كه فرادرماني
را روي فرادرمانگير آزمايش مي‌كند.
· اصل:كساني كه داروهايي مصرف مي‌كنند كه نمي‌توانند آن‌ها را
به يك‌باره قطع كنند و تاكنون هم نتيجه‌اي از درمان رايج نگرفته‌اند، مي‌توانند از طريق فرادرماني جهت معالجه، اقدام كرده و زير نظر پزشك معالج خود،
پيشرفت‌هاي درماني را پي‌گيري كرده و با نظر آنان نسبت به كاهش دارو اقدام
كنند.بديهي است در اين مورد،
كليه‌ي مسؤليت‌هاي دارويي به‌عهده‌ي فرادرمانگير است.
· اصل:
اطلاع از نوع بيماري فرد، تأثيري در فرادرماني ندارد.
در ضمن نوع بيماري اشخاص محرمانه است و فرادرمانگر حق سؤال كردن در اين
مورد را ندارد، مگر اين‌كه بيمار مايل باشد راجع به نوع
بيماري خود توضيح دهد كه اين موضوع نيز كمكي به فرادرمانگر نمي‌كند.
· اصل:زماني
كه فرادرمانگر براي فردي ايجاد اتصال كند؛
خود نيز در معرض اتصال و اِسكن قرار خواهد گرفت.






· اصل:
فرادرمانی ---> اسكن شعور كيهاني ---> بيرون ريزي ---> درمان

· اصل:عدم
احساس اِسكن و ارتباط به علل زير مي‌تواند باشد:
- تشتت
ذهني (آشفتگي ذهني شديد)
-
افسردگي
- قفل
ذهني
قفل
ذهني نتيجه‌ي عملي برنامه‌ريزي‌هاي ضمير ناخودآگاه است
كه در اكثريت افراد بر مبناي عقل، علم و دانش از دوران طفوليت و كودكي
برنامه‌ريزي شده است. دراين
حالت اين برنامه از ورود و حس همه‌ي مسايل غيرعقلاني و خارج از چار چوب
منطق جلوگيري كرده و چنين اطلاعاتي را سانسور مي‌كند. فرد را از قبول و
تجربه متافيزيك محروم مي‌كند و احساس‌هاي مربوط به آن را سانسور مي‌كند. در
واقع اين نرم‌افزار اين‌گونه برنامه‌ريزي شده است كه خارج از عقل، علم و
واقعيت هيچ‌چيز ديگري نمي‌تواند وجود داشته باشد و به اين دليل كه
فرادرماني، براي بيمار به‌هيچ‌وجه توجيه علمي و
عقلاني ندارد؛ درنتيجه، نرم‌افزار ناخودآگاهي اجازه‌ي
ورود اطلاعات مربوط به آن را نداده و در مقابل آن ايجاد قفل ذهني مي‌كند و
شكسته شدن اين قفل ممكن است، مدتي زمان لازم داشته باشد.
-
عدم‌حضور در حلقه‌ي فرادرماني، بي‌طرف نبودن و داشتن
موضع‌گيري منفي و احساس تمسخر نسبت به آن و...
تبصره: غير
از مورد آخر، عدم احساس اِسكن و ارتباط، تأثيري در
فرادرمانگري و فرادرمانگيري ندارد.
تبصره:
فرادرماني، انرژي درماني(نيرو درماني)
نيست، زيرا انرژي درماني متكي به حوزه‌ي پولاريتي بدن
درمانگر است در حالي كه فرادرماني به شبكه‌ي شعور كيهاني متكي
است. حوزه‌ي پولاريتي را همه‌ي انسان‌ها دارند ولي در بعضي از افراد قوي‌تر از
سايرين است. «انرژي درماني» جزء
بسيار كوچكي از «فرادرماني» است. لازم است كه
فرادرمانگران به آن توجه كافي داشته باشند تا معرفي شبكه‌ي شعوركيهاني به
بهترين نحوي انجام شود.
· اصل:دريك زمان تعدادي فرادرمانگر مي‌توانند روي يك
فرادرمانگير،
فعاليت فرادرماني انجام
دهند و همچنين تعدادي فرادرمانگير مي‌توانند در يك زمان، تحت فرادرماني يك
فرادرمانگر قرار بگيرند. نتايج حاصله مشابه بوده و تأثيري در نتيجه ندارد.
در ضمن با توجه به اين‌كه درمان توسط شعور كيهاني انجام مي‌شود، هيچ فرقي بين فرادرمانگران وجود ندارد.
· اصل:داشتن
ايمان و اعتقاد براي حضور در حلقه‌ي وحدت لازم نيست و تنها شرط لازم، شاهد
بودن است.
· اصل:نوع بيماري(مادرزادي و ژنتيكي، عيب در عملكرد اعضا،
بيماري‌هاي عفوني، معايب مكانيكي،
كهولت و خستگي، اشكالات ذهني، رواني، روان‌تني، ذهني تني و...)
مزمن، حاد بودن و قدمت بيماري، تأثيري در فرادرماني ندارد.
· اصل:
زمان‌هاي ارتباط راه دور
فرادرمانگير مي‌تواند در خلال تمام مدت شبانه روز و به
تعداد دفعاتي كه مايل است، انجام شود و محدوديتي ندارد. همچنين اين زمان‌ها
با ساعت محلي تعيين شده و فرادرمانگير در هر كجاي دنيا كه باشد، مي‌تواند
ساعت‌هاي ارتباط خود را به وقت محلي به فرادرمانگر اعلام كرده و فرادرمانگر
نيز همين زمان‌ها را به شبكه اعلام مي‌كند.
· اصل:فرادرماني از
راه‌دور و نزديك با يكديگر تفاوتي نداشته و تأثير يكسان در نتيجه‌ي درمان دارند و ارتباطي به توان، لياقت، استعداد و...
فرادرمانگر ندارد.
· اصل:در
موارد زير نيازي به اخذ اجازه و دريافت گزارش از خود فرادرمانگير نيست
ولي لازم است كه حداقل يكي از اطرافيان او، در جريان فرادرماني قرار
داشته باشد.
- اطفال و كودكان
- بيماران اغمائي
- بيماران خيلي مسن
- عقب مانده‌هاي ذهني
- بيماران رواني- ذهني
- موارد اورژانس
-
بيماران خاص مانند افراد آلزايمري كه قادر به ارائه‌ي گزارش نيستند.
· اصل:
فرادرمانگيراني كه محل زندگي آن‌ها در نقاطي است كه ساعت محلي آنان با ساعت
محلي فرادرمانگر تفاوت دارد، زمان ارتباط‌هاي فرادرماني را
به وقت محلي خود اعلام كرده و فرادرمانگر نيز براي اعلام اين زمان‌ها به
شبكه شعور كيهاني، از همان ساعت‌ها استفاده خواهد
كرد و نيازي به تبديل آن‌ها به زمان محلي خود را ندارد.
· اصل: بهتر
است كه تا حد امكان فرادرماني از راه دور و بدون تماس
دست صورت گرفته و در خلال فرادرماني، از خوراندن هرچيزي حتي آب توسط
فرادرمانگر، خودداري به‌عمل آمده و درصورت نياز توسط اطرافيان فرادرمانگير انجام
شود تا از ايجاد شبهات احتمالي جلوگيري به‌عمل آيد.
· اصل: فرادرمانگري هيچ‌گونه كارما و
عكس‌العمل منفي براي انسان ندارد زيرا توسط شعورالهي انجام
مي‌‌شود نه توسط فرادرمانگر.
· اصل: افراد
تا قبل از دريافت لايه‌ي محافظ، نبايد اقدام به فرادرمانگري كنند زيرا در معرض تشعشعات منفي بيمار و نفوذ موجودات غيرارگانيك قرار مي‌گيرند كه اثرات آن
در كوتاه و طولاني مدت روي آنان پديدار خواهد شد. دريافت لايه‌ي محافظ با مكتوب نمودن سوگندنامه
مبني بر استفاده‌ي مثبت و انساني از آن، به فرد تفويض مي‌شود كه پس از
تجهيز به آن محافظت فرادرمانگر در مقابل تشعشعات شعور معيوب سلولي و ساير تشعشعات
منفي و تداخل
موجودات غيرارگانيك صورت مي‌‌گيرد.
· اصل: نظر
به اين‌كه فرادرماني توسط شعور كيهاني صورت
مي‌‌گيرد، فرادرمانگر حق ندارد هيچ نوع از انواع بيماري‌ها را غيرقابل
علاج بداند.
· اصل: با توجه به
اين‌كه شبكه‌ي شعور كيهاني، مجموعه‌ي هوشمندي حاكم بر جهان هستي مي‌باشد كه در اين‌صورت نه ماده و نه انرژي است؛ در نتيجه، بُعد زمان و مكان بر آن حاكم نبوده و درمان از راه دور و نزديك توسط آن
امكان‌پذير است.
· اصل: نظر به اين‌كه فرادرماني توسط شعور كيهاني انجام مي‌‌گيرد، پس
فرادرمانگر حق ندارد از بابت انجام آن چيزي را به خود منتسب كند.
· اصل: از
آن‌جا كه شعور الهي نياز به هيچ مكملي ندارد، لذا
هيچ چيزي تحت هر نام و عنوان، قابل اضافه كردن به آن نبوده و اين موضوع
به‌راحتي قابل اثبات است؛ چرا كه با حذف عامل اضافه شده، مشاهده مي‌‌شود كه
حلقه‌ي وحدت كماكان عمل مي‌‌كند و اين خود رسوا‌كننده‌‌ي بدعت‌گذاران و
متقلبين خواهد بود. در اين رابطه هيچ‌گونه بدعتي پذيرفته نيست و فقط
نشان‌دهنده ميل فرد به خودنمايي و مطرح كردن خود است.
· اصل: ارتباط راه دور فرادرمانگير، به‌صورت نشسته، ايستاده، درازكش و به هر صورت، حالت و
وضعيتي و به هر جهتي كه براي او مقدور باشد و در هر محلي، ثابت و يا متحرك
(مانند درون اتوبوس، هواپيما، كشتي و...) قابل برقراري است.
· اصل:
دردها و بيماري‌هاي فعلي و همچنين پرونده‌ي بيماري‌هاي گذشته‌ي فرادرمانگير كه
يا درمان نشده و يا در گذشته به‌طور ناقص درمان شده‌اند، دوباره
بازخواني شده و علايم آن آشكار و مطابق الگوهاي زير، روند درمان آغاز
مي‌شود.
- در پاره‌اي از موارد،
درمان به‌طور سريع صورت مي‌گيرد.






فصل دوم (قسمت دوم) Ketab35- در خيلي از موارد علايم
درد و بيماري به اوج خود رسيده، سپس تا مرحله‌ي درمان، شروع
به كاهش مي‌كند و به‌دنبال آن درمان رخ مي‌دهد. منظور از اوج بيماري،
بازسازي علايم بيماري است كه حافظه‌ي سلولي آن علايم را از خود نشان داده،
تا مورد پي‌گيري‌هاي لازم قرار گيرد و شعور سلولي سالم
جايگزين آن شود. براي مثال، اگر غده‌اي در بدن بيمار وجود
داشته باشد پس از اِسكن فرادرماني،
علايم آشكار‌كننده‌‌ي آن، فعال مي‌شود ولي به‌هيچ‌عنوان غده بزرگ‌تر نخواهد
شد بلكه درد و آثار آن ظاهر شده و به‌دنبال آن روند درمان و بهبود رخ
مي‌دهد و يا در يك بيمار مبتلا به آلرژي، بعد از گرفتن
اتصال فرادرماني، علايم آلرژي آغاز شده و ممكن است به اوج خود
برسد اما پس از آن، با كاهش علايم ظاهر شده، روند درمان و بهبود آغاز
مي‌شود. يا به‌دنبال فرادرماني روي يك بيمار مبتلا
به ميگرن، علايم ميگرن ظاهر مي‌شود و تا مرحله‌ي اوج خود پيش رفته و پس از
آن با كاهش علايم فوق، روند بهبود نمايان مي‌شود.


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab36- درمان بيماري‌هاي«روان‌تني» (سايكوسوماتيك) مطابق نمودارهاي زير است:

1. نمودار E-A بيماران روانتني


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab37

2. نمودار E-B بيماران روان تني


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab38



3. نمودارE-C بيماران روان تني با مشكلات
بينشي



فصل دوم (قسمت دوم) Ketab39
- در مورد بيماران «ذهني» نمودار درمان به‌صورت‌هاي زير است:


1.
نمودار
M-A1


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab40
2. نمودار M-A2


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab41



3.
نمودار
M-B1


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab42
4. نمودارM-B2


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab43
5.
نمودارM-CA1: با
فرم كلي نمودار M-A1ولي با فرم نامنظم.
6. نمودار M-CA2: با
فرم كلي نمودار M-A2 ولي
با فرم نامنظم.
7. نمودار M-CB1: با فرم
كلي نمودار M-B1 ولي با فرم نامنظم.
8. نمودار M-CB2:با فرم
كلي نمودار M-B2 ولي با فرم نامنظم.

- نمودار درمان بيماران
«جسمي» و «رواني» به‌صورت‌هاي زير است:

الف. بدون
بيرون‌ريزي



فصل دوم (قسمت دوم) Ketab44ب. با بيرون‌ريزي


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab45

- اسكن فرادرماني شامل آشكار سازي ترس‌هاي دوران كودكي نيز مي‌شود كه در
ضمير ناخودآگاه فرد ثبت
و ضبط است. در اين مورد با دو دسته گزارش روبه‌رو خواهيم شد. دسته‌ي اول
افرادي هستند كه درگذشته هيچ‌گونه سابقه و گزارشي از وجود ترس نداشته‌اند،
پس از اسكن فرادرماني با ترس‌هاي مبهم و ناشناخته‌اي روبه‌رو مي‌شوند كه
خود از چگونگي آن هيچ‌گونه اطلاعي ندارند. در خيلي از موارد اين ترس و يا
ترس‌ها، در ابتدا رو به افزايش مي‌گذارد و پس از يك دوره بيرون‌ريزي، كاهش
پيدا كرده و خاتمه پيدا مي‌كند.اين
بيرون‌ريزي ممكن است در خواب و به‌صورت كابوس هم اتفاق بيافتد.


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab46
دسته‌ي دوم در مورد افرادي
است كه سابقه و گزارش وجود ترس‌هايي را از قبل دارند و جزء مورد شكايت
آنهاست. در اين افراد پس از اسكن فرادرماني ممكن
است در ابتدا ترس آن‌ها رو به افزايش بگذارد و پس از آن كاهش پيدا كرده و
در انتها خاتمه يابد.




فصل دوم (قسمت دوم) Ketab47

· اصل : وقتي كه انسان به
شبكه مثبت متصل شود و در معرض آگاهي‌هاي اين شبكه قرار گيرد، شبكه‌ي
منفي نيز براي فرد اقدام به ايجاد اتصال كرده و دريچه‌ي آگاهي‌هاي منفي را به روي او باز مي‌كند (مانند فكرخواني، نفوذ در افراد، آينده‌بيني و...).
فصل دوم (قسمت دوم) Ketab48

تعريف افسردگي (از ديدگاه
فرادرماني
)

طرز تلقي فرد از محيط و جهان هستي مادي و حوادث بيروني،
توسط حواس انسان به مغز گزارش شده و پس از آن از *** و چار چوبي عبور
مي‌كند كه آن را بينش مي‌ناميم. اين *** بر اساس طرز
فكر، تجربه، برداشت‌هاي فردي و تأثيرات محيطي از قبل برنامه‌ريزي شده است
كه راجع به‌شدت و ضعف، ارزش وجودي يك حادثه و معيارهاي ديگر آن،
ارزيابي‌هاي لازم را صورت مي‌دهد. «بينش» به‌طور كلي عبارت است از طرز تلقي
انسان از خود و جهان هستي. ذهن، واكنش ادراكي لازم را در مقابل هرحادثه پس
از عبور از اين چارچوب و طبق برنامه‌ريزي‌هاي موجود در آن، از خود نشان
داده و ذهنيت ما در مقابل آن حادثه شكل مي‌گيرد. به‌دنبال شكل‌گيري ذهن،
نوبت به واكنش روان مي‌رسد كه تعيين‌كننده‌ي نوع احساس ما در مقابل هر
حادثه است. بعد از اين مراحل، نتيجه‌گيري ذهن و روان به مغز مخابره شده و
اين پيام‌هاي مخابراتي توسط مغز به زبان فيزيك و جسم ترجمه مي‌شود كه
به‌صورت پيام‌هاي شيميايي و عصبي به بدن منتقل مي‌شود و پس از آن جسم نيز
واكنش‌هاي لازم را نسبت به آن پيام‌ها از خود نشان مي‌دهد. در ضمن
ادراكات و احساسات نيز پس از مخابره، توسط بخش‌هاي مختلف مغز به همين صورت
پس از ترجمه به وسيله پيام‌هاي شيميايي براي ما آشكار مي‌شود.
در نماي شماتيك ساده‌اي، نحوه‌ي شكل‌گيري مراحل مختلف
افسردگي را از نظر فرادرماني نشان مي‌دهيم:



فصل دوم (قسمت دوم) Ketab49

مطابق نمای شماتیک فوق، افسردگی تشعشعاتی اولين مرحله‌اي است كه
به‌وجود مي‌آيد و در آن تشعشع فرد
تغيير مي‌كند. در اين مرحله هيچ‌گونه علايم ديگري مبني بر افسردگي ظاهري
مشاهده نمي‌شود و خود فرد نيز هيچ‌اظهاري مبني بر افسردگي ندارد. اما مدتي
بعد، افسردگي به ذهن نيز سرايت كرده و افسردگي ذهني آغاز
مي‌شود و در ادراكات فرد،
به‌تدريج آثار افسردگي انعكاس پيدا مي‌كند. اما در اين مرحله هنوز احساسات،
تحت‌تأثير افسردگي قرار ندارد و شخص قادر به نشان دادن احساسات مثبت هست.
با گذشت زمان و ادامه‌ي روند افسردگي، روان نيز درگير مي‌شود و احساسات
تحت‌تأثير قرارگرفته و به سمت منفي گرايش پيدا مي‌كند. اين مرحله را
افسردگي رواني مي‌ناميم. در اين مرحله، تشعشع فرد كاملاً
منفي و ادراكات او مخدوش و احساسات نيز منفي است. با ادامه اين روند،
سرانجام آثار مخرب افسردگي به جسم نيز سرايت مي‌كند و حركات، راه رفتن،
حالات چهره و بدن، همگي دچار اُفت و خمودي مي‌شود.
با ادامه‌ي روند افسردگي، تشعشعات افسردگي نيز
روبه ‌گسترش گذاشته و به‌طور كامل با بدن منطبق مي‌شود. (شكل-25)

[right] با گذشت زمان و درگير شدن جسم، افسردگي تشعشعاتي نيز
به‌راحتي همه‌ي بدن را در مدارات بيضي شكل تسخير كرده و زماني كه همه‌ي بدن
را فرا گرفت، از ورود جريانات مثبت مانند نيروي كيهاني و انرژي‌هاي مختلف
كيهاني كه براي فعاليت چاكرا‌ها و رآكتورهاي انرژي لازم است، جلوگيري
به‌عمل مي‌آورد. در نتيجه به‌دنبال اختلال در آن‌ها، بخش روان قدرت خود را
در تفكيك احساسات و بخش ذهن توانايي خود را در تشخيص ادراكات از دست داده و
به‌دنبال آن ضمن اين‌كه فرد معناي همه‌چيز را به خوبي مي‌فهمد اما قادر به
درك روح و معرفت پديده‌ها نيست و همه‌چيز براي او مرده و به‌تدريج درك و
احساس خود را نسبت به همه‌چيز از دست مي‌دهد. براي مثال، فرزند خود را به
خوبي مي‌شناسد ولي ديدن او احساسي را در او برنمي انگيزد. درك رابطه‌ها از
بين مي‌رود و به‌طور كلي ارتباط معرفتي فرد با بيرون از خود به‌طور كامل
قطع شده و ديگر ارزش و اهميت پديده‌ها براي او از بين مي‌رود و حالتي براي
شخص به‌وجود مي‌آيد كه آن را «مرگ نامحسوس» مي‌ناميم.


افسردگي تشعشعاتي[/right]
زماني
كه اين نرم‌افزاربينش با نگرش منفي، حوادث بيروني را تعبير و تفسير كند،
كالبد رواني تشعشعات منفي
ايجاد مي‌كند؛ اين تشعشعات مي‌تواند باعث آلودگي و درگيري ديگران شده و
آن‌ها را تحت شعاع خود قرار بدهد، يعني افرادي كه در ارتباط با اشخاص
افسرده قراربگيرند پس ازمدتي احساس افسردگي نيز به آن‌ها دست مي‌دهد.
به‌عبارتي «افسرده دل، افسرده كند
انجمني را.»
از
گروه‌هايي كه به‌شدت درمعرض آلودگي‌هاي تشعشعاتي قرار
دارند، روان‌پزشكان هستند كه در معرض اين‌گونه انتقالات قرار مي‌گيرند.
به‌طور خلاصه مي‌توان گفت:
تفكرات
انسان يا جنبه‌ي مثبت دارد يا منفي. درصورتي كه مثبت باشد،
ايجاد تشعشعات مثبت كرده و به‌دنبال آن روحيه‌ي مثبت و
شكوفايي ايجاد مي‌شود.


فصل دوم (قسمت دوم) Ketab50
درصورتي كه تشعشعات انسان منفي باشد، تشعشعات ايجاد
شده كالبد رواني
را آلوده كرده و در مدارهاي بيضي شكلي كه به‌نظر مي‌رسد
منطبق با مركز مغز باشد، شروع به رشد كرده و به‌تدريج همه‌ي وجود را
فرامي‌گيرد (شكل-25).



فصل دوم (قسمت دوم) Ketab51

افسردگي ذهني
دومين مرحله از افسردگي است كه پس از آلودگي تشعشعاتي،
درگيري به ذهن فرد كشيده مي‌شود و به‌تدريج آثار تفكرات ذهني منفي در شخص
پديدار مي‌شود. اما در اين مرحله هنوز قابليت ابراز احساسات مثبت مانند
خنده و شوخي در فرد مشاهده مي‌شود.
افسردگي رواني
سومين مرحله‌ي افسردگي «افسردگي رواني» است كه درگيري از
ذهن به روان شخص گسترش پيدا كرده و از اين پس، روان نيز تحت‌تأثير قرار
گرفته و احساسات فرد به سمت منفي سوق پيدا مي‌كند. در اين مقطع، علايم
پژمردگي در روحيه‌ي شخص ظاهر مي‌شود.
افسردگي
جسمي

سرانجام
ادامه‌ي اين وضعيت به جسم انتقال پيدا مي‌كند و نشانه‌هاي افسردگي در جسم
آشكار مي‌شود. چهره‌ي فرد تغيير پيدا كرده، نحوه‌ي گفتار و حركت او
شكل خاصي به خود مي‌گيرد و به‌دنبال آن، راه بر تشعشعات مثبت
و از جمله برشعور كيهاني بسته شده و در نهايت پس از اين‌كه همه وجود فرد
از تشعشعات افسردگي اشباع شد، او را به وضعيتي مي‌رساند كه مي‌توان آن را
مرحله‌ي مرگ نامحسوس ناميد. در آن صورت
ارتباط معنايي و معرفتي فرد با دنياي بيرون از خود، قطع مي‌شود و آن‌چه را
كه مي‌بيند و يا مي‌شنود ضمن اين‌كه مفهوم آن‌ها را مي‌فهمد ولي در او
ايجاد هيچ‌گونه انگيزشي نمي‌كند. بنابراين يك دسته افرادي كه ارتباط با
شعور كيهاني را در ابتدا خوب متوجه نمي‌شوند؛ افراد
افسرده‌اي هستند كه يا اصلاً جريان اِسكن را متوجه نشده و يا آن
را تا ناحيه‌هايي از بدن خود حس مي‌كنند. در چنين حالتي مي‌توانيم بفهميم
كه تا چه ناحيه‌اي از كالبد رواني فرد، در اشغال انرژي منفي
افسردگي قرار دارد.
آزمايش افسردگي
تشعشعاتي
از طريق اسكن نيروي
كيهاني

درصورتي كه اِسكن
نيروي كيهاني را روي افراد انجام دهيم، متوجه مي‌شويم
نيروي كيهاني كه وارد بدن فرد مي‌شود تا محدوده‌اي نفوذ كرده و در آن‌جا
قفل مي‌شود و فرد مورد اسكن چنين گزارش مي‌دهد كه نيرويي در مقابل جريان
ورودي قرار دارد؛ اين محدوده به‌طور تقريبي به ما نشان مي‌دهد كه تا چه
ناحيه‌اي از بدن، در اشغال تشعشع منفي افسردگي قرار دارد.
با ادامه‌ي اسكن،
پيشروي نيروي كيهاني به سمت مركز مغز(شكل-25) آغاز
مي‌شود كه با رسيدن نيرو به آن مركز، انرژي منفي
افسردگي خنثي شده و عارضه‌ي افسردگي برطرف مي‌شود.
ayshin
ayshin
مدير تالار خودشناسي
مدير تالار خودشناسي

تعداد پستها : 169

امتياز كاربر : 365

تاريخ عضويت : 2010-01-30

جنسيت : انثى

متولد : 1991-11-04

سن : 32

شهر : تـبــــــــــــريـــــــز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: ناراحت ناراحت
جوايز اخذ شده:

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد