راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر Hitskin_logo Hitskin.com

هذه مُجرَّد مُعاينة لتصميم تم اختياره من موقع Hitskin.com
تنصيب التصميم في منتداكالرجوع الى صفحة بيانات التصميم

جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

جوان ايراني


 
الرئيسيةPortalأحدث الصورجستجوثبت نامورود
تيم مديريت سايت لحظات دلنشين توام با شادكامي را برايتان آرزومند است
به چشمانت بیاموز که هر کس لیاقت دیدن ندارد...
اگر مشکلات را رها کنی هرگز راه حلی برای آنها نخواهی یافت
کاش میشد سکوت را جایگزین دروغ کرد
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد.. اشو زرتشت
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تو خدایی دارم وتوچون خود نداری
بدبختي تنها در باغچه اي که خودت کاشته اي مي رويد
هوس بازان کسی را که زیبا می بینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند
اي دوست به راه دوست جان بايد داد در راه محبت امتحان بايد داد تنها نبود شرط محبت گفتن يك مرتبه هم عمل نشان بايدداد
من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من من خودم هستم و يك حس غريب كه به صد عشقو هوس مي ارزد
خداوند بی نهایت است...اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشاست(ملاصدرا)
زندگی دو چهره بیشتر ندارد یا بر بازیت میگیرد یا بر بازیش میگیری انتخاب با توست
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است دلم برای دوستان بی ریا تنگ است
برای خندیدن منتظر خوش بختی نباش شاید خوش بختی منتظر خندیدن توست

 

 راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر

اذهب الى الأسفل 
3 مشترك
نويسندهپيام
Persianyoung
.
.
Persianyoung


تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر Empty
پستعنوان: راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر   راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر I_icon_minitime2009-12-17, 03:07

راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر Lucky-dice



تاجری پسرش را برای آموختن «راز خوشبختی» نزد خردمندی فرستاد. پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه رفت تا اینکه سرانجام به قصری زیبا بر فراز قله کوهی رسید. مرد خردمندی که او در جستجویش بود آنجا زندگی می‌کرد.به جای اینکه با یک مرد مقدس روبه رو شود وارد تالاری شد که جنب و جوش بسیاری در آن به چشم می‌خورد، فروشندگان وارد و خارج می‌شدند، مردم در گوشه‌ای گفتگو می‌کردند، ارکستر کوچکی موسیقی لطیفی می‌نواخت و روی یک میز انواع و اقسام خوراکی‌ها لذیذ چیده شده بود. خردمند با این و آن در گفتگو بود و جوان ناچار شد دو ساعت صبر کند تا نوبتش فرا رسد.خردمند با دقت به سخنان مرد جوان که دلیل ملاقاتش را توضیح می‌داد گوش کرد اما به او گفت که فعلأ وقت ندارد که «راز خوشبختی» را برایش فاش کند. پس به او پیشنهاد کرد که گردشی در قصر بکند و حدود دو ساعت دیگر به نزد او بازگردد.مرد خردمند اضافه کرد: اما از شما خواهشی دارم. آنگاه یک قاشق کوچک به دست پسر جوان داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت: در تمام مدت گردش این قشق را در دست داشته باشید و کاری کنید که روغن آن نریزد.مرد جوان شروع کرد به بالا و پایین کردن پله‌ها، در حالیکه چشم از قاشق بر نمی‌داشت. دو ساعت بعد نزد خردمند بازگشت.مرد خردمند از او پرسید:«آیا فرش‌های ایرانی اتاق نهارخوری را دیدید؟ آیا باغی که استاد باغبان ده سال صرف آراستن آن کرده است دیدید؟ آیا اسناد و مدارک ارزشمند مرا که روی پوست آهو نگاشته شده دیدید؟»جوان با شرمساری اعتراف کرد که هیچ چیز ندیده، تنها فکر او این بوده که قطرات روغنی را که خردمند به او سپرده بود حفظ کند.خردمند گفت: «خب، پس برگرد و شگفتی‌های دنیای من را بشناس. آدم نمی‌تواند به کسی اعتماد کند، مگر اینکه خانه‌ای را که در آن سکونت دارد بشناسد.»مرد جوان این‌بار به گردش در کاخ پرداخت، در حالیکه همچنان قاشق را به دست داشت، با دقت و توجه کامل آثار هنری را که زینت بخش دیوارها و سقف‌ها بود می‌نگریست. او باغ‌ها را دید و کوهستان‌های اطراف را، ظرافت گل‌ها و دقتی را که در نصب آثار هنری در جای مطلوب به کار رفته بود تحسین کرد. وقتی به نزد خردمند بازگشت همه چیز را با جزئیات برای او توصیف کرد.خردمند پرسید: «پس آن دو قطره روغنی را که به تو سپردم کجاست؟»مرد جوان قاشق را نگاه کرد و متوجه شد که آنها را ریخته است.آن وقت مرد خردمند به او گفت:«راز خوشبختی این است که همه شگفتی‌های جهان را بنگری بدون اینکه دو قطره روغن داخل قاشق را فراموش کنی»


بر گرفته از کتاب کیمیاگر، نوشته پائولو کوئیلو
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://monada.blogfa.com/
niinii
سرپرست سايت
سرپرست سايت
niinii


تعداد پستها : 1073

امتياز كاربر : 2567

تاريخ عضويت : 2009-11-09

جنسيت : انثى

متولد : 1990-03-21

سن : 34

شهر : اصفهان


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: مهربون مهربون
جوايز اخذ شده: بهترين مدير بهترين مدير

راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر Empty
پستعنوان: رد: راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر   راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر I_icon_minitime2009-12-17, 08:59

خیلی ممنون رساجان از ذکر این داستان a25
من کیمیاگر رو خوندم خیلی هم دوسش دارم اما این بخش فراموشم شده بود ممنون از یادآوریش a27
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.be-taravate-baran.mihanblog.com
Persianyoung
.
.
Persianyoung


تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر Empty
پستعنوان: رد: راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر   راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر I_icon_minitime2009-12-17, 09:45

قابل نداشت ني ني
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://monada.blogfa.com/
میترا
بازرس
بازرس
میترا


تعداد پستها : 1173

امتياز كاربر : 3049

تاريخ عضويت : 2009-12-21


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون مهربون
جوايز اخذ شده: بهترين كاربر بهترين كاربر

راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر Empty
پستعنوان: رد: راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر   راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر I_icon_minitime2009-12-27, 21:16

داستان خیلی جالبی بود
قصر نمادی از مادیات بود و دو قطره روغن نمادی از معنویات
خیلی سخته ادم به مادیات بچسبه در حالی که بتونه معنویات هم حفظ کنه
ممنون از داستان پر از نکته های عرفانی
خلاصه و خیلی مفید بود
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
راز خوشبختی برگرفته از کتاب کیمیاگر
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
جوان ايراني :: متفرقه :: داستانهاي خواندني-
پرش به: