با گامهاي منظم(نمايشنامه) Hitskin_logo Hitskin.com

هذه مُجرَّد مُعاينة لتصميم تم اختياره من موقع Hitskin.com
تنصيب التصميم في منتداكالرجوع الى صفحة بيانات التصميم

جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

جوان ايراني


 
الرئيسيةPortalأحدث الصورجستجوثبت نامورود
تيم مديريت سايت لحظات دلنشين توام با شادكامي را برايتان آرزومند است
به چشمانت بیاموز که هر کس لیاقت دیدن ندارد...
اگر مشکلات را رها کنی هرگز راه حلی برای آنها نخواهی یافت
کاش میشد سکوت را جایگزین دروغ کرد
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد.. اشو زرتشت
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تو خدایی دارم وتوچون خود نداری
بدبختي تنها در باغچه اي که خودت کاشته اي مي رويد
هوس بازان کسی را که زیبا می بینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند
اي دوست به راه دوست جان بايد داد در راه محبت امتحان بايد داد تنها نبود شرط محبت گفتن يك مرتبه هم عمل نشان بايدداد
من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من من خودم هستم و يك حس غريب كه به صد عشقو هوس مي ارزد
خداوند بی نهایت است...اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشاست(ملاصدرا)
زندگی دو چهره بیشتر ندارد یا بر بازیت میگیرد یا بر بازیش میگیری انتخاب با توست
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است دلم برای دوستان بی ریا تنگ است
برای خندیدن منتظر خوش بختی نباش شاید خوش بختی منتظر خندیدن توست

 

 با گامهاي منظم(نمايشنامه)

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
dorsa_old
.
.
dorsa_old


تعداد پستها : 524

امتياز كاربر : 1294

تاريخ عضويت : 2009-10-29

متولد : 1989-10-30

سن : 35


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من:
جوايز اخذ شده:

با گامهاي منظم(نمايشنامه) Empty
پستعنوان: با گامهاي منظم(نمايشنامه)   با گامهاي منظم(نمايشنامه) I_icon_minitime2009-12-21, 10:46

با گامهای منظم
کاری از : صلاح الدین احمد لواسانی
بر اساس داستانی کوتاه از : ایزاک آسیموف


راوی : سلام دوستان باز هم با نمایش دیگری از مجموعه علم در بستر تخیل در خدمت شما هستیم. اگر موافق باشید با هم به نمایش امشب گوش می کنیم. در این نمایش ما بار دیگر با هم سری بدنیای شگفت انگیز ایزاک آسیموف خواهیم زد. پس با ما همراه باشید.
(موزیک فاصله)
جرومی بیشاپ آهنگساز و نوازنده ترومبون ، تا آن روز ، هرگز پایش به یک بیمارستان روانی نرسیده بود .
شاید گاهی به فکرش خطور کرده بود که ممکن است ، روزی بعنوان یک بیمار کارش به یکی از این مکان ها برسد . اماهرگز تصور نمی کرد روزی بعنوان مشاور به چنین مکانی دعوت بشه.
در حالیکه از راهرو های پیچ در پیچ و خلوت آن عبور می کرد ، سعی می نمود لباس های بژ رنگ و متحد الشکل کارکنان ذهنش را مشوش نکند.
(موزیک کوتاه فاصله)
( صدای قدمهای یک زن و یک مرد در راهروی بیمارستان که بهم نزدیک می شوند.)
دکتر کری : سلام ...... شما باید آقای بیشا| باشید.
بیشاپ : ( به شوخی ) تا قبل از اینکه وارد این بیمارستان بشم که اسمم همین بود.
دکتر کری : ( با خنده ای مودبانه)من دکتر کری هستم...... ممکنه همراه من بیاید.
بیشاپ : البته ........من در خدمت شما هستم.
(صدای پای دونفرکه در مسیری مشترک حرکت نموده و چند لحظه بعد مقابل دری می ایستند.)
دکتر کری :

اجازه بدید در و باز کنم.
بیشاپ : خواهش می کنم. بفرمایید.
دکتر کری : ( تجسم کشیدن کارت مخصوص ورود در دستگاه کارت خوان- صدای باز اتوماتیک در .) بفرمایید
داخل.
بیشاپ : خانم ها مقدم هستند.. ابتدا شما....
دکتر کری : بسیار خب ..... فقط خواهش می کنم . سکوت رو کاملا رعایت کنین.
بیشاپ : ( در حالیکه وارد اتاق میشود . آرام می گوید ) ...... حتما ..........
(در به آهستگی پشت سرشان بسته می شود.)
دکتر کری : ( با صدای بسیار آهسته)..... بفرمایید از این صندلی استفاده کنید. متاسفانه نا چاریم در تاریکی بشینیم. تا بتونیم از پشت این پنجره مخفی داخل اتاق معاینه را ببینیم.
بیشاپ : (تجسم نشستن روی یک صندلی راحتی و با صدای بسیار آهسته)..... مانعی ندارده
دکتر کری : ( با صدای بسیار آهسته)..... ممنون. (تجسم خاموش کردن چراغ ها ی اتاق و صدای کناررفتن اتوماتیک یک پرده)
خب الان می تونین این مریض رو که روی تخت مخصوص دراز کشیده ببینید ....... همونطور که مشاهده می کنین اون یک زن ه با حدود سی ساله سنه .......................... می تونید حدس بزنید متخصص ما مشغول انجام چرا کاری هست؟
بیشاپ : اووووووم......... فکر....... می کنم. ....... اِ ... اِ .... بله تصور می کنم. باید مشغول گرفتن امواج مغزیاز اون زن باشن.......
دکتر کری : ( با صدای بسیار آهسته) ..... حدس بسیار خوب و دقیقی بود ..... همونطور که گفتین همکاران من مشغول تهیه یک نوار لیزیک از امواج مغزی اون زن هستند. .........
بیشاپ : ( با صدای بسیار آهسته)..... به خودم خیلی امیدوار شدم.
دکتر کری : با طرز کار امواج لیزیک که آشنا هستید؟
بیشاپ : ( روی صندلی خود کمی جابجا می شه و با صدای بسیار آهسته)..... راستش ،آهنگ های من با استفاده از لیزر ضبط می شن اما این معنیش این نسیت که من اطلاعات جامعی در مورد سیستم های لیزیک داشته باشم. در این مورد باید از متخصین امر استفاده کرد . در ست این همون کاری که من برای ضبط کارام انجام میدم........ تغییر لحن داده . ...... ببین دکتر من یک آهنگساز و ترومپت زن حرفه ای هستم. . اما اگه اشتباها" تصور کردین من به این دلیل با طرز کار لیزر آشنا هستم. کاملا ا به بیراهه رفتین.......
دکتر کری : ( کمی دستپاچه و با صدای بسیار آهسته)..... نه ......نه .... ما چنین برداشتی نداشتیم. ما شما رو به
منظور دیگری به اینجا دعوت کردیم......
بیشاپ : (با صدای آهسته ) ....گوش می کنم.....
دکتر کری : ببنید آقای بیشاپ..... ما در اینجا دستگاه هایی داریم که ما رو قادر می کنه یک شعاع لیزر رو با ظرافت تمام هر جور بخوایم تغییر بدیم. و این کار برامون حتی ساده تر از تغییر جریان برق یا شعاع های الکترون هست.....
ما می تونیم به کمک یک شعاع لیزری میکروسکوپی ، نقشه جامعی از امواج مغزی که این زن تهیه کنیم. و بعد از تغییراتی اون رو به امواج صوتی تبدیل کنیم.
بیشاپ : ( با حالتی که معلوم است می خواهد دکتر را از سر خود باز کند.)ببینید خانوم دکتر..... اگه چیزی روکه می خواهید در موردش با من مشورت کنید همینه...... تنها حرفی که می تونم بگم . اینه که وارد شدن به همه این جزییات برای من قابل درک نیست چه برسه بخوام به شما مشاوره بدم. بنا بر این.....
( تجسم اینکه از جای خود بر می خیزد)....... من مرخص می شم. و غیر از هزینه های رفت و برگشت هیچ حسابی با هم نداریم........
دکتر کری : (با صدایی جدی ، دستوری و موکد) ......لطفا بشینید آقای بیشاپ.......
بیشاپ : (بی اختیار دوباره روی صندلی می افتد....) .......چشم......
دکتر کری : ( انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده با لحن قبلی ادامه می دهد.) ما تا حالا تونستیم امواج ارسالی از ده بیلیون سسلول مغزی رو ضبط کنیم.
بیشاپ : این وحشتناک ....مثل این میمونه که به صدای ده بیلیون پیانو که از فاصله دور هر کدوم یک آهنگ متفاوت می نوازند . گوش کنیم.
دکتر کری : دقیقا" .......
بیشاپ : پس شما فقط یک سری نویز در اختیار دارین؟........
دکتر کری : نه کاملا" ....... ما اکنون با آزمایشاتی که انجام دادیم . می تونیم این موسیقی ها رو از هم تفکیک کرده و آهنگ هر سلول رو جداگانه گوش کنیم.......
بیشاپ : ( با هیجان ) این فوق العاده است.....
دکتر کری : بله همینطوره.......... ما الان براحتی میتونیم این امواج رو به طیف های رنگی تبدیل و بر اساس اون بیماری ....... مراجعه کنندگان رو تشخیص بدیم. به این صفحه توجه کنید. ( دکمه های دیجیتالی یک دستگاه مثل موبایل را می زند. ) .... چی می بینید؟
بیشاپ : نوری لرزان با نقاط قرمز و زرشکی منقطع.......
دکتر کری : کاملا درسته . شما دارید به تصویر امواج مغزی یک بیمار مبتلا به افسردگی نگاه می کنید....... هرچه افسردگی شدید تر باشه رنگه ها تیره تر دیده میشن......
بیشاپ : این خیلی عالیه...... اما آیا بعد از شناسایی دقیق نوع بیماری تونستین راه های موثر برای درمان رو هم پیدا کنید.
دکتر کری: این دقیقا کاریست که می خواهیم شما برایمان انجام بدید.........
بیشاب : ( با تعجب ) من...... اما ..... من که هنوز سر درنیاوردم....
دکتر کری: اگر یک کمی دیگه تحمل کنید براتون توضیح می دم........
بیشاپ : بسیار خب .... گوش می کنم.........
دکتر کری : ببینید آقای بیشاپ شما یک آهنگ ساز هستید ......درسته ؟
بیشاپ : بله.........من یک آهنگساز هستم.
دکتر کری : شما با کنار هم گذاشتن تعدادی نت بر اساس یک ها رمونی خاص یک ملودی بوجود می ارید..... و با تنظیم اون ملودی برای ساز های مختلف یک آهنگ زیبا ، که می تونه در هر شنونده ای ایجاد
احساس آرامش بکنه
بیشاپ : احتمالا همینطور است که شما میگید.......
دکتر کری: اگه راستش رو بخواین ما بر اساس تحقیقات مفصلی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم. که در حقیقت وقتی انسان دچار بیماری های روانی و یا سرع میشه ، موسیقی سلول های مغزی هماهنگی و هارمونی خودشون رو از دست می دن.
بیشاپ : این بوضوح روشنه.........
دکتر کری : ما فکر می کنیم.میتونیم اونهارو بوسیله یک موسیقی مکمل به هارمونی اولیه باز گردونیم.
بیشاپ : و من باید این موسیقی مکمل رو پیدا کنم.
دکتر کری : بله با آنالیز ملودی های بدست آمده از مغز این بیمار .........
بیشاپ : بله جالبه.......... حالا متوجه منظورتون شدم........... خیلی جالبه............
دکتر کری: پس با ما همکاری می کنین؟.............
بیشاپ : (با خودش فکر می کنه.....) هان .... آهان ... بله ....... فکر می کنم بتونم یه کارایی براتون بکنم.....
دکتر کری : این خیلی خوبه.........
بیشاپ : می تونم نوار های تهیه شده از موسیقی سلول های مغزی این خانم رو داشته باشم؟
دکتر کری : بله از قبل یک نسخه براتون آماده کرده بودم........
بیشاپ : یعنی اینقدر مطمئن بودید که با هاتون همکاری میکنم؟
دکتر کری : ( به شوخی ).... بله .....فراموش نکنید . من یک رواشناس هستم. و می تونم عکس العمل های افراد مختلف رو بر اساس رفتارشون پیش بینی کنم........
بیشاپ : اینبار هم کاملا حق با شماست....... من چقدر وقت دارم؟
دکتر کری : با خود شماست ........ البته هرچه زودتر بهتر......
بیشاپ : اوکی ......... حداکثر تلاشم رو می کنم.......کار دیگه با من ندارید.؟
دکتر کری : نه ممنون ..... ماشینی که شما رو به اینجا آورده دم در منتظر شماست........( به شوخی) البته
کرایه اش هم پرداخت شده.......
بیشاپ : بازم ممنون......پس تا بعد
دکتری کری : به امید دیدار....
بیشاپ : به امید دیدار .............. ( تجسم اینکه از روی صندلی برخاسته و به طرف در حرکت می کنه)
( موزیک فاصله)
(صدای زنگ تلفن الکترونیکی)
(صدای منشی از پشت خط شنیده می شه)
منشی : خانم دکتر .........
دکتر کری : بفرمایید.....
منشی : آقای بیشاپ تماس گرفتن ...... میخوان با شما صحبت کنن
دکتر کری : بسیار خب .........
منشی : لطفا چند لحظه .........
( موسیقی انتظار تلفن)
بیشاپ: دکتر کری؟
دکتر کری : بفرمایید آقای بیشاپ .... خودم هستم.
بیشاپ : :در مورد کاری که به من محول کرده بودید ، مزاحم شدم
دکتر کری : به نتیجه ای رسیدید.
بیشاپ : فکر می کنم...........
دکتر کری : خب...........
بیشاپ : اگر اجازه بدین حضوری خدمت برسم و از نزدیک با هم گفتگو کنیم.
دکتر کری : البته .......... خوشحال خواهم شد.
بیشاپ : فقط سوالی دارم...........
دکتر کری : بفرمایید.
بیشاپ : این امکان وجود داره که اون زن بیمار هم در زمان ملاقات ما در بیمارستان باشه؟
دکتر کری : ممکنه بدونم چرا مایلید اون بیمار در بیمارستان حاضر باشه؟
بیشاپ : حتما .......... راستش مایلم با اجازه و تحت نظر شما آزمایش روی ایشون انجام بدم.
دکتر کری : بسیار خب...........من از بیمار خواهم خواست برای فردا ساعت چهار بعد از ظهر تو بیمارستان حاضر باشه....... اما از شما میخوام ساعت سه برای هماهنگی و گفتگو در مورد آزمایشی که میخواین انجام بدین تو بیمارستان باشین>
بیشاپ : خیلی خوبه......... من راس ساعت سه بیمارستان خواهم بود......
دکتر کری : بسیار خب..........
بیشاپ : به امید دیدار...
دکتر کری : به امید دیدار.....
(موزیک فاصله)
دکتر جیسون : (صدای گام هایی که نزدیک میشود) شما باید آقای بیشاپ باشید...........سلام
بیشاپ : سلام بله خودم هستم...........شما
دکتر جیسون ک دکتر جیسون هستم ..... معاون پروزه تحقیقاتی درمان اختلالات مغزی با امواج لیزیک
بیشاپ : خوشبختم........... اِ .....خانم دکتر کری؟...........
دکتر جیسون : بله ایشون و سایر دوستان توی اتاق جلسات منتظر ما هستن ....... از این طرف بفرمایید
بیشاپ : بسیار خب .....
(صدای قدم های دو مرد در راهروی خلوت بیمارستان با کمی اکو)
( موزیک فاصله)
(صدای ضربات کوتاه با انگشت به در )
دکتر کری : بفرمایید تو.........
(صدای باز شدن در)
دکتر جیسون : ( تجسم اینکه ابتدا دکتر جیسون وارد اتاق می شود) آقای بیشاپ اومدند.......
بیشاپ : ( وارد می شود) ..... سلام
دکتر کری : خوش اومدین آقای بیشاپ..... بفرمایید اینجا......این بالا....
بیشاپ : ممنون......... ( تجسم اینکه چند قدمی روی موکت راه رفته و سپس روی یک صندلی گردان می نشیند.)
دکتر کری : با اقای دکتر جیسون که آشنا شدین.......
بیشاپ : بله ........
دکتر کری : بقیه دوستان رو معرفی میکنم......... اقای مهندس پوبورسکی کارشناس لیزر
بیشاپ : خوشبختم .....
پوبورسکی : ( با کمی لهجه روسی) منم همینطور
دکتر کری : خانم دکتر طباطبایی ...... متخصص مغز و اعصاب
بیشاپ : سلام......
دکتر طباطبایی : تعریف شما رو یاد شنیدم.
بیشاپ : امیدورام این تعریف ها زیاد اغراق آمیز نبوده باشه .
دکتر کری : بهتر از تعارفات صرف نظر کنیم و به اصل مطلب بپردازیم.
بیشاپ : حتما..........
دکتر کری : گوش می کنیم .....
بیشاپ : (با شور و هیجان) راستش من بعد از جدا شدن از شما خیلی فکر کردم ......... در این مورد که از کجا باید شروع کنم. دو نکته بسیار ساده ..... اما مهم به ذهنم رسید ....... که مسیر کاریمو مشخص کرد .
دکتر جیسون : و اون چی بود؟........
بیشاپ : من یه عادتی دارم ...... بنا به این عادت .... هر وقت فکرم خیلی به هم میریزه تنها راه برای باز گردوندن تمرکز گوش کردن به موزیکی آرومه ..... همچنین به خاطر آوردم تو دوران دبیرستان هر وقت معلم فیزیک مون برای ما از روش ساخت آهن ربا حرف می زد یک نکته برام خیلی جالب و هیجان انگیز بود. اون می گفت با تحت تاثیر قرار دادن مولوکول های های آهن و ردیف گردن اونها در یک جهت براحتی یک آهن ربا الکتریکی می سازیم .
من همیشه به دلیل علاقه ویژه ای که به موسیقی داشتم. با خودم تجسم می کردم . در حقیقت در هنگام ساخت آهن ربا ی الکتریکی مولکول های فلز استفاده شده بنوعی کوک می شه . درست همون کاری که ما موزیسن ها در تنظیم ساز هامون انجام میدیم برای دستیابی به یک همطرازی و هماهنگی. ...... نمی دونم متوجه می شید چی میخوام بگم یا نه...... البته بیان من خیلی علمی نیست ....... اما ......
دکتر جیسون : بذارید من کمک تون کنم. .......منظورتون اینه که در بیماریهای روحی و روانی آنچه که اتفاق می افته اینه که کوک سلول ها بهم می خوره.........
بیشاپ : بله دقیقا منظورم همینه..........
دکتر طباطبایی : و برای بازگشت وضع طبیعی باید سلول ها از نو کوک بشن .........
بیشاپ : بله.
دکتر کری : و چگونه باید این کار رو انجام داد.؟
بیشاپ : ما برای کوک کردن ساز هامون از نرم افزاری که بر اساس عملکرد دیاپازون کار میکنه استفاده می کنیم ......... با یادآوری این دونکته به سراغ نواری صوتی مغزی اون زن رفتم و با امکاناتی که در کارگاهم داشتم . ابتدا آوای موجود روی نوار رو تبدیل به موج های سینوسی کردم........وبعد نتیجه رو به نرم افزار دیاپازون دادم . شگفت انگیز بود. کاملا می شد دید که امواج مغزی درست مثل اصواتی هستن که از یک ساز کوک نشده خارج میشه .....
دکتر کری : یعنی شما بوضوح نوعی عدم هماهنگی در عمل کرد مغز رو تونستید ثبت کنید.
بیشاپ : درسته ......
دکتر کری : و بعد........
بیشاپ : وبعد با همون روش سعی کردم ، موج های سینوسی که میتونن این اختلال رو بر طرف کنن، تولید کنم. و براسا س این طول موج ها موسیقی ویژه ای رو پیدا کردم ....... که فکر می کنم بتونه تاثیرات روشنی در بهبود وضعیت این زن داشته باشه ............) یک سی دی رو از تو کیفش در میاره و به دکتر کری میده ) اگه امکان داره این رو روی اون زن آزمایش کنین.
دکتر کری : (خطاب به همکارانش ) فکر می کنم به امتحان کردنش بیارزه .................. نظر شما چیه؟.....
دکتر طباطبایی من موافقم.
دکتر جیسون : یه حسی بهم می گه جواب میده
پوبورسکی : من هم موافقم ، پس اگه با من کاری ندارینبرم دستگاه هام رو راه بندازم تا بتونیم همزمان نتایج آزمایش رو ثبت کنیم و ببینیم......
دکتر کری : شما لطف می کنید ......... خانم دکتر شما هم به اتفاق دکتر جیسون برید بیمار و برای آزمایش آماده کنید.
دکتر طباطبایی : بسیار خب همین الان
دکتر کری : ما هم تا دقایقی دیگه به شما ملحق خواهیم شد.
دکتر جیسون : پس با اجازتون ما فعلا مرخص می شیم.
دکتر کری : بفرمایید
(موزیک فاصله)
پوبورسکی : (با لهجه خاص خودش – از پشت میکروفون اتاق فرمان با داخل اتاق معاینه) خانوم دکتر اسکن لیزری آماده است.
دکتر کری : بسیار خب. ما هم الان آماده می شیم ....... (رو به بیمار ) ببین عزیزم. ما بسیار امیدواریم. این روش بتونه تو رو از از این وضعیت خلاص کنه .........
بیمار : ( با حالی نزار که در صدایش قابل حس است.) خانوم دکتر ..... چه کاری قرار روی مغزم انجام بشه ؟ ...... فکر می کنین بتونین منو از شر این سر درد ها خلاص کنید.
دکتر کری : امیدوارم دخترم .......... امیدوارم .......... ما تمام تلاش خودمون رو خواهیم کرد........ ببینم . الان هم سردرد داری
بیمار : بشدت ......... ختی از همیشه بدتر ..... راستش روز بروز بدتر می شم.......
دکتر کری : نگران نباش .... دعا کن و به لطف خداوند امیدوار باش ...... ما هم تلاش خودمون رو می کنیم.
بیمار : من باید چیکار کنم؟..........
دکتر کری : هیچی فقط باید حدود نیم ساعت اینجا دراز بکشی و هر سوالی که ازت کردم پاسخ بدی
بیمار : فقط همین
دکتر کری : بله،...... فقط همین ......... (در حالیکه پیشانیش رو می بوسه) حالا من به اتاق فرمان میرم. و از اونجا باهات حرف می زنم. .......... فقط سعی کن آروم باشی.
(تجسم خروج از اتاق معاینه و بسته شدن در )
(موزیک کوتاه)
دکتر کری : خوب شروع می کنیم...... آقای پوبورسکی اول یک اسکن جدید از وضع موجود بگیرید و بدید رو مونیتور
پوبورسکی : بسیار خب الان انجام میشه........ ( تجسم زدن چند تا دگمه و کلید – صدای دستگاه های اسکنر – صدا های سینوسی )....... خانم دکتر الان تصویر رو و امواج رو میدم رو مونیتور بزرگ
دکتر کری : بسیار خب ..............
پوبورسکی : الان قابل مشاهده است. .......
دکترجیسون : ببینید وضعش بدتر شده ...... رنگ ها رو به تیره گی رفتن.......
دکتر طباطبایی : درسته ...... از دفعه پیش بیماری شدید تر شده .........
دکتر کری : بسیار خب ...... آقای بیشاپ .....
بیشاپ : بله خانم دکتر .........
دکتر کری : حالا نوبت شماست ......
بیشاپ : من حاضرم ...... ( سی دی را بدست مهندس پوبورسکی میده) .... بفرمایید جناب مهندس ..... لطفا زحمت بکشید امواج موجود در این سی دی رو روی امواج مغزی بیمار مماس کنید. ....... جسارتا فقط باید مراقب باشید و از دامنه های پایین ترشروع کنید تا به یک همسطحی کامل و دقیق برسید .
پوبورسکی : بسیار خب...... تمام تلاشم رو خواهم کرد. ..... اجازه بدین..... فکر می کنم. این طول موج مناسب باشه .......
دکتر کری : (از پشت میکروفون با بیمار صحبت می کنه) عزیزم الان چه وضعی داری ؟ نغییری در خود احساس می کنی.......
بیمار : (مایوس ) نه ....... هیچی.......
دکتر کری : نگران نباش دخترم .....ما تازه شروع کردیم .......... آقای پوبورسکیکمی طول موج رو بالا ببرید.
پوبورسکی: بسیار خب ....( تجسم باز ی با دکمه های دستگاه و صدا های الکترونیکی که از آن خارج می شود)
بیشاپ : ببخشید امکان داره دوتا موج رو ، رو هم سوار کنید و ما رو مونیتور اونو ببینیم.
پوبورسکی: البته که میشه ..... اجازه بدین.......آهان....... آ........اینم از دوتا طول موج روی هم.... بفرمایدد.....
بیشاپ : اگه ممکنه طیفهای رنگی اون دوتا رو هم زیر طول موجها داشته باشیم .
پوبورسکی : اونم ...... بچشم .......... ( تجسم اینکه با دستگاه ها ور می رود)....... بفرمایید .
دکتر جیسون : نیگا کنین ، ترکیب رنگ ها به هم خورد ........
بیشاپ : عجله نکنید..... کمی تحمل کنین
دکتر کری : ( خطاب به بیمار) دخترم .... الان چه وضعی داری ؟........
بیمار : احساس گیجی و بی حسی
دکتر کری : سر درد........
بیمار : نمیدونم . حس می کنم ، هیچی تو سرم نیست........ خالیه .... خالی
دکتر کری : بازم کمی باید تحمل بکنی .....
بیمار : باشه ..........
بیشاپ : آقای پوبورسکی ....... میشه طرز کار با سوییچ تنظیم رو به من بگین ؟
دکتر کری : برای چی میخواین این رو بدونین
بیشاپ : کار ما یه جورایی با حس سرو کار داره........ من برای تنظیم دقیق ساز نهایتا فقط به حس خودم اطمینان دارم و دستگاه هارو تنها یه وسیله می دونم. ...... به من اجازه بدین بر اساس احساسم عمل کنم..........
دکتر کری : ( با کمی مکث و تامل )..... اِ ...... بسیار خب..... اقای پوربورسکی لطفا کمکش کنین بتونه با دستگاه کار کنه.....
پوبورسکی : بسیار خب ......... با گردوندن این ولوم درست مثل قفل های قدیمی گاوصندوق های قدیمی میتونی تغییرات لازم رو اعمال کنید . به چ÷ کم و به راست زیاد من موج ها و رنگها رو با هم سویئچ اتوماتیک می کنم. که هر دو همزمان تغییرات رو نشون بدن.
بیشاپ : فقط یک تقاضای دیگه .....
پوبورسکی : بفرمایید. ....
بیشاپ : میخوام همزمان موسیق مربوط به این امواج همزمان با طول موجی که قابل شنیدن باشه تو اتاق بیمار پخش بشه ...... آیا امکان پذیره؟
پوبورسکی : این کار بسیار ساده اس .... ( تجسم اینکه دستگاه را تنظیم می کند) بفرمایید . کافیه این کلید رو فشار بدید
بیشاپ : لطف کردین......... خانم دکتر اجازه میدین شروع کنم؟
دکتر کری : بفرمایید......
بیشاپ : دکمه استارت رو میزنه ودر حالیکه چشمهاش رو، رو هم میزاره کم کم با ولوم طول موج بازی می کنه...)
(موسیقی مخصوصی که بیشاپ ساخته از بلند گو های اتاق فرمان و اتاق معاینه پخش میشه صدا از هیچکس در نمی آد .... .... بعد از لحضاتی صدای بیمار از بلند گوی اتاق فرمان شنیده میشه......
بیمار : ( هیجان زده) قطع شد ...... سر دردم قطع شد ...... ( با فریاد شادی ) سرم دیگه درد نمی کنه....... من دیگه سر درد ندارم.......
(فریاد های شادی زن باعث شور و نشاط در داخل اتاق فرمان میشه)
دکتر کری : تبریک میگم آقای بیشاپ شما موفق شدین.........
پوبورسکی : آفرین آقای بیشاپ ....... آفرین
دکتر طباطبایی: تبریک می گم ، کار بزرگی انجام دادین .....
دکتر جیسون : منم تبریک می گم.
بیشاپ : ( در حالیکه بغض گلوش رو گرفته از همه تشکر می کنه) ممنونم ..... ممنونم...... خواهش می کنم....
اما هنوز کار تموم نشده........... این بهبودی تا زمانی دوام داره که این امواج به مغز بیمار وارد میشه
دکتر کری : اصلا مهم نیست ...... ما نتیجه دلخواه رو کسب کردیم...... برای این مشکل راه حل هایی وجود داره........ما باید آزمایشهای بسیاری انجام بدیم.......
دکتر جیسون: بله کار های زبادی در پیش داریم و این تازه اول راهه ..... این خیلی مهمه ........
دکتر طباطبایی: شما آقای بیشاپ گام بزرگی برداشتید ......... راهی رو باز کردید که باید پی گیری بشه
بیشاپ : ( با خودش) ........بله درسته ......... اینکار باید ادامه پیدا کنه .......... با گام های منظم
دکتر کری : راستی آقای بیشاب میتونم یه سوال شخصی بکنم؟........
بیشاپ : بفرمایید ....
دکتر کری : موسیقی که استفاده کردید مربوط به چه سبکیه ؟خیلی بنظرم آشنا می اومد
بیشاپ : اون موسیقی یک دعای مذهبی هست ........
(موسیقی )

--------------------------------------------------------------------------------
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://cheshentezar.blogfa.com
 
با گامهاي منظم(نمايشنامه)
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
جوان ايراني :: متفرقه :: داستانهاي خواندني-
پرش به: