شعر شمع از دکتر شریعتی Hitskin_logo Hitskin.com

هذه مُجرَّد مُعاينة لتصميم تم اختياره من موقع Hitskin.com
تنصيب التصميم في منتداكالرجوع الى صفحة بيانات التصميم

جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

جوان ايراني


 
الرئيسيةPortalأحدث الصورجستجوثبت نامورود
تيم مديريت سايت لحظات دلنشين توام با شادكامي را برايتان آرزومند است
به چشمانت بیاموز که هر کس لیاقت دیدن ندارد...
اگر مشکلات را رها کنی هرگز راه حلی برای آنها نخواهی یافت
کاش میشد سکوت را جایگزین دروغ کرد
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد.. اشو زرتشت
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تو خدایی دارم وتوچون خود نداری
بدبختي تنها در باغچه اي که خودت کاشته اي مي رويد
هوس بازان کسی را که زیبا می بینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند
اي دوست به راه دوست جان بايد داد در راه محبت امتحان بايد داد تنها نبود شرط محبت گفتن يك مرتبه هم عمل نشان بايدداد
من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من من خودم هستم و يك حس غريب كه به صد عشقو هوس مي ارزد
خداوند بی نهایت است...اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشاست(ملاصدرا)
زندگی دو چهره بیشتر ندارد یا بر بازیت میگیرد یا بر بازیش میگیری انتخاب با توست
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است دلم برای دوستان بی ریا تنگ است
برای خندیدن منتظر خوش بختی نباش شاید خوش بختی منتظر خندیدن توست

 

 شعر شمع از دکتر شریعتی

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
PoOriA
اخراجي
اخراجي
PoOriA


تعداد پستها : 78

امتياز كاربر : 231

تاريخ عضويت : 2010-01-13

جنسيت : ذكر


ساير موارد
نوع گوشي همراه: سوني اريكسون سوني اريكسون
حالت من: سپاسگذار سپاسگذار
جوايز اخذ شده:

شعر شمع از دکتر شریعتی Empty
پستعنوان: شعر شمع از دکتر شریعتی   شعر شمع از دکتر شریعتی Empty2010-02-26, 08:18

شمع
تا سحر ای شمع بر بالین من
امشب از بهر خدا بیدار باش
سایه غم ناگهان بر دل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش
کام امیدم بخون آغشته شد
تیرهای غم چنان بر دل نشست
کاندرین دریای مست زندگی
کشتی امید من بر گل نشست
آه ، ای یاران به فریادم رسید
ورنه مرگ امشب به فریادم رسد
ترسم آن شیرین تر از جانم ز راه
چون به دام مرگ افتادم ،رسد
گریه و فریاد بس کن شمع من
بر دل ریشم نمک، دیگر مپاش
قصه بیتابی دل پیش من
بیش از این دیگر مگو خاموش باش
جز تو ام ای مونس شب های تار
در جهان دیگر مرا یاری نماند
زآن همه یاران بجز دیدار مرگ
با کسی امید دیداری نماند
همدم من، مونس من، شمع من
جز توام در این جهان غمخوار کو؟
وندرین صحرای وحشت زای مرگ
وای بر من ، وای بر من،یار کو؟
اندرین زندان من ، امشب شمع من
دست خواهم شستن ازاین زندگی
تا که فردا همچو شیران بشکنند
ملتم زنجیر های بندگی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
شعر شمع از دکتر شریعتی
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» سخنی از دکتر علی شریعتی
» تمامی کتب دکتر علی شریعتی
» وصیت نامه دکتر علی شریعتی
» مرثیه احسان(پسر دکتر شریعتی):
» عکس دیدنی و نایاب : عـــــروسی دکتر علی شریعتی

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
جوان ايراني :: متفرقه :: داستانهاي خواندني-
پرش به: