علم روحي جديد است که ايمان به خداوند را پس از دفع حمله وحشت آور کفر و بي ايماني که در اين دو قرن اخير جهان را فرا گرفته بود ، مستحکم تر و پايدارتر مي سازد.
در آن هنگامي که تاريکي کفر و بي ايماني و توجه به قدرت طلبي و ثروت اندوزي روشنايي صبح درخشان ايمان انسانها را فرا ميگيرد ، علم جديد روحي با تابش فروغ خود ، آن تاريکي و ظلمت را از بين مي برد ، و در اين قرن و انفسا ، مردم را با آواز بلند و با دلايل صريح و روشن ، بسوي ايمان به قدرت خالقه اي که علم تا کنون نتوانسته برايش با موازين خود حدي قائل شود ، جلب مي کند.
اين همان معنائي است که در باره بعضي از آن حقايق شاعر و نويسنده ( جيرالدماسي ) چنين گفته است: (ارتباط با ارواح براي من و ديگران سبب ايجاد وسعت در افق عقلها گرديده و راه نفوذ بر آسمانها را باز کرده و موجب شده که ايمان به غيب فطري مرا مبدل به اعتقادبه مشاهدات واقعي نمايد. که زندگي بدون دانستن آن حقايق جز نشستن در کابين کشتي که همه منافذ آن کابين بسته باشد ، و آن شخص در داخل کابين ، جز روشنايي ضعيف شمعي چيز ديگري را نبيند. ولي بعداً به آن شخص اجازه دهند ، در يک شب مهتابي که ستارگان در آسمان لاجوردي ميدرخشند ، به عرشه کشتي آمده ، به آن مناظر عجيب آسماني که قدرت خداوندي در آنها تابان است ، نظاره کند) نمي باشد. بلي ايمان به قدرت خداوند بوسيله مشاهده آن ستارگان درخشنده ، همان چيزي است که ارواح مردگان ما هم در باره آنها سخن ميگويند. مردگاني که ما آنها را گم کرده ايم و به خيالمان ميرسد که مرگ ، پايان زندگي بي نهايت همه چيز است.
ولي علم روحي جديد بما نشان ميدهد که مرگ ابتداي زندگي جديدي براي آنهاست. زندگي که نيروهاي بدست آمده از معرفت ، آن را تغذيه ميکند. پس معرفت جديد روحي ميتواند ، وحشت و انتظاري را که انسان از مرگ دارد ، تخفيف بدهد.چون آدمي هميشه از ناشناخته ها مي ترسد . ولي وقتي که براي وي مسلم شد که باد خزان مرگ ، چيزي را در وجود انسان خاموش نمي کند ، بلکه شراره هاي نفس را از حيث روشنائي زيادتر ميکند ، و همه آن صفات و انگيزه هاي پستي را که در نفس وجود داشته از آن دور ميکند ، تا آن را به حيات جاودانگي که از حيث ارزش و رونق ، بيشتر از حيات اين دنياست ببرد.

در باره شناخت اثرات علمي روحي جديد است که سر اليور لودژ عالم طبيعي معروف پس از آنکه براي مدت بيشتر از نيم قرن موضوع علم روحي را دنبال کرد ،در يک انجمني که در سال ???? .م تشکيل شد ، چنين ميگويد: ما هميشه نامه هاي تسليت براي کساني که غم و اندوه فراواني بخاطر از دست دادن پسر و يا دخترجوان و کودک عزيز خود داشته اند ، مي نويسيم و براي آنها تأکيد ميکنيم که مسلمآ وضع نوجوانان آنها در آن دنيا ، بهتر خواهد شد. زيرا در آن جهان ، کودکان تحت پرستاري دلهاي با محبت هستند و حجاب ميان ما و آنها ، اين جسد مادي است.
وقتي که وسايل ارتباط ما با آن کساني که مرده ميدانيم ممکن باشد ، نبايد از فقدان آنها اندوهناک شويم. زيرا آنها هميشه سعي دارند متوجه ما باشند و همه عواطف را با ما مبادله کنند . و اگر ما بواسطه مرگ آنها غمناک و محزون ميشويم ، آنها ناراحت ميشوند. چون آنها خود را مرده نميدانند ، بلکه زنده هائي هستند که بواسطه رهائي از اسارت آن بدن سنگين ، تجليات زندگي براي آنها بيشتر ظهور ميکند.و آنها براي ادامه حيات خود از جسد اثيري که هميشه با انهاست ، استفاده مي کنند. همانطوري که استاد جيمس آرترفندي لاي که دهها سال در باره علم جديد روحي بحث و تخقيق و آزمايش نموده ، چنين ميگويد: ثابت شده که مرگ ، يک عمل بسيار ساده و مانند انتقال از بيداري به خواب ، و از خواب به بيداري ميباشد. جسم اثيري ما جانشين جسم فيزيکي ما که حامل عقل ماست ، ميباشد.
ما در اين اواخر بوسيله مديومها ، دانستيم که دوستان و قوم وخويشان ما که مرده اند ، آماده مساعدت و راهنمائي ما در اين زندگاني هستند. هنگام مرگ ، بدن فزيکي ما در زمين پوسيده ، جزو اجزاي زمين ميگردد . ولي جسم اثيري ما که عقل در آن مستقر است ، وظايف خود را در آن جهان انجام ميدهد.
وقتي که ما سخنان علماي روحي زميني را کنار بگذاريم و بسراغ گفته هاي ارواح برويم ، تا از سخنان ارواح مترقي ? آگاه شويم، در مي يابيم که روح دانشمند سيلور بيرش ، يعني درخت نقره اي ميگويد : در حاليکه من در جهان ارواح ، ساليان درازي زندگي کرده ام ، ميخواهم به آن کساني که از مرگ عزيزان خود محزون و متأثر ميشوند بگويم ، امکان ندارد مرگ بتواند ميان کساني که با هم محبت و پيوستگي دارند ، جدايي بياندازد. محبت همه غرور ها و خود پسندي ها را ميسوزاند و هرچه بخواهيم بما ميدهد. براي عزيزان مرده خود ، شيون نکنيد ، زيرا گريه هاي شما آنها را بسيار ناراحت ميکند. مرگ محبت را از بين نميبرد، همانطوري که روح اعظم غير متناهي ميباشد ، محبت هم نهايت ندارد.......
ايمان داشتن به اينکه مرگ عبارت از يک انتقال آسان از اين جهان به جهان ديگري که پيشرفته تر از اين جهان است ميباشد. غمناک شدن و اشک ريختن براي مردگان در نزد ارواح ، کافر شدن به خداوند و رحمت او ميباشد.در نتيجه انکار يک حقيقتي است که همه آن را خوب مي شناسند. و آن حقيقت اين است که روز مرگ بهتر از ولادت مي باشد [/color][/right]
[right]بنابر اين ، علم جديد روحي ، رسالت روشني دارد که رسالتهاي هيچ کدام از علوم به پايه آن نمي رسد[color=darkred].
در اثر ارتباط با ارواح معلوم شده گاهي ارواح براي خود نام مستعار انتخاب ميکنند. نام مستعار اين روح هم (درخت نقره اي) بوده است

man in mozo ro kheily dost daram...ham etelaat daram ham....

ممنون ميترا دستت درد نكنه مطلب جالبيه

بچه ها هر كي نظري داره بياد بگه خوب

ممنون رسا و میترا جان

خواهش میکنم دوستان
منم ممنونم که وقت میذارید
و این مطالب رو میخونید