کما Hitskin_logo Hitskin.com

هذه مُجرَّد مُعاينة لتصميم تم اختياره من موقع Hitskin.com
تنصيب التصميم في منتداكالرجوع الى صفحة بيانات التصميم

جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

جوان ايراني


 
الرئيسيةPortalأحدث الصورجستجوثبت نامورود
تيم مديريت سايت لحظات دلنشين توام با شادكامي را برايتان آرزومند است
به چشمانت بیاموز که هر کس لیاقت دیدن ندارد...
اگر مشکلات را رها کنی هرگز راه حلی برای آنها نخواهی یافت
کاش میشد سکوت را جایگزین دروغ کرد
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد.. اشو زرتشت
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تو خدایی دارم وتوچون خود نداری
بدبختي تنها در باغچه اي که خودت کاشته اي مي رويد
هوس بازان کسی را که زیبا می بینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند
اي دوست به راه دوست جان بايد داد در راه محبت امتحان بايد داد تنها نبود شرط محبت گفتن يك مرتبه هم عمل نشان بايدداد
من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من من خودم هستم و يك حس غريب كه به صد عشقو هوس مي ارزد
خداوند بی نهایت است...اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشاست(ملاصدرا)
زندگی دو چهره بیشتر ندارد یا بر بازیت میگیرد یا بر بازیش میگیری انتخاب با توست
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است دلم برای دوستان بی ریا تنگ است
برای خندیدن منتظر خوش بختی نباش شاید خوش بختی منتظر خندیدن توست

 

 کما

اذهب الى الأسفل 
2 مشترك
نويسندهپيام
joline
.
.
joline


تعداد پستها : 880

امتياز كاربر : 1928

تاريخ عضويت : 2010-02-12

جنسيت : انثى

متولد : 1993-03-11

سن : 31

شهر : تهران


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: شاد شاد
جوايز اخذ شده: بهترين ارسال كننده بهترين ارسال كننده

کما Empty
پستعنوان: کما   کما Empty2010-03-30, 10:30

چشم‌هايتان را باز مي‌كنيد.

متوجه مي‌شويد در بيمارستان هستيد.

پاها و دست‌هايتان را بررسي مي‌كنيد.خوشحال مي‌شويد كه بدن‌تان را گچ
نگرفته‌اند و سالم هستيد.

دكمه زنگ كنار تخت را فشار مي‌دهيد.چند ثانيه بعد پرستار وارد اتاق مي‌شود و
سلام مي‌كند.

به او مي‌گوييد، گوشي موبايل‌تان را مي‌خواهيد.

از اين ‌كه به خاطر يك تصادف كوچك در بيمارستان بستري شده‌ايد و از
كارهايتان عقب مانده‌ايد عصباني هستيد.

پرستار، موبايل را مي‌آورد.

دكمه آن را مي‌زنيد، اما روشن نمي‌شود.

مطمئن مي‌ شويد باتري‌اش شارژ ندارد.دكمه زنگ را فشار مي‌دهيد.پرستار
مي‌آيد.

«ببخشيد! من موبايلم شارژ نداره. مي ‌شه لطفا يه شارژر براش بياريد؟»

«متاسفم. شارژر اين مدل گوشي رو نداريم»

«يعني بين همكاراتون كسي شارژر فيش كوچك نوكيا نداره؟»

«از 10سال پيش ديگه توليد نمي‌شه. شركت‌هاي سازنده موبايل براي يك فيش
شارژر جديد به توافق رسيدن كه در همه گوشي‌ها مشتركه»

«10سال چيه؟ من اين گوشي رو هفته پيش خريدم

«شما گوشي تون رو يك هفته پيش از تصادف خريدين؛ قبل از اين‌كه به كما
بريد».

«كما؟!»

باورتان نمي‌شود كه در اسفند 1387 به كما رفته‌ايد و تيرماه 1412 به هوش
آمده‌ايد.

مطمئن هستيد كه نه مي توانيد به محل كارتان بازگرديد و نه خانه‌اي برايتان
باقي مانده است.

چون قسط آن را هر ماه مي‌پرداختيد و بعد از گذشت اين همه سال، حتما بوسيله
بانك مصادره شده است.

از پرستار خواهش مي ‌كنيد تا زودتر مرخص‌تان كند.

«از نظر من شما شرايط لازم براي درك حقيقت رو ندارين»

«چي شده؟ چرا؟ من كه سالمم»

«شما سالم هستيد، ولي بقيه نيستن»

«چه اتفاقي افتاده؟»

«چيزي نشده! ولي بيرون از اين‌جا، هيچكس منتظرتون نيست»

چشم‌هايتان را مي ‌بنديد. نمي‌توانيد تصور كنيد كه همه را از دست داده‌ايد.
حتي خودتان هم پير شده‌ايد. اما جرأت نمي‌ كنيد خودتان را در آينه ببينيد.

«خيلي پير شدم»

«مهم اينه كه سالمي. مدتي طول مي ‌كشه تا دوره‌هاي فيزيوتراپي رو انجام
بدي»

از پرستار مي‌خواهيد تا به شما كمك كند كه شناخت بهتري از جامعه جديد پيدا
كنيد.

«اون بيرون چه تغييرايي كرده؟»

«منظورت چه چيزاييه؟»

«هنوز توي خيابونا ترافيك هست؟»

«نه ديگه. از وقتي طرح ترافيك جديد رو اجرا كردن، مردم ماشين بيرون نميارن»

«طرح جديد چيه؟»

«اگر راننده‌اي وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشينش مي برن
پاركينگ و تا گلستان سعدي رو از حفظ نشه، آزاد نمي‌شه»

«ميدون آزادي هنوز هست»

«هست، ولي روش روكش كشيدن»

«روكش چيه؟»

«نماي سنگش خراب شده بود، سراميك كردند»

«برج ميلاد هنوز هست»؟

«نه! كج شد، افتاد!»

«چرا؟ اون رو كه محكم ساخته بودن»

«محكم بود، ولي نتونست در مقابل ارباس a380 مقاومت كنه»

«چي؟! .... هواپيما خورد بهش؟»

«اوهوم!»

«چه‌طور اين اتفاق افتاد؟»

«هواپيماش نقص فني داشت، رفت خورد وسط رستوران ‌گردان برج»

«اين ‌كه هواپيماي خوبي بود. مگه مي ‌شه اين ‌جوري بشه؟»

«هواپيماش چيني بود. *** كاربراتورش خراب شده بود، بنزين به موتورها
نرسيد، اون اتفاق افتاد»

«چند نفر كشته شدن؟»

«كشته نداد»

«مگه مي ‌شه؟ توي رستوران گردان كسي نبود؟»

«نه! رستوران 4سال پيش تعطيل شد»

«چرا؟»

«آشپزخونه‌اش بهداشتي نبود»

«چي مي ‌گي؟! ... مگه مي ‌شه آخه؟»

«اين اواخر يه پيمانكار جديد رستوران گردان رو گرفت، زد توي كار فلافل و
هات‌داگ ....»

«الان وضعيت تورم چه‌جوريه؟»

«خودت چي حدس مي‌ زني؟»

«حتما الان بستني قيفي، 14هزار تومنه»

«نه ديگه خيلي اغراق كردي12هزار تومنه»

«پرايد چنده؟»

«پرايدهاي قديمي يا پرايد قشقايي؟»

«اين ديگه چيه؟»

«بعد از پرايد مينياتور و ماسوله، پرايد قشقايي را با ايده‌اي از نيسان
قشقايي ساختن»

«همين جديده، چنده؟»

«70ميليون تومن»

«پس ماكسيما چنده؟»

«اگه سالمش گيرت بياد، حدود 2 يا 2 و نيم....»

«يعني ماكيسما اسقاطي شده؟ پس چرا هنوز پرايد هست؟»

«آزادراه تهران به شمال هم هنوز تكميل نشده»

«چندتا خط مترو اضافه شده؟»

«هيچي! شهردار كه رفت، همه‌جا رو منوريل كشيدن. مترو رو هم تغيير كاربري
دادن»

«يعني چي؟»

«از تونل‌هاش براي انبار خودروهاي اسقاطي استفاده كردن»

«اتوبوس‌هاي brt هنوز هست؟»

«نه! منحلش كردن، به جاش درشكه آوردن. از همونايي كه شرلوك هلمز سوار
مي‌شد»

«توي نقش‌جهان اصفهان ديده بودم از اونا»

«نقش‌جهان رو هم خراب كردن»

«كي خراب كرد؟»

«يه نفر پيدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، يونسكو هم
نتونست حرفي بزنه»

«خليج‌فارس چه‌طور؟»

«اون هم الان فقط توي نقشه‌هاي خودمون، فارسه. توي نقشه گوگل هم نوشته خليج
صورتي»

«خليج صورتي چيه؟»

«بعضي‌ها به نشنال‌جئوگرافيك پول مي‌دادن تا بنويسه خليج عربي، ايران هم
فشار مياورد و مدرك رو مي‌كرد. آخرش گوگل لج كرد، اسمش رو گذاشت خليج
صورتي»

«ايران اعتراضي نكرد؟»

«چرا! گوگل رو /ف ي ل ت ر/ كردن»

«ممنونم. بايد كلي با خودم كلنجار برم تا همين چيزا رو هم هضم كنم»

«يه چيز ديگه رو هم هضم كن، لطفا»

«چيو؟»

«اين‌كه همه اين چيزها رو خالي بستم»

«يعني چي؟»

«با دوست من نامزد شدي، بعد ولش کردي. اون هم خودش را توي آينده ديد، اما
خيلي زود خرابش کردي. حالا نوبت ما بود تا تو را اذيت کنيم. حقيقت اينه که
يك ساعت پيش تصادف كردي، علت بيهوشي‌ات هم خستگي ناشي از كار بود. چيزيت
نيست. هزينه بيمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگي‌ات»

«شما جنايتكاريد! من الان مي ‌رم با رييس بيمارستان صحبت مي‌كنم».

«اين ماجرا، ايده شخص رييس بيمارستان بود».

«ازش شكايت مي‌كنم»!

«نمي‌توني. چون دوست صميمي پدر نامزد جديدته ».
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
ayshin
مدير تالار خودشناسي
مدير تالار خودشناسي
ayshin


تعداد پستها : 169

امتياز كاربر : 365

تاريخ عضويت : 2010-01-30

جنسيت : انثى

متولد : 1991-11-04

سن : 33

شهر : تـبــــــــــــريـــــــز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: ناراحت ناراحت
جوايز اخذ شده:

کما Empty
پستعنوان: رد: کما   کما Empty2010-03-30, 11:37

کما 190125 کما 190125 khube vasatash hoselam sar raft ta tah nakhundama tike akharesho khundam kheili maze dad کما 616101
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
کما
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
جوان ايراني :: متفرقه :: داستانهاي خواندني-
پرش به: