حلالیت می طلبیدم

مثل اینکه هیچکس دوست نداره
تو این روزباقی مونده کاری کنه
فکر کنم همه به قول علیرضا
برای فرصتهای از دست رفته سکوتی میکنن بلند تر از فریاد
علیرضا ببخشید کمی دستکاریش کردم
ولی نه مثل اینکه دکتر حداقل یه کار مفیدی انجا میده

خواهش می کنم

آره میترا جون انگار هیچکی دوس نداره یه این سوال جواب بده

مثل اینکه
همه یه جورایی از مرگ فرارین

ولی این شتریه که دم در خونه همه میخوابه

یکی زود یکی دیر

منم همين موضوع رو تو بخش سرگرمي گذاشتم ولي كسي جواب نداد

من سعي ميكنم بيشتروقتم رو پيشه خانوادم باشم و دوستامو ببينم.

سحرم
جدی؟
پس چرا من ندیدم
حتما برای اون زمانی بوده که یه مدت نمیومدم

حالا دیگه مطمئن شدم
دوستان اینقدر از این روز میترسن
که حتی نمیخوان بهش فکر کنن

خیلی دلم خواست جواب بدم به این سوال ،
اما
به محض اینکه می خوام بهش فکر کنم
ذهنم مثل یه کاغذ سفید میشه
که هیچی روش نیست...

شاید بخاطر اینکه ذهنتم مثل قلبت پاکه گلم
اغشته به هیچ بدی و گناه نیست

این رو نگو . شاید اون قدر گناه کردم که نمی دونم توی اون روز چیکار باید بکنم و اون روز رو هم مثل بقیه ی روزهای عمرم از دست میدم ...

هنیف اونجا کارتت بسیجیه فعال هم باشه باطله

حنیف حالت خوبه؟
بابا کمی مودب تر

میترا نوشته است:

حنیف حالت خوبه؟
بابا کمی مودب تر

همینیست که هست
من باید برم بهشت
بابا کلی شماره دادم به حورین علینننننننننننننننننننننننن

میترا جون این هنیف حالش اصلان خوب نیس

دوست خوبم حنیف
شوخی خوبه و منم با شوخی موافقم
ولی تا حدی که حرمتی ریخته نشه
و چیزی به مسخره گرفته نشه
لطف کنید مواظب حرف زدن خودتون باشید

اینجا خیلی اتفاقا افتاده ها

مدرسه نمی رفتم