خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Hitskin_logo Hitskin.com

هذه مُجرَّد مُعاينة لتصميم تم اختياره من موقع Hitskin.com
تنصيب التصميم في منتداكالرجوع الى صفحة بيانات التصميم

جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

جوان ايراني


 
الرئيسيةPortalأحدث الصورجستجوثبت نامورود
تيم مديريت سايت لحظات دلنشين توام با شادكامي را برايتان آرزومند است
به چشمانت بیاموز که هر کس لیاقت دیدن ندارد...
اگر مشکلات را رها کنی هرگز راه حلی برای آنها نخواهی یافت
کاش میشد سکوت را جایگزین دروغ کرد
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد.. اشو زرتشت
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تو خدایی دارم وتوچون خود نداری
بدبختي تنها در باغچه اي که خودت کاشته اي مي رويد
هوس بازان کسی را که زیبا می بینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند
اي دوست به راه دوست جان بايد داد در راه محبت امتحان بايد داد تنها نبود شرط محبت گفتن يك مرتبه هم عمل نشان بايدداد
من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من من خودم هستم و يك حس غريب كه به صد عشقو هوس مي ارزد
خداوند بی نهایت است...اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشاست(ملاصدرا)
زندگی دو چهره بیشتر ندارد یا بر بازیت میگیرد یا بر بازیش میگیری انتخاب با توست
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است دلم برای دوستان بی ریا تنگ است
برای خندیدن منتظر خوش بختی نباش شاید خوش بختی منتظر خندیدن توست

 

 خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت

اذهب الى الأسفل 
+4
sara
yakhi
داش مجید
sanaziii
8 مشترك
نويسندهپيام
sanaziii
مدير تالار دانشجو
مدير تالار دانشجو
sanaziii


تعداد پستها : 395

امتياز كاربر : 909

تاريخ عضويت : 2009-10-31

جنسيت : انثى

متولد : 1991-06-12

سن : 33


ساير موارد
نوع گوشي همراه: سوني اريكسون سوني اريكسون
حالت من: شاد شاد
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-03, 11:14

دوشنبه اول مهر:امروز روز اولي است كه من دانشجو شده ام. شماره ي كلاس را از روي برد پيدا كردم. توي كلاس هيچ كس نبود، فقط يك پسر نشسته بود. وقتي پرسيدم «كلاس ادبيات اينجاست؟» خنديد و گفت:بله، اما تشكيل نمي شه(!)و دوباره در مقابل تعجبم گفت كه يكي دو هفته ي اول كه كلاس ها تشكيل نمي شود و خنديد.با اينكه از خنديدنش لجم گرفت، اما فكر كنم او از من خوشش آمده باشد؛ چون پرسيد كه ترم يكي هستيد يا نه. گمانم مي خواست سر صحبت را باز كند و بيايد خواستگاري؛ اما شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم زياد نخندد!

دو هفته بعد، سه شنبه:امروز دوباره به دانشگاه رفتم. همان پسر را ديدم از دور به من سلام كرد، من هم جوابش را ندادم. شايد دوباره مي خواست از من خواستگاري كند. وارد كلاس كه شدم استاد گفت:”دو هفته از كلاس ها گذشته، شما تا حالا كجا بوديد؟” يكي از پسرهاي كلاس گفت:«لابد ايشان خواب بودن.» من هم اخم كردم. اگر از من خواستگاري كند، هيچ وقت جوابش را نمي دهم چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم زياد طعنه نزند!

چهارشنبه:امروز صبح قبل از اينكه به دانشگاه بروم از اصغر آقا بقال سر كوچه كيك و سانديس گرفتم او هم از من پرسيد كه دانشگاه چه طور است؟ اما من زياد جوابش را ندادم. به نظرم مي خواست از من خواستگاري كند، اما رويش نشد. اگر چه خواستگاري هم مي كرد، من قبول نمي كردم؛ آخر شرط اول من براي ازدواج اين است كه تحصيلات شوهرم اندازه ي خودم باشد!

جمعه:امروز من خانه تنها بودم. تلفن چند بار زنگ زد. گوشي را كه برداشتم، پسري گفت: خانم ميشه مزاحمتون بشم؟ من هم كه فهميدم منظورش چيست اول از سن و درس و كارش پرسيدم و بعد گفتم كه قصد ازدواج دارم، اما نمي دانم چي شد يخ كرد و گفت نه و تلفن را قطع كرد. گمانم باورش نمي شد كه قصد ازدواج داشته باشم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم خجالتي نباشد!

سه هفته بعد شنبه:امروز سرم درد مي كرد دانشگاه نرفتم. اصغر آقا بقال هم تمام مدت جلوي مغازه اش نشسته بود، گمانم منتظر من بود. از پنجره ديدمش. اين دفعه كه به مغازه اش بروم مي گويم كه قصد ازدواج ندارم تا جوان بيچاره از بلاتكليفي دربيايد، چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم گير نباشد!

سه شنبه:امروز دوباره همان پسره زنگ زد؛ گفت كه حالا نبايد به فكر ازدواج باشم. گفت كه مي خواهد با من دوست شود. من هم گفتم تا وقتي كه او نخواهد ازدواج كند ديگر جواب تلفنش را نمي دهم، بعد هم گوشي را گذاشتم. فكر كنم داشت امتحانم مي*كرد، ولي شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم به من اعتماد داشته باشد!

چهارشنبه:امروز يكي از پسرهاي سال بالايي كه ديرش شده بود به من تنه زد؛ بعد هم عذرخواهي كرد، من هم بخشيدمش. به نظرم مي*خواست از من خواستگاري كند، چون فهميد من چه همسر مهربان و با گذشتي برايش مي*شوم؛ اما من قبول نمي*كنم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم حواسش جمع باشد و به كسي تنه نزند!

جمعه: امروز تمام مدت خوابيده بودم؛ حتي به تلفن هم جواب ندادم، آخر بايد سرحرفم بايستم. گفته بودم كه تا قصد ازدواج نداشته باشد جواب تلفنش را نمي دهم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم مسئوليت پذير باشد!

دوشنبه:امروز از اصغرآقا بقال 2 تا كيك و سانديس گرفتم. وقتي گفتم دو تا، بلند پرسيد چند تا؟ من هم گفتم دو تا. اخم هايش كه تو هم رفت فهميدم كه غيرتي است. حالا مطمئنم كه او نمي تواند شوهر من باشد. چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم غيرتي نباشد، چون اين كارها قديمي شده!

پنچ شنبه: امروز دوباره همان پسره تلفن زد و گفت قصد ازدواج ندارد، من هم تلفن را قطع كردم. با او هم ازدواج نمي كنم؛ چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم هي مرا امتحان نكند!

دوشنبه: امروز روز بدي بود. همان پسر سال بالايي شيريني ازدواجش را پخش كرد. خيلي ناراحت شدم گريه هم كردم ولي حتي اگر به پايم هم بيفتد ديگر با او ازدواج نمي كنم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم وفادار باشد!

شنبه: امروز يك پسر بچه توي مغازه ي اصغرآقا بقال بود. اول خيال كردم خواهرزاده اش است، اما بچه هه هي بابا بابا مي گفت. دوزاريم افتاد كه اصغرآقا زن و بچه دارد. خوب شد با او ازدواج نكردم. آخر شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم زن ديگري نداشته باشد!

يكشنبه: امروز همان پسري كه روز اول ديدمش اومد طرفم. مي دانستم كه دير يا زود از من خواستگاري مي كند. كمي كه من و من كرد، خواست كه از طرف او از دوستم “ساناز” خواستگاري كنم و اجازه بگيرم كه كمي با او حرف بزند. من هم قبول نكردم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم چشم پاك باشد!

ترم آخر : امروز هيچ كس از من خواستگاري نكرد. من مي دانم مي ترشم و آخر سر هم مجبور مي شم زن اكبرآقا مكانيك بشوم.

نتیجه اخلاقی:بشین سر جات بابا کسی از تو خواستگاری نمیکنه یا همون صد نا بده آش به همین خیال باش………..!!!
پسرا باور نکنن فقط طنزه و واسه خنده گذاشتمش a5 a19 a19 a36
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
داش مجید
مدير تالار اينترنت و كامپيوتر
مدير تالار اينترنت و كامپيوتر
داش مجید


تعداد پستها : 360

امتياز كاربر : 928

تاريخ عضويت : 2010-01-17

جنسيت : ذكر

متولد : 1990-03-01

سن : 34


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: خونسرد خونسرد
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-03, 11:37

اما من باور کردم که!
هه هه
باحال بود.. مرسی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yakhi
بازرس
بازرس
yakhi


تعداد پستها : 544

امتياز كاربر : 1666

تاريخ عضويت : 2009-11-02

جنسيت : انثى


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من:
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-03, 14:52

ههههههههههههه،خیلی قشنگ بود ممنون a17 a35
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://ghoogha.blogfa.com/
sara
.
.
sara


تعداد پستها : 285

امتياز كاربر : 553

تاريخ عضويت : 2009-10-25

جنسيت : ذكر


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون مهربون
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-03, 17:30

jedi hamintoriye ha khodayi a19
migam folani az man jozve khast yani be man nazar dasht? a19
en jomlaro 100 bar shenidam a19
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
داش مجید
مدير تالار اينترنت و كامپيوتر
مدير تالار اينترنت و كامپيوتر
داش مجید


تعداد پستها : 360

امتياز كاربر : 928

تاريخ عضويت : 2010-01-17

جنسيت : ذكر

متولد : 1990-03-01

سن : 34


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: خونسرد خونسرد
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-04, 04:52

من به شخصه از ترس همین سوء تفاهم ها خیلی از لحاظ درسی ضرر دیدم
خب همه میدونیم که اگه دنبال یه جزوه ی تلگر ولگر میگردی باید بری سراغ خانوما! a10
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
setareh
مدير تالار دانش آموز
مدير تالار دانش آموز
setareh


تعداد پستها : 681

امتياز كاربر : 1612

تاريخ عضويت : 2009-11-17

جنسيت : انثى

متولد : 1991-10-29

سن : 33

شهر : اصفهان


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: ناراحت ناراحت
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-05, 16:16

جالب بوددر حد ظنز ولي همه دخترا كه اينطوري نيستن راستشو بخواي بهم بر خورد چون توي سايت پسر هم هست!!! a12 a21
اتفاقن خود من چون هيچ وقت پسرا رو جدي نميگيرم هيچ وقت فكر نميكنم كه كسي به من نظر داشته باشه جالب اينه اگه كسي هم ازم خواستگاري كنه بهش ميخندم ميگم بچه اي هنوز!!!!!! a17 a19
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.vayazjodaee.blogfa.com
دکی جون
بازرس كل
بازرس كل
دکی جون


تعداد پستها : 651

امتياز كاربر : 1207

تاريخ عضويت : 2009-10-28

جنسيت : ذكر

متولد : 1986-04-23

سن : 38


ساير موارد
نوع گوشي همراه: ال جي ال جي
حالت من:
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-06, 10:41

قشنگ بود
ممنون
به نظر من ما باید دیدمون رو درست کنیم
خیلی از ما بیش از حد بدبینیم
و خیلی هامون هم بیش از حد خوش بین
و این آفت شده بین جونهای ما
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.akharinrahehal.blogfa.com
baran
.
.
baran


تعداد پستها : 401

امتياز كاربر : 1005

تاريخ عضويت : 2010-01-18

جنسيت : انثى

متولد : 1991-04-15

سن : 33


ساير موارد
نوع گوشي همراه: ال جي ال جي
حالت من: عاشق عاشق
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-06, 11:06

خيلي قشنگ بود
كلي خنديدم
اما جدي نگرفتم
آخه ما دخترا خيلي زود ميفهميم كه يه پسر كه به هر دليلي هر حرفي كه ميزنه منظورش چيه
خوب حس ششم داريم ديگه
اما به قول دوستم: نه ديگه تا اون حد
a3
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.baranebahari1.blogfa.com
setareh
مدير تالار دانش آموز
مدير تالار دانش آموز
setareh


تعداد پستها : 681

امتياز كاربر : 1612

تاريخ عضويت : 2009-11-17

جنسيت : انثى

متولد : 1991-10-29

سن : 33

شهر : اصفهان


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: ناراحت ناراحت
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-06, 11:20

دقيقا باران جان حس ششم به ما كمك ميكنه!!!اصلا ميشه حرف دل آدما رو از توي چشماشون خوند نه باران جان!!!!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.vayazjodaee.blogfa.com
mustafa
.
.
mustafa


تعداد پستها : 1

امتياز كاربر : 1

تاريخ عضويت : 2010-02-06

جنسيت : ذكر


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من:
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-06, 11:38

omidvaram oni ke mikhaysh(akbar agha mikanik)bedast biyarish ab1 a8
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
setareh
مدير تالار دانش آموز
مدير تالار دانش آموز
setareh


تعداد پستها : 681

امتياز كاربر : 1612

تاريخ عضويت : 2009-11-17

جنسيت : انثى

متولد : 1991-10-29

سن : 33

شهر : اصفهان


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: ناراحت ناراحت
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-06, 11:56

به به آقا مصطفي به جمع ما خوش اومديد!!!!
خوشحالم از اين كه افتخار دادي و وارد جمع ما شديد!!!!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.vayazjodaee.blogfa.com
baran
.
.
baran


تعداد پستها : 401

امتياز كاربر : 1005

تاريخ عضويت : 2010-01-18

جنسيت : انثى

متولد : 1991-04-15

سن : 33


ساير موارد
نوع گوشي همراه: ال جي ال جي
حالت من: عاشق عاشق
جوايز اخذ شده:

خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت Empty
پستعنوان: رد: خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت   خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت I_icon_minitime2010-02-06, 11:58

چشمها هيچگاه وفادار نيستند چون خيلي زود راز دل آدم ها رو فاش ميكنن يا با گريه و يا با برقي كه توشونه وحتي طرز نگاهشون
به خاطر همين باهات موافقم ريحانه جون
حرف دل آدما توي چشماشون موج ميزنه بايد خوب دقت كني تا بتوني ببيني چشم بصيرتم نميخواد فقط بايد اهل دل باشي
آقا مصطفي شايد اون دانشجو هم از اول حس 6 داشته كه با اكبر آقا مكانيك ازدواج ميكنه
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.baranebahari1.blogfa.com
 
خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» يادي از خاطرات كودكي (عكس)
» حد و مرز روابط دختر و پسر
» تو هم دختر من رو مي پسندي !
» یادداشتهای یه دختر!
» دختر 19 ساله اي كه سگ نامزدش است

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
جوان ايراني :: متفرقه :: داستانهاي خواندني-
پرش به: