داستان آموزنده Hitskin_logo Hitskin.com

هذه مُجرَّد مُعاينة لتصميم تم اختياره من موقع Hitskin.com
تنصيب التصميم في منتداكالرجوع الى صفحة بيانات التصميم

جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

جوان ايراني


 
الرئيسيةPortalأحدث الصورجستجوثبت نامورود
تيم مديريت سايت لحظات دلنشين توام با شادكامي را برايتان آرزومند است
به چشمانت بیاموز که هر کس لیاقت دیدن ندارد...
اگر مشکلات را رها کنی هرگز راه حلی برای آنها نخواهی یافت
کاش میشد سکوت را جایگزین دروغ کرد
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد.. اشو زرتشت
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تو خدایی دارم وتوچون خود نداری
بدبختي تنها در باغچه اي که خودت کاشته اي مي رويد
هوس بازان کسی را که زیبا می بینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند
اي دوست به راه دوست جان بايد داد در راه محبت امتحان بايد داد تنها نبود شرط محبت گفتن يك مرتبه هم عمل نشان بايدداد
من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من من خودم هستم و يك حس غريب كه به صد عشقو هوس مي ارزد
خداوند بی نهایت است...اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشاست(ملاصدرا)
زندگی دو چهره بیشتر ندارد یا بر بازیت میگیرد یا بر بازیش میگیری انتخاب با توست
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است دلم برای دوستان بی ریا تنگ است
برای خندیدن منتظر خوش بختی نباش شاید خوش بختی منتظر خندیدن توست

 

 داستان آموزنده

اذهب الى الأسفل 
+3
setareh
sanaziii
میترا
7 مشترك
نويسندهپيام
میترا
بازرس
بازرس
میترا


تعداد پستها : 1173

امتياز كاربر : 3049

تاريخ عضويت : 2009-12-21


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون مهربون
جوايز اخذ شده: بهترين كاربر بهترين كاربر

داستان آموزنده Empty
پستعنوان: داستان آموزنده   داستان آموزنده Empty2010-02-07, 10:17

مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوائیش کم شده است. به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولى نمیدانست این موضوع را چگونه با او در میان بگذارد. بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت. دکتر گفت براى این که بتوانى دقیقتر به من بگویى که میزان ناشنوایى همسرت چقدر است آزمایش ساده اى وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو: «ابتدا در فاصله 4 مترى او بایست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو. اگر نشنید همین کار را در فاصله 3 مترى تکرار کن. بعد در 2 مترى و به همین ترتیب تا بالاخره جواب دهد.» آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق تلویزیون نشسته بود. مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم. سپس با صداى معمولى از همسرش پرسید: عزیزم شام چى داریم؟ جوابى نشنید. بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید: عزیزم شام چى داریم؟ باز هم پاسخى نیامد. باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقریباً 2 متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: عزیزم شام چى داریم؟ باز هم جوابى نشنید. باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید. سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نیامد.. این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: عزیزم شام چى داریم؟ زنش گفت: مگه کرى؟ براى پنجمین بار میگم: خوراک مرغ!



نتیجه اخلاقى:

مشکل ممکن است آنطور که ما همیشه فکر میکنیم در دیگران نباشد و شاید در خود ما باشد
a35
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
sanaziii
مدير تالار دانشجو
مدير تالار دانشجو
sanaziii


تعداد پستها : 395

امتياز كاربر : 909

تاريخ عضويت : 2009-10-31

جنسيت : انثى

متولد : 1991-06-12

سن : 33


ساير موارد
نوع گوشي همراه: سوني اريكسون سوني اريكسون
حالت من: شاد شاد
جوايز اخذ شده:

داستان آموزنده Empty
پستعنوان: رد: داستان آموزنده   داستان آموزنده Empty2010-02-07, 11:00

ههههههههههههههههههههههههههه
چه باحال بود مرده اشکال در خودش بود بد رو زن بدبخت عیب میزاره میبینی تورو خدا مردا این دوره زمنه رو a17 a17 a36
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
setareh
مدير تالار دانش آموز
مدير تالار دانش آموز
setareh


تعداد پستها : 681

امتياز كاربر : 1612

تاريخ عضويت : 2009-11-17

جنسيت : انثى

متولد : 1991-10-29

سن : 33

شهر : اصفهان


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: ناراحت ناراحت
جوايز اخذ شده:

داستان آموزنده Empty
پستعنوان: رد: داستان آموزنده   داستان آموزنده Empty2010-02-08, 02:48

چه جالب ممنون ميترا جان a25
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.vayazjodaee.blogfa.com
baran
.
.
baran


تعداد پستها : 401

امتياز كاربر : 1005

تاريخ عضويت : 2010-01-18

جنسيت : انثى

متولد : 1991-04-15

سن : 33


ساير موارد
نوع گوشي همراه: ال جي ال جي
حالت من: عاشق عاشق
جوايز اخذ شده:

داستان آموزنده Empty
پستعنوان: رد: داستان آموزنده   داستان آموزنده Empty2010-02-08, 03:11

داستان آموزنده اي بود ميترا قبلا هم شنيده بودم ما منظورش رو نفهميدم اما الان فهميدم
ممنون
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.baranebahari1.blogfa.com
دکی جون
بازرس كل
بازرس كل
دکی جون


تعداد پستها : 651

امتياز كاربر : 1207

تاريخ عضويت : 2009-10-28

جنسيت : ذكر

متولد : 1986-04-23

سن : 38


ساير موارد
نوع گوشي همراه: ال جي ال جي
حالت من:
جوايز اخذ شده:

داستان آموزنده Empty
پستعنوان: رد: داستان آموزنده   داستان آموزنده Empty2010-02-08, 06:48

ههه
جالب و آموزنده بود
آفرین
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.akharinrahehal.blogfa.com
dorsa_old
.
.
dorsa_old


تعداد پستها : 524

امتياز كاربر : 1294

تاريخ عضويت : 2009-10-29

متولد : 1989-10-30

سن : 35


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من:
جوايز اخذ شده:

داستان آموزنده Empty
پستعنوان: رد: داستان آموزنده   داستان آموزنده Empty2010-02-08, 08:26

ههههههه a17 a17

تركيدم خيلي باحال بود

دستت درد نكنه ميتي جون a3
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://cheshentezar.blogfa.com
داش مجید
مدير تالار اينترنت و كامپيوتر
مدير تالار اينترنت و كامپيوتر
داش مجید


تعداد پستها : 360

امتياز كاربر : 928

تاريخ عضويت : 2010-01-17

جنسيت : ذكر

متولد : 1990-03-01

سن : 34


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: خونسرد خونسرد
جوايز اخذ شده:

داستان آموزنده Empty
پستعنوان: رد: داستان آموزنده   داستان آموزنده Empty2010-02-08, 08:30

واقعا که من این قضیه رو بارها و بارها حس کردم.. یعنی گاهی شده که قضیه دقیقا برعکس اون چیزیه که تو فکر میکنی... a25
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
داستان آموزنده
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» داستان آموزنده
» چند داستان بامزه و آموزنده
» دروغ هاي مادرم ( داستان جالب و آموزنده )
» داستان پیر مرد
» داستان عشق و زندگی

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
جوان ايراني :: متفرقه :: داستانهاي خواندني-
پرش به: