سلام

مرگ به معناي تاريكي و غم و ياس نيست
بي قراري و ناراحتي از مرگ براي بازماندگان تنها به خاطر فقدان عزيز سفر كرده است
و براي مسافراني چون شروين به معناي آزادي و آرامش و رسيدن به معشوق و سعادت ابدي است.

ديروز ما يكي از بهترين و البته مهربان ترين دوستانمون رو از دست داديم
شروين
خواهرزاده ي مهرباني كه براي درمانه خاله اش راهي سفر غربت شد
غافل از اينكه اين سفر براي خودش بي بازگشت بود

واكنون شروين براي ديداره خدا راهي سفري بزرگتر شده

وشروين همچنان زنده است
قلب او هنوز مي تپد
واعضايش هنوز جان دارن

شروين دلمون برات تنگ ميشه


تو اكنون در ميان ما نيستي
اما چشم هاي مهربان تو
در اندازه هاي واقعي يك قامت بلند به ما خيره مانده است
تو سرشار از اعتماد بودي و لبخندهاي تو
نويد بخش هستي ما بود و وقار ما
تو با خيال يكي شدي
اي فانوس روشن زندگي ما


امروز شروين فراخوانده شدو
فرداو فرداها....


خداحافظ شروين

یادم میاد یکی از اولین کسانی که باهاش آشنا شدم شروین بود
میگفت اومده اطریش
گفتم واسه چی؟
گفت واسه معالجه ی خالش
گفتم خدا شفاشون بده
تشکر کرد و گفت یه مدتی سرم درد میکنه و میترسه ام اس داشته باشه
گفتم حتما برو دکتر ببین چیه
ایشالله که چیزی نیست
چند روز بعد اومد
خوشحال بود
میگفت دکتر گفته ام اس نداری و این دردها از اعصابه
خیالش جمع شده بود که ام اس نداره
یه ماه گذشت ما تو این مدت از چیزهای مختلفی با هم میحرفیدیم
یه روز اومد دیدم ناراحته
پرسیدم داداش؟
چی شده ؟
خالت سالمن؟
جواب داد
آره خوب شدن
گفتم خدا رو شکر پس چرا گرفته ای پسر
گفت یادته میترسیدم ام اس داشته باشم؟
گفتم آره چی شده مگه
گفت توی سرم غده دارم
شوکه شدم ، فکر میکردم داره دروغ میگه
باورم نمیشد
روحیش از من که میشنیدم بهتر بود
میگفت هر چی خدا میخواد
میگفت خدایا راضی ام به رضای تو
...

سلام شروین،دل منم برات خیلی تنگ میشه تو نباشی کی هی میاد به من بگه گزارش وبزار رومیزم،تو بودی هی بهم پاداش میدادی،من دیگه صاحبکار ندارم،شروین خیلی ماه بودی، من باورم نمیشه تو شب قبلش خودت باهام حرف زدی، اگه میدونستم اینقدر اذیتت نمیکردم ،شروین توهمیشه شاد بودی،امیدورام اونجا هم که رفتی شاد باشی ولی دلم برات خیلی تنگ میشه،شروین من ازت خداحافظی نمی کنم ،اینو بدون همیشه به یاد تو سعی میکنم هرکی وارده روم میشه بهش سلام کنم همونطوری که تو همیشه میگفتی،کارمنده تو دربون روم،یخی

بچه ها جریان چیه واقعا من شوکه شدم دارم خواب میبینم یا جدیه یکی به من بگه این خوابه یا واقعیته وووووووووااااااااااااااااااااییییییییی خدا باورم نمیشه
نمیدونم چرا اشک تو چشام جمع شده من که میدونم این واقعیت نداره من 2روز پیش شروینو توو روم دیدم با هم چقدر شوخی کردیم
شروین تورو خدا اگه یوقت از دستم ناراحتی ببخشم اون پسر خیلی خوبی بود امیدوارم این جریان حقیقت نداشته باشه این خبر خیلی خیلی ناراحتم کرد
برای شاد بودن روح شروین یه فاتحه بدین شروین تو همیشه جات پیشه بچه های روم باقی میمونه داداشی دوست داریم

vay che ghadr vahshatnak bod
shervin hich vaght hich vaght faramoshet nemikonam hamishe be yadetam khoda jonaam ey kash en haghighat nadashte bashe khodaya to ro khoda shervin bargarde

شب قبل از عملش میگفت باید کچل کنم
خندیدم و گفتم پس باید عکس کچلیت رو برام بفرستی
میخواستم اینجوری به خیال خودم روحیش رو بهتر کنم
جواب داد میخوای بهم بخندی
خنده دار میشم ولی
به شوخی گفت میکشمت
داداشش وقتی خبر داد که فوت شده
میگفت صبح عمل خیلی شاد بوده
و همش میخندیده و میگفته حمید گفته عکسمو براش بفرستم
وصیت کرده بود که اعضاش رو بدن به بیماران
همین کار رو هم کردن
خیلی دوست داشت بیاد مشهد
میگفت میام مشهد میبینمت و با هم میریم امام رضا
ولی داداش حالا من تنهام
منتظرت شدم که بیای با هم بریم حرم
اما منو تنها گذاشتی و خودت رفتی پیش امام رضا

بچه ها من نميدونم شروين كي بود ولي اينطور كه معلومه پسر خوبي بوده
اميدوارم روحش شاد باشه
ما يه جوون تو فاميل از دست داديم ميدونم چه حسي به آدم دست ميده.
اون پسرخالم بو و20 سالش بود
اونم يه بيماريه بد داشت
به هر حال خدا بامرزدشون