حكايت مورچه روزي رسان Hitskin_logo Hitskin.com

هذه مُجرَّد مُعاينة لتصميم تم اختياره من موقع Hitskin.com
تنصيب التصميم في منتداكالرجوع الى صفحة بيانات التصميم

جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

جوان ايراني


 
الرئيسيةPortalأحدث الصورجستجوثبت نامورود
تيم مديريت سايت لحظات دلنشين توام با شادكامي را برايتان آرزومند است
به چشمانت بیاموز که هر کس لیاقت دیدن ندارد...
اگر مشکلات را رها کنی هرگز راه حلی برای آنها نخواهی یافت
کاش میشد سکوت را جایگزین دروغ کرد
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد.. اشو زرتشت
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تو خدایی دارم وتوچون خود نداری
بدبختي تنها در باغچه اي که خودت کاشته اي مي رويد
هوس بازان کسی را که زیبا می بینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند
اي دوست به راه دوست جان بايد داد در راه محبت امتحان بايد داد تنها نبود شرط محبت گفتن يك مرتبه هم عمل نشان بايدداد
من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من من خودم هستم و يك حس غريب كه به صد عشقو هوس مي ارزد
خداوند بی نهایت است...اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشاست(ملاصدرا)
زندگی دو چهره بیشتر ندارد یا بر بازیت میگیرد یا بر بازیش میگیری انتخاب با توست
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است دلم برای دوستان بی ریا تنگ است
برای خندیدن منتظر خوش بختی نباش شاید خوش بختی منتظر خندیدن توست

 

 حكايت مورچه روزي رسان

اذهب الى الأسفل 
3 مشترك
نويسندهپيام
yakhi
بازرس
بازرس
yakhi


تعداد پستها : 544

امتياز كاربر : 1666

تاريخ عضويت : 2009-11-02

جنسيت : انثى


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من:
جوايز اخذ شده:

حكايت مورچه روزي رسان Empty
پستعنوان: حكايت مورچه روزي رسان   حكايت مورچه روزي رسان Empty2010-02-21, 07:37

روزي حضرت سليمان (ع ) در کنار دريا نشسته بود ، نگاهش به مورچه اي افتاد که دانه گندمي را باخود به طرف دريا حمل مي کرد .سليمان (ع) همچنان به او نگاه مي کرد که ديد او نزديک آب رسيد.در همان لحظه قورباغه اي سرش را از آب دريا بيرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.
سليمان مدتي در اين مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر مي کرد ، ناگاه ديد آن قورباغه سرش را از آب بيرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بيرون آمد، ولي دانه ي گندم را همراه خود نداشت .سليمان(ع) آن مورچه را طلبيد و سرگذشت او را پرسيد.
مورچه گفت : " اي پيامبر خدا در قعر اين دريا سنگي تو خالي وجود دارد و کرمي در درون آن زندگي مي کند . خداوند آن را در آنجا آفريد او نمي تواند ار آنجا خارج شود و من روزي او را حمل مي کنم . خداوند اين قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دريا به سوي آن کرم حمل کرده و ببرد .
اين قورباغه مرا به کنار سوراخي که در آن سنگ است مي برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ مي گذارد من از دهان او بيرون آمده و خود را به آن کرم مي رسانم و دانه گندم را نزد او مي گذارم و سپس باز مي گردم وبه دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد مي شود او در ميان آب شناوري کرده مرا به بيرون آب دريا مي آورد و دهانش را باز مي کند ومن از دهان او خارج ميشوم ."
سليمان به مورچه گفت : (( وقتي که دانه گندم را براي آن کرم ميبري آيا سخني از او شنيده اي ؟ ))
مورچه گفت آري او مي گويد :
]اي خدايي که رزق و روزي مرا درون اين سنگ در قعر اين دريا فراموش نمي کني رحمتت را نسبت به بندگان با ايمانت فراموش نکن
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://ghoogha.blogfa.com/
sanaziii
مدير تالار دانشجو
مدير تالار دانشجو
sanaziii


تعداد پستها : 395

امتياز كاربر : 909

تاريخ عضويت : 2009-10-31

جنسيت : انثى

متولد : 1991-06-12

سن : 33


ساير موارد
نوع گوشي همراه: سوني اريكسون سوني اريكسون
حالت من: شاد شاد
جوايز اخذ شده:

حكايت مورچه روزي رسان Empty
پستعنوان: رد: حكايت مورچه روزي رسان   حكايت مورچه روزي رسان Empty2010-02-21, 08:19

یخی جون چه جالب بود مرسی
همه ی کارهای خدا رو اصوله
رحمتت را نسبت به بندگان با ايمانت فراموش نکن(آمین) a29 a29 a29
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
میترا
بازرس
بازرس
میترا


تعداد پستها : 1173

امتياز كاربر : 3049

تاريخ عضويت : 2009-12-21


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون مهربون
جوايز اخذ شده: بهترين كاربر بهترين كاربر

حكايت مورچه روزي رسان Empty
پستعنوان: رد: حكايت مورچه روزي رسان   حكايت مورچه روزي رسان Empty2010-02-21, 08:53

ممنون یخی جون
خدا هیچگاه هیچ افریده اشو فراموش نمیکنه
حتی ته دریا
خدایا شکرت
نمیدونم چرا وقتی روزی ما معلومه بعضیها اینقدر
حرص میزنن و به خاطر یه سکه بیشتر
تا حد سکته پیش میرن
در عجبم حكايت مورچه روزي رسان 27338

حكايت مورچه روزي رسان 717503
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
حكايت مورچه روزي رسان
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» استيلي: آرزو دارم روزي در تيم تراكتورسازي مربيگري كنم

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
جوان ايراني :: متفرقه :: داستانهاي خواندني-
پرش به: