تجلي قرآن در شعر مولوي
جوان ايراني :: تالار هنر :: ادبيات زبان
صفحه 1 از 1
تجلي قرآن در شعر مولوي
جلال الدين محمد بلخي ملقب به ملاّي رومي يا مولوي، مردي عارف و دانشمند بود كه سراسر زندگي خود را در راه كسب معرفت و تهذيب نفس گذراند. او با اشعارش كه در قالب غزل، رباعي و مثنوي سروده شده، با بيان حكايتها و افسانهها، رويدادهاي تاريخي و مسايل عرفاني كوشيده است حقايق و معارف الهي را براي مردم بيان كند. او به سان واعظ در مجلس وعظ، سخنانش را با آيات و احاديث و بيان داستان پيامبران درهم ميآميزد تا همگان به قدر توان خود از آن سخنان بهرهمند گردند. اشعار او سرشار از مفاهيم قرآني، آيات الهي و تعبيرهاي عرفاني است. به گفته نيكلسون، مثنوي شناس معروف انگليسي، مولوي براي توجيه عقايد خود به 1100 آيهي قرآني توسل جسته است.
به گفته صاحب نظران، مولوي بيش از تمام عارفان شاعر، در انديشهي طلب فيض از كلام حضرت حق بوده و بيشترين تأثير را از قرآن گرفته كه اين امر در اشعارش بازتاب يافته است.
اشعار او از زيباترين مجموعههاي عرفاني به شمار ميآيد كه از مفاهيم و آيات قرآني تأثير پذيرفته تا جايي كه عدهاي از آن به «تفسير عارفانه كلام اللّه مجيد» ياد ميكنند. استفاده از قرآن در اشعار مولوي را ميتوان به چند گونه تقسيم كرد. گاه بدون اشاره صريح به آيه، مفهوم تمام يا بخشي از آيه را در شعر خود آورده است كه خوانندهي آشنا با قرآن، بيدرنگ آيه مورد نظر را درمييابد. گاه به ضرورت وزن شعر، بخشي از آيه را بيهيچ تصرفي در شعر ميگنجاند و گاه به ضرورت شعري، در الفاظ، تصرفي ميكند. مولوي در برخي از سرودههايش، پي در پي از آيات قرآني استفاده ميكند، ولي در استفاده از هرآيه، برداشت جديدي را مطرح ميسازد كه با تفسير قبلي آيه يكسان نيست.
به هرحال ما در اينجا، به دليل گستردگي مطلب نميتوانيم همه اشعار مولوي را كه از آيات قرآن متأثر است، بياوريم و تنها به ذكر آيات سوره فاتحه و بقره در مثنوي معنوي، آن هم تنها در دفتر اول و دوم بسنده كردهايم. اشعاري كه مولوي به صراحت بخشي از آيه قرآن را در آن آورده، بدين شرح است:
ازبراي چـاره اين خـوفه آمد اندر هـرنمـازي «اهدنا»
كاين نمازم را مياميز اي خد با نمـاز «ضـالّين» واهل ري
(2/3391)
اين دو بيت به آيات 6و7 سوره فاتحه اشاره صريح دارد: «اهدنا الصراط المستقيم. صراط الذين أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالّين.» يعني: ما را به راه راست هدايت كن؛ راه آناني كه به ايشان انعام كردي، نه راه گمراهان و كساني كه برآنان غضب كردي.
«يؤمنون بالغيب» ميبايد مر ز آن ببستم روزن فـانـي سر
(1/3628)
روزن اين دنياي فاني را به سوي آخرت براي آن بستم كه احوال واقع در آخرت را غايبانه تصديق كنند.
مصراع اول اين بيت به آيهي 3 سورهي بقره اشاره دارد كه ميفرمايد: «الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و….» يعني: آنان كساني هستند كه به غيب ايمان ميآورند و نماز را برپا ميدارند و….
هـست بـر «سـمـع و بصـر» مـهر خـد
در حُجُب بس صورت است و بس صد
(2/679)
يعني در پس حجابها، صورتهايي از تجلّيات رحماني و سروشهاي غيبي است، ولي خداوند به واسطه عمل انسان، برگوش و چشم او مُهر نهاد كه به سان حجابي مانع شنيدن صداها و ديدن صورتهاي رحماني است.
اين بيت تلميحي است به آيهي 7 سورهي بقره: «ختم اللّه علي قلوبهم وعلي سمعهم وعلي أبصارهم غشاوة….» يعني: خداوند بردل و گوش و چشم ايشان مُهر نهاد و حجابي قرار داد.
برق را چو «يخطف الابصار» دان نـور بـاقـي را هـمـه انـصـار دان
(2/1545)
عبارت «يخطف الابصار» در آيهي 19 بقره آمده است: «يكاد البرق يخطف أبصارهم….» يعني: نزديك است كه برق آسمان، بينايي آنان را بربايد.
«فاتقوا النار» التي أوقدتمو انكم في المعصية ازددتمو
(1/3389)
بپرهيزيد از آتشي كه خود افروختهايد كه همانا شما گناهان را افزودهايد.
اين بيت به آيهي 24 بقره اشاره دارد كه ميفرمايد: «فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجارة و….» يعني: بترسيد از آتشي كه آتشگيره آن مردم و سنگها (بتها) هستند….
تـا ابـد هـــــرچـه بُوَد، او پـيش پـيش درس كـــرد از «علّم الاسماء» خويش
(1/264)
آدمـي كــه «عـلـم الاسـمـاء» بگست در تك چون برق اين سگ، بيتگست
(2/2708)
هردو بيت به آيهي 31 سورهي بقره اشاره دارد: «علم آدم الأسماء كلها و….» يعني: خداوند به آدم(ع) همه نامها را آموخت. معني دو بيت نيز اين است كه آدم(ع) اسرار و اسماء هرچه را كه تا ابد خواهد آمد، فرا گرفته و به تعليم الهي سرافراز شده است و در برابر دويدن برق آساي وي، اين سگ صفت (ابليس) هيچ توان و قدرتي ندارد.
آدم «أنبئهم باسمـاء» درس گو شرح كن اسرار حق را مو به مو
(2/3269)
اي آدم! نامها و تعاليمي را كه به تو آموختيم، براي آنان به طور دقيق بازگو كن. اين بيت، اشارهاي است به آيه 31 بقره: «علّم آدم… انبؤني باسماء هؤلاء….» يعني: به آدم بياموخت همه نامها را (حقايق و معاني و اسرار الهي) و فرمود: اين نامها را به من بگوييد….
چون ملايك گو كه: «لا علم لنا» «يـا الهـي، غـيـر مـا عـلـمتـنـا»
(2/3175)
مانند فرشتگان بگو: خداوندا! ما را دانشي نيست جز آنچه خود به ما آموختي.
اين بيت نيز تلميحي است به آيهي 32 سورهي بقره: «قالوا سبحانك لا علم لنا إلاّ ما علمتنا….» يعني: فرشتگان گفتند: پاكي تو، ما را دانشي نيست جز آنچه خود به ما آموختهاي.
چـون بـه امـر «اهبطوا» بـنـدي شـدنـد حبس خشم و حرص و خرسندي شدند
(1/926)
وقتي كه روحهاي ما با فرمان هبوط كنيد، محبوس كالبدهاي جسماني شدند، به صفاتي از بخل، خشم و حرص خرسند شدند.
اين بيت، به آيهي 38 سورهي بقره اشاره دارد كه: «قلنا اهبطوا منها جميعاً….» يعني: فرود آييد همه شما از پست….
چون سفيهان راست اين كار وكي لازم آمـد «يـقـتـلـون الانبـيـاء»
(2/1399)
وقتي كه قدرت و حكومت در دست نادانها باشد، آن نادانها، پيامبران را خواهندكشت.
مصراع دوم به آيهي 91 سورهي بقره اشاره ميكند كه: «فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل إن كنتم مؤمنين.» يعني: اگر ايمان داريد پس چرا پيش از اين، پيامبران را ميكشتيد؟
«و مـن نـنـسـخ آيـةً أو ننسه نأت خيراً» در عقب ميداد مِه
(2/3859)
اي بزرگمرد! رمز و راز آيهي نسخ را درك كن كه آيه ناسخ بهتر و كاملتر از آيهي منسوخ است. اين بيت نيز تلميحي است به آيه 106 بقره كه: «ما ننسخ من آيهٍ أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها….» يعني: هيچ آيهاي را منسوخ نميكنيم و از ياد مردم نميبريم، جز آن كه بهتر از آن يا مانند آن را براي مردم ميآوريم.
از همه دلها كه آن نكته شنيد آن سخن را كرد محو و ناپديد
(2/1672)
گرت برهان بايد و حجت، مه بـاز خـوان «مـن آيـةٍ أو ننسها»
(2/1673)
اين دو بيت نيز به آيهي 106 بقره اشاره دارد يعني: بزرگا! اگر در اين مورد به برهان و حجتي نياز داري، به آيهي 106 بقره مراجعه كن.
گرچه دوري، دور ميجنبان تو دم «حـيث مـا كنتم فولّوا وجـوهـكم»
(2/3354)
اگر از آنان دوريد، از همان جاي دور اظهار دوستي و مودت كنيد و هرجا كه هستيد، به سوي آنان رو كنيد.
اين بيت نيز به آيهي 144 بقره اشاره دارد كه: «قد نري تقلب وجهك في السماء… فولّ وجهك شطر المسجد الحرام وحيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره….» يعني: ميبينيم گردانيدن روي تو را در آسمان… پس روي خود را به سوي مسجد الحرام بگردان و هركجا هستيد، روي بدان آريد….
«طـهّـرا بـيـتـي» بـيـان پــاكـي اسـت گنج توست، اَر طلسمش خاكي است
(1/434)
خانهي دل را بايد از پليدها پاك كرد. كالبد عنصري، گنجينهي انوار الهي است، اگرچه طلسم آن، جسمي خاكي است.
اين بيت به فرمان خداوند به حضرت ابراهيم(ع) در آيهي 125 بقره اشاره دارد كه: «عهدنا إلي إبراهيم و إسماعيل ان طهّرا بيتي للطائفين و….» يعني: ما به ابراهيم و اسماعيل امركرديم كه خانهام را براي طواف كنندگان پاك كنيد.
صورت از بي صورتي آمد برون بـاز شد كـه «انا اليـه راجـعون»
(1/1141)
همه اين موجودات از حضرت حق و ذات بي چون او سربرآوردهاند و دوباره به سوي او بازميگردند.
اين بيت به آيهي 156سورهي بقره اشاره دارد كه: «الذين اذا أصابتهم مصيبة قالوا إنا للّه وإنّا إليه راجعون.» يعني: كساني كه به حادثهاي سخت دچار آيند، بگويند ما از خداييم و به سوي او باز رويم.
گـر نفـرمـودي قصـاصـي بـرجُنـاة يا نگفتي «في القصاص» آمد «حياة»
(1/3888)
اگر براي جنايتكاران، قصاصي مقرر نميفرمود يا نميگفت كه در قصاص، زندگي است، هركسي گستاخ ميشد و به روي مردم تيغ ميكشيد. اين بيت اشارهاي است به آيهي 179 بقره كه: «ولكم في القصاص حياة يا اولي الالباب.» يعني: اي خردمندان! براي شما در قصاص، زندگي تحقق پيدا ميكند.
آن غـريب ازذوق آواز غـريب از زبان حق شنود «انّي قريب»
(2/3601)
آن كسي كه طعم حقايق رباني را نچشيده، با شنيدن جان كلام پيامبران درمييابد كه حق تعالي فرموده است: من نزديك هستم.
اين بيت تلميحي است به آيهي 186 بقره كه: «واذا سألك عبادي عني فاني قريب أجيب الداع….» يعني: و هرگاه بندگانم از من درخواست كنند، من نزديكم و چون كسي مرا بخواند، اجابتش ميكنم….
چون مرا سوي اجل عشق و هواست نهي «لا تـلقـوا بأيـديكـم» مـراست
(1/3930)
اشاره به آيهي 195بقره است كه: «ولا تلقوا بأيديكم إلي التهلكة….» و خود را با دست خود به هلاكت ميفكنيد.
«آتنا في دار دنيانا حسن آتنا في دار عقبانا حسن»
اين بيت نيز اشاره به دعايي دارد كه در آيهي 201 بقره آمده است: «ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفي الآخرة حسنة وقنا عذاب النار.» يعني: پروردگارا! در دنيا به ما نيكي عطا فرما و در آخرت نيز نيكي ارزاني دار و ما را از كيفر دوزخ مصون دار.
* برگرفته از: شرح مثنوي معنوي مولوي، دفتر اول و دوم، رينولدالين نيكلسون؛ شرح جامع مثنوي معنوي، دفتر اول و دوم، كريم زماني
به گفته صاحب نظران، مولوي بيش از تمام عارفان شاعر، در انديشهي طلب فيض از كلام حضرت حق بوده و بيشترين تأثير را از قرآن گرفته كه اين امر در اشعارش بازتاب يافته است.
اشعار او از زيباترين مجموعههاي عرفاني به شمار ميآيد كه از مفاهيم و آيات قرآني تأثير پذيرفته تا جايي كه عدهاي از آن به «تفسير عارفانه كلام اللّه مجيد» ياد ميكنند. استفاده از قرآن در اشعار مولوي را ميتوان به چند گونه تقسيم كرد. گاه بدون اشاره صريح به آيه، مفهوم تمام يا بخشي از آيه را در شعر خود آورده است كه خوانندهي آشنا با قرآن، بيدرنگ آيه مورد نظر را درمييابد. گاه به ضرورت وزن شعر، بخشي از آيه را بيهيچ تصرفي در شعر ميگنجاند و گاه به ضرورت شعري، در الفاظ، تصرفي ميكند. مولوي در برخي از سرودههايش، پي در پي از آيات قرآني استفاده ميكند، ولي در استفاده از هرآيه، برداشت جديدي را مطرح ميسازد كه با تفسير قبلي آيه يكسان نيست.
به هرحال ما در اينجا، به دليل گستردگي مطلب نميتوانيم همه اشعار مولوي را كه از آيات قرآن متأثر است، بياوريم و تنها به ذكر آيات سوره فاتحه و بقره در مثنوي معنوي، آن هم تنها در دفتر اول و دوم بسنده كردهايم. اشعاري كه مولوي به صراحت بخشي از آيه قرآن را در آن آورده، بدين شرح است:
ازبراي چـاره اين خـوفه آمد اندر هـرنمـازي «اهدنا»
كاين نمازم را مياميز اي خد با نمـاز «ضـالّين» واهل ري
(2/3391)
اين دو بيت به آيات 6و7 سوره فاتحه اشاره صريح دارد: «اهدنا الصراط المستقيم. صراط الذين أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالّين.» يعني: ما را به راه راست هدايت كن؛ راه آناني كه به ايشان انعام كردي، نه راه گمراهان و كساني كه برآنان غضب كردي.
«يؤمنون بالغيب» ميبايد مر ز آن ببستم روزن فـانـي سر
(1/3628)
روزن اين دنياي فاني را به سوي آخرت براي آن بستم كه احوال واقع در آخرت را غايبانه تصديق كنند.
مصراع اول اين بيت به آيهي 3 سورهي بقره اشاره دارد كه ميفرمايد: «الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و….» يعني: آنان كساني هستند كه به غيب ايمان ميآورند و نماز را برپا ميدارند و….
هـست بـر «سـمـع و بصـر» مـهر خـد
در حُجُب بس صورت است و بس صد
(2/679)
يعني در پس حجابها، صورتهايي از تجلّيات رحماني و سروشهاي غيبي است، ولي خداوند به واسطه عمل انسان، برگوش و چشم او مُهر نهاد كه به سان حجابي مانع شنيدن صداها و ديدن صورتهاي رحماني است.
اين بيت تلميحي است به آيهي 7 سورهي بقره: «ختم اللّه علي قلوبهم وعلي سمعهم وعلي أبصارهم غشاوة….» يعني: خداوند بردل و گوش و چشم ايشان مُهر نهاد و حجابي قرار داد.
برق را چو «يخطف الابصار» دان نـور بـاقـي را هـمـه انـصـار دان
(2/1545)
عبارت «يخطف الابصار» در آيهي 19 بقره آمده است: «يكاد البرق يخطف أبصارهم….» يعني: نزديك است كه برق آسمان، بينايي آنان را بربايد.
«فاتقوا النار» التي أوقدتمو انكم في المعصية ازددتمو
(1/3389)
بپرهيزيد از آتشي كه خود افروختهايد كه همانا شما گناهان را افزودهايد.
اين بيت به آيهي 24 بقره اشاره دارد كه ميفرمايد: «فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجارة و….» يعني: بترسيد از آتشي كه آتشگيره آن مردم و سنگها (بتها) هستند….
تـا ابـد هـــــرچـه بُوَد، او پـيش پـيش درس كـــرد از «علّم الاسماء» خويش
(1/264)
آدمـي كــه «عـلـم الاسـمـاء» بگست در تك چون برق اين سگ، بيتگست
(2/2708)
هردو بيت به آيهي 31 سورهي بقره اشاره دارد: «علم آدم الأسماء كلها و….» يعني: خداوند به آدم(ع) همه نامها را آموخت. معني دو بيت نيز اين است كه آدم(ع) اسرار و اسماء هرچه را كه تا ابد خواهد آمد، فرا گرفته و به تعليم الهي سرافراز شده است و در برابر دويدن برق آساي وي، اين سگ صفت (ابليس) هيچ توان و قدرتي ندارد.
آدم «أنبئهم باسمـاء» درس گو شرح كن اسرار حق را مو به مو
(2/3269)
اي آدم! نامها و تعاليمي را كه به تو آموختيم، براي آنان به طور دقيق بازگو كن. اين بيت، اشارهاي است به آيه 31 بقره: «علّم آدم… انبؤني باسماء هؤلاء….» يعني: به آدم بياموخت همه نامها را (حقايق و معاني و اسرار الهي) و فرمود: اين نامها را به من بگوييد….
چون ملايك گو كه: «لا علم لنا» «يـا الهـي، غـيـر مـا عـلـمتـنـا»
(2/3175)
مانند فرشتگان بگو: خداوندا! ما را دانشي نيست جز آنچه خود به ما آموختي.
اين بيت نيز تلميحي است به آيهي 32 سورهي بقره: «قالوا سبحانك لا علم لنا إلاّ ما علمتنا….» يعني: فرشتگان گفتند: پاكي تو، ما را دانشي نيست جز آنچه خود به ما آموختهاي.
چـون بـه امـر «اهبطوا» بـنـدي شـدنـد حبس خشم و حرص و خرسندي شدند
(1/926)
وقتي كه روحهاي ما با فرمان هبوط كنيد، محبوس كالبدهاي جسماني شدند، به صفاتي از بخل، خشم و حرص خرسند شدند.
اين بيت، به آيهي 38 سورهي بقره اشاره دارد كه: «قلنا اهبطوا منها جميعاً….» يعني: فرود آييد همه شما از پست….
چون سفيهان راست اين كار وكي لازم آمـد «يـقـتـلـون الانبـيـاء»
(2/1399)
وقتي كه قدرت و حكومت در دست نادانها باشد، آن نادانها، پيامبران را خواهندكشت.
مصراع دوم به آيهي 91 سورهي بقره اشاره ميكند كه: «فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل إن كنتم مؤمنين.» يعني: اگر ايمان داريد پس چرا پيش از اين، پيامبران را ميكشتيد؟
«و مـن نـنـسـخ آيـةً أو ننسه نأت خيراً» در عقب ميداد مِه
(2/3859)
اي بزرگمرد! رمز و راز آيهي نسخ را درك كن كه آيه ناسخ بهتر و كاملتر از آيهي منسوخ است. اين بيت نيز تلميحي است به آيه 106 بقره كه: «ما ننسخ من آيهٍ أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها….» يعني: هيچ آيهاي را منسوخ نميكنيم و از ياد مردم نميبريم، جز آن كه بهتر از آن يا مانند آن را براي مردم ميآوريم.
از همه دلها كه آن نكته شنيد آن سخن را كرد محو و ناپديد
(2/1672)
گرت برهان بايد و حجت، مه بـاز خـوان «مـن آيـةٍ أو ننسها»
(2/1673)
اين دو بيت نيز به آيهي 106 بقره اشاره دارد يعني: بزرگا! اگر در اين مورد به برهان و حجتي نياز داري، به آيهي 106 بقره مراجعه كن.
گرچه دوري، دور ميجنبان تو دم «حـيث مـا كنتم فولّوا وجـوهـكم»
(2/3354)
اگر از آنان دوريد، از همان جاي دور اظهار دوستي و مودت كنيد و هرجا كه هستيد، به سوي آنان رو كنيد.
اين بيت نيز به آيهي 144 بقره اشاره دارد كه: «قد نري تقلب وجهك في السماء… فولّ وجهك شطر المسجد الحرام وحيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره….» يعني: ميبينيم گردانيدن روي تو را در آسمان… پس روي خود را به سوي مسجد الحرام بگردان و هركجا هستيد، روي بدان آريد….
«طـهّـرا بـيـتـي» بـيـان پــاكـي اسـت گنج توست، اَر طلسمش خاكي است
(1/434)
خانهي دل را بايد از پليدها پاك كرد. كالبد عنصري، گنجينهي انوار الهي است، اگرچه طلسم آن، جسمي خاكي است.
اين بيت به فرمان خداوند به حضرت ابراهيم(ع) در آيهي 125 بقره اشاره دارد كه: «عهدنا إلي إبراهيم و إسماعيل ان طهّرا بيتي للطائفين و….» يعني: ما به ابراهيم و اسماعيل امركرديم كه خانهام را براي طواف كنندگان پاك كنيد.
صورت از بي صورتي آمد برون بـاز شد كـه «انا اليـه راجـعون»
(1/1141)
همه اين موجودات از حضرت حق و ذات بي چون او سربرآوردهاند و دوباره به سوي او بازميگردند.
اين بيت به آيهي 156سورهي بقره اشاره دارد كه: «الذين اذا أصابتهم مصيبة قالوا إنا للّه وإنّا إليه راجعون.» يعني: كساني كه به حادثهاي سخت دچار آيند، بگويند ما از خداييم و به سوي او باز رويم.
گـر نفـرمـودي قصـاصـي بـرجُنـاة يا نگفتي «في القصاص» آمد «حياة»
(1/3888)
اگر براي جنايتكاران، قصاصي مقرر نميفرمود يا نميگفت كه در قصاص، زندگي است، هركسي گستاخ ميشد و به روي مردم تيغ ميكشيد. اين بيت اشارهاي است به آيهي 179 بقره كه: «ولكم في القصاص حياة يا اولي الالباب.» يعني: اي خردمندان! براي شما در قصاص، زندگي تحقق پيدا ميكند.
آن غـريب ازذوق آواز غـريب از زبان حق شنود «انّي قريب»
(2/3601)
آن كسي كه طعم حقايق رباني را نچشيده، با شنيدن جان كلام پيامبران درمييابد كه حق تعالي فرموده است: من نزديك هستم.
اين بيت تلميحي است به آيهي 186 بقره كه: «واذا سألك عبادي عني فاني قريب أجيب الداع….» يعني: و هرگاه بندگانم از من درخواست كنند، من نزديكم و چون كسي مرا بخواند، اجابتش ميكنم….
چون مرا سوي اجل عشق و هواست نهي «لا تـلقـوا بأيـديكـم» مـراست
(1/3930)
اشاره به آيهي 195بقره است كه: «ولا تلقوا بأيديكم إلي التهلكة….» و خود را با دست خود به هلاكت ميفكنيد.
«آتنا في دار دنيانا حسن آتنا في دار عقبانا حسن»
اين بيت نيز اشاره به دعايي دارد كه در آيهي 201 بقره آمده است: «ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفي الآخرة حسنة وقنا عذاب النار.» يعني: پروردگارا! در دنيا به ما نيكي عطا فرما و در آخرت نيز نيكي ارزاني دار و ما را از كيفر دوزخ مصون دار.
* برگرفته از: شرح مثنوي معنوي مولوي، دفتر اول و دوم، رينولدالين نيكلسون؛ شرح جامع مثنوي معنوي، دفتر اول و دوم، كريم زماني
sanaziii- مدير تالار دانشجو
- تعداد پستها : 395
امتياز كاربر : 909
تاريخ عضويت : 2009-10-31
جنسيت :
متولد : 1991-06-12
سن : 33
ساير موارد
نوع گوشي همراه: سوني اريكسون
حالت من: شاد
جوايز اخذ شده:
جوان ايراني :: تالار هنر :: ادبيات زبان
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد