طلسم...!

قفل لبهایم که به کلید نامت گشوده می شود
صدای آوازهایت
در سکوت همیشگی خانه
آغاز می شود!
دوباره
من حرف می زنم
با صدای تو
می نویسم
با دست های تو
وگریه می کنم
با چشم های تو....
دوباره من تو می شوم...
دوباره طلسم ترانه که می شکند
تو از راه می رسی...!

فقط ميتونم بگم عالي بود آخه تو داداش خودمي

قشنگ بود مثله شعره قبليت

afarin rasa sheraye ghashangi migi mashala akhe to akhaviye sohrabi dg (sohrab sepehriyo migam ) vali man az sheraye sohrabam chizi nemifamam az en shere toam ziyad chizi nafamidam akhe bare manayish sangin bod

زیبا بود

من خيلي به شعر و ادبيات علاقه دارم
رسا زودي يه شعر قشنگه ديگه بذار

رسا جان چشمهاي منتظر خواهر كوچيكت انتظار شعراي قشنگتو ميكشه برگ هاي دفتر شعرم خالي مونده منتظره كه دوباره شعري از تورو توش بنويسم و زيرش امضا كنم از طرف داداشي رسا!!!!!

رسا جون
شعرهاي قشنگي ميگي از نظرات مشخصه كه طرفداران زيادي پيدا كردي
هوادارهاتو زياد تنها نذار
موفق باشي تا نامت مثل شهريار بر آسمان ادبيات جهان خود نمايي كند