جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران

اذهب الى الأسفل

شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران Empty شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران

پست من طرف سحری 2010-02-28, 05:08

شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران 1307789465 شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران 1289076774
[b][b]
[b][b]مسجد پر بود از مجروح چندین ساعت فقط مشغول پانسمان بودم ازآن روز تا مدت یک هفته شب و روزمان توی مسجد میگذشت


مهمات نداشتند و برای درست کردن کوکتل مولوتف ساعتها صابون رنده میکردیم غذا میپختیم از خانه ها دارو جمع میکردیم
[/b]
[/b]


حدود ساعت 11 صبح که مشغول کار بودم شنیدم دختری آمده وبا لهجه شیرین خوزستانی داره صحبت میکنه


نزدیکش رفتم چهره اش خوب یادمه دختری در حدود 16، 17 ساله ، باریک و پوستی گندم گون داشت


روسریش قهوه ای و سر وضعش خاکی و داغون کفشهایش اینقدر خاک گرفته که معلوم نیست چه رنگیه.



پرسیدم: اسم این دختره چیه؟ شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران 27338


گفتند زهرا حسینی شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران 973395از روز اول توی قبرستان کار کرده ، شهدا را غسل و کفن کرده
[/b][/b]
هیجان زده میگفت: چرا همه اینجا جمع شدید؟ شهدا روی زمین مانده اند.کسی نیست آنها را غسل و کفن کند


چند نفر بامن بیایید بریم اونجا.


بچه ها گفتن: ما از مرده میترسیم ، غسل و کفن بلد نیستیم خیلی ناراحت شد دوباره سعی کرد تا اینکه ما راضی شدیم


پشت سر زهرا وارد غسالخونه شدم دوتا جسد دیدم یکی پیرزن و یکی دختر بچه.


گفت:لباسهاش رو بکن غسلش بده . بدنم یخ کرد . گفتم: چطوری؟ آخه من غسل و کفن کردن بلد نیستم......


جسد دیگه ای آوردن. بدنش تکه تکه شده بود، جمجمه اش از پشت سر مورد اصابت قرار گرفته بود


جز بینی و دهان چیزی دیگر در صورتش نمانده بود.


زهراگفت: اینو با این وضعیت نمیشه شست باید تیمم بدل از غسل داد.



رفتم بالای سکو به نیابت شهید دستهایم را روی سنگ زدم وقتی خواستیم بلندش کنیم یک دستم رو بردم زیر سرش


غافل از اینکه چیزی به عنوان کاسه سر برایش نمانده بود دستم توی حفره ی سرش فرو رفت.
چشم هایم دیگر جایی رو نمیدید، نفسم توی سینه حبس شد، احساس میکردم دیگر قلبم یاری نمیکند


به زهرا گفتم: دیگه نمیتونم منو معاف کن اگر کاری غیر این هست بگو انجام بدم


ناراحت شد گفت: اینجا یا باید کشته ها رو غسل بدی یا قبر بکنی تو میتونی قبر بکنی؟


گفتم:آره میرم قبر میکنم.


رفتم بیرون به خودم گفتم: این دیگه کیه ؟! چطور میتونه دست به این کارا بزنه؟


رفتم پیش بچه ها گفتم:بچه ها این دختره خیلی شجاع و نترسه نمیدونید چیکار میکنه.


رفتیم هر کدوم یه بیلو کلنگ برداشتیم و شروع به کندن قبر کردیم .

شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران 973395 برگرفته از کتاب خانه ام همین جاست – خاطرات رزمنده الف – قاضی زاده

سحری
سحری
.
.

تعداد پستها : 3

امتياز كاربر : 11

تاريخ عضويت : 2010-02-25

جنسيت : انثى

متولد : 1979-01-14

سن : 45


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: بي تفاوت بي تفاوت
جوايز اخذ شده:

http://www.abnus.blogfa.com

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران Empty رد: شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران

پست من طرف سحری 2010-02-28, 05:37

سلام.
ای بابا من هر کاری میکنم انگاری نگارش مطلبم مشکل داره
نیدونم والا .
بار اوله اینجا مطلب میزنم
انشاالله ببینم برای سری بعد چطور میشه موفق و موید باشید یا علی شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران 75996 شیر زنان بیشه شیران مهد دلیران_ ایران 973395
سحری
سحری
.
.

تعداد پستها : 3

امتياز كاربر : 11

تاريخ عضويت : 2010-02-25

جنسيت : انثى

متولد : 1979-01-14

سن : 45


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: بي تفاوت بي تفاوت
جوايز اخذ شده:

http://www.abnus.blogfa.com

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد