بیاید بخندید
5 مشترك
جوان ايراني :: متفرقه :: تفريح و سرگرمي
صفحه 1 از 1
بیاید بخندید
دكتر نظام وظیفه پسر لاغری را معاینه كرد و در برگه نوشت: معاف، به دلیل ضعف جسمانی. پسر لاغر با خوشحالی گفت: آخ جون! فوری میرم زن میگیرم. دكتر نوشت: و همچنین ضعف عقلانی...
زن: در این ده سال دستپخت من عوض نشده؟ مرد: چرا، خیلی بهتر شده، قبلاً بدمزه بود، حالا بیمزه است.
زن و شوهر با هم دعوا میكردند. شوهر گفت: من فقط به خاطر اینكه بابات پولدار بود باهات ازدواج كردم. زن گفت: باز تو یه دلیلی داشتی، من بدبخت چی؟
یه عشقلاتی با رفیقش میرن جاده چالوس. بعد از مدتی رفیق یارو میخوابه. یارو عشق لاتیه، همینجور كه رانندگی میكرده یهو میزنه روی ترمز و میبینه: ای دل غافل، ترمز بی ترمز...! خلاصه هر كاری كه میكنه میبینه نمیتونه ماشینو نگه داره. سرشو كه بلند میكنه میبینه یه تریلی هم از روبرو پیچید و داره میاد... میزنه رو پای رفیقش و میگه: «اصغر... پاشو تصادفو حال كن...!»
یه اسب زنگ میزنه سیرك. تلفنچی میگه: بله... بفرمایید.... اسبه میگه: با مدیر سیرك كار داشتم. تلفنچی تلفن رو وصل میكنه به مدیر سیرك. مدیر سیرك میگه: بفرمایید. اسبه میگه: من كار میخوام. مدیر سیرك میگه: چی كار بلدی؟ اسبه میگه: بلدم روی پاهام بلند شوم... دنده عقب برم... از روی مانع بپرم و... مدیر سیرك میپره توی حرف اسبه و میگه: نه بابا... كار درست و حسابی و جدید چی بلدی؟ یه دفعه اسبه شاكی میشه میگه: الاق... دارم حرف میزنم....!؟
یه روز یه مار، اند افسردگی بوده... سرشو انداخته بوده پایین و داشته میرفته كه یكی بهش میگه: كجا میری؟ میگه: دست رو دلم نزار كه خونه... دارم میرم خودمو بكشم...! یارو میگه: چرا؟ مگه چی شده؟ ماره میگه: داستانش طولانیه.... 5 سال از این راهی كه میرفتم سر كار، وقتی به اینجا میرسیدم، توی اون زمین چمن رو كه نگاه میكردم، میدیدم یه مار خوشگل و خوش هیكل، خوابیده توی چمنهای اونجا و داره آفتاب میگیره. من عاشق اون ماره بودم تا اینكه امروز بعد از 5 سال به خودم جرات دادم و گفتم برم باهاش آشنا شوم. وقتی رفتم جلو و صداش كردم دیدم كه شیلنگه!
فالگیر: فردا شوهرتون میمیره! زن: اینو كه خودم میدونم. بهم بگو گیر پلیس میفتم یا نه!
چرا روان درمانی مردها كمتر از زنها طول میكشه؟ - معمولا باید در روان درمانی به دوران كودكی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر میبرند!
چرا مردها از زنهای خوشگل بیشتر از زنهای باهوش خوششون میاد؟ - چون قدرت چشمهاشون بیشتر از قدرت مغزشونه!
یارو میره خونه میبینه یه مرده تو خونشون با زنش نشسته .. میاد جلو میگه تو کی هستی با زن من نشستی ... طرف میگه راستش من خلبانم اما هواپیما سقوط کرد افتادم تو خونه شما ... یارو یه نگاه میکنه میگه این ارتش هم چه خر تو خریه ها ، دیروز هم یکی از نیرو دریائی کشتی شون غرق شده بود نزدیک بود تو وان حموم غرق بشه
زن: در این ده سال دستپخت من عوض نشده؟ مرد: چرا، خیلی بهتر شده، قبلاً بدمزه بود، حالا بیمزه است.
زن و شوهر با هم دعوا میكردند. شوهر گفت: من فقط به خاطر اینكه بابات پولدار بود باهات ازدواج كردم. زن گفت: باز تو یه دلیلی داشتی، من بدبخت چی؟
یه عشقلاتی با رفیقش میرن جاده چالوس. بعد از مدتی رفیق یارو میخوابه. یارو عشق لاتیه، همینجور كه رانندگی میكرده یهو میزنه روی ترمز و میبینه: ای دل غافل، ترمز بی ترمز...! خلاصه هر كاری كه میكنه میبینه نمیتونه ماشینو نگه داره. سرشو كه بلند میكنه میبینه یه تریلی هم از روبرو پیچید و داره میاد... میزنه رو پای رفیقش و میگه: «اصغر... پاشو تصادفو حال كن...!»
یه اسب زنگ میزنه سیرك. تلفنچی میگه: بله... بفرمایید.... اسبه میگه: با مدیر سیرك كار داشتم. تلفنچی تلفن رو وصل میكنه به مدیر سیرك. مدیر سیرك میگه: بفرمایید. اسبه میگه: من كار میخوام. مدیر سیرك میگه: چی كار بلدی؟ اسبه میگه: بلدم روی پاهام بلند شوم... دنده عقب برم... از روی مانع بپرم و... مدیر سیرك میپره توی حرف اسبه و میگه: نه بابا... كار درست و حسابی و جدید چی بلدی؟ یه دفعه اسبه شاكی میشه میگه: الاق... دارم حرف میزنم....!؟
یه روز یه مار، اند افسردگی بوده... سرشو انداخته بوده پایین و داشته میرفته كه یكی بهش میگه: كجا میری؟ میگه: دست رو دلم نزار كه خونه... دارم میرم خودمو بكشم...! یارو میگه: چرا؟ مگه چی شده؟ ماره میگه: داستانش طولانیه.... 5 سال از این راهی كه میرفتم سر كار، وقتی به اینجا میرسیدم، توی اون زمین چمن رو كه نگاه میكردم، میدیدم یه مار خوشگل و خوش هیكل، خوابیده توی چمنهای اونجا و داره آفتاب میگیره. من عاشق اون ماره بودم تا اینكه امروز بعد از 5 سال به خودم جرات دادم و گفتم برم باهاش آشنا شوم. وقتی رفتم جلو و صداش كردم دیدم كه شیلنگه!
فالگیر: فردا شوهرتون میمیره! زن: اینو كه خودم میدونم. بهم بگو گیر پلیس میفتم یا نه!
چرا روان درمانی مردها كمتر از زنها طول میكشه؟ - معمولا باید در روان درمانی به دوران كودكی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر میبرند!
چرا مردها از زنهای خوشگل بیشتر از زنهای باهوش خوششون میاد؟ - چون قدرت چشمهاشون بیشتر از قدرت مغزشونه!
یارو میره خونه میبینه یه مرده تو خونشون با زنش نشسته .. میاد جلو میگه تو کی هستی با زن من نشستی ... طرف میگه راستش من خلبانم اما هواپیما سقوط کرد افتادم تو خونه شما ... یارو یه نگاه میکنه میگه این ارتش هم چه خر تو خریه ها ، دیروز هم یکی از نیرو دریائی کشتی شون غرق شده بود نزدیک بود تو وان حموم غرق بشه
sanaziii- مدير تالار دانشجو
- تعداد پستها : 395
امتياز كاربر : 909
تاريخ عضويت : 2009-10-31
جنسيت :
متولد : 1991-06-12
سن : 33
ساير موارد
نوع گوشي همراه: سوني اريكسون
حالت من: شاد
جوايز اخذ شده:
رد: بیاید بخندید
بعضیهاش واقعا خنده داشت
میترا- بازرس
- تعداد پستها : 1173
امتياز كاربر : 3049
تاريخ عضويت : 2009-12-21
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون
جوايز اخذ شده: بهترين كاربر
رد: بیاید بخندید
میترا راست میگه بعضیهاش باحالن
joline- .
- تعداد پستها : 880
امتياز كاربر : 1928
تاريخ عضويت : 2010-02-12
جنسيت :
متولد : 1993-03-11
سن : 31
شهر : تهران
ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا
حالت من: شاد
جوايز اخذ شده: بهترين ارسال كننده
رد: بیاید بخندید
اخي تو جوك اخري حتما يارو رشتي بوده
mohamad- .
- تعداد پستها : 236
امتياز كاربر : 382
تاريخ عضويت : 2009-11-28
جنسيت :
متولد : 1982-12-29
سن : 41
شهر : تبریز
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من:
جوايز اخذ شده:
جوان ايراني :: متفرقه :: تفريح و سرگرمي
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد