جوانی یعنی همه چیز ، قدر بدان
صفحه 1 از 1
جوانی یعنی همه چیز ، قدر بدان
نگاهى به ویژگىهاى دوره جوانى
با پایان دوران نوجوانى و آغاز مرحله جوانى، بسیارى از مشكلاتى كه با آغاز بلوغ براى فرد بوجود آمده بود ، فروكش كرده و تا حدودى فرد توانسته است به ثباتى نسبى قدم بگذارد. جایگاهها، نقش و هویت جوان تا حدودى برایش روشن شده و از این پس مىرود تا شرایط و موقعیت خود را مستحكمتر و باثباتتر سازد، هرچند آثار مربوط به بحرانهاى مرحله قبل ممكن است هنوز وجود داشته باشد و برخى جوانان هنوز با مسائلى چون سردرگمى هویت روبهرو باشند.
عوامل مختلفى مىتواند گذر از مرحله نوجوانى به جوانى را متأثر سازد. برخى عوامل به صورت عوامل تأخیردهنده و برخى عوامل به عنوان تسهیل كننده گذر از این مرحله مىباشند. به هر حال جوانى آغاز مىشود و فرد وارد دورانى مىشود كه هرچند پختهتر و تواناتر از مراحل قبلى است، اما هنوز با مشكلاتى گریبانگیر است كه با سرنوشت او در مراحل بعدى زندگى ارتباط مستقیم دارند.
فرد وقتى به دوران جوانى مىرسد با علم به اینكه به بهار عمر خود رسیده و توان و قدرت براى انجام بسیارى از كارها را دارد، مىخواهد بزرگترین و بهترین كارهایى را كه در خاطرش داشته، انجام دهد و در اوج سربلندى باشد، اما هنوز خیلى از مسائل را نمىداند و بعضى امور را درك نكرده است بخاطر همین شاید در مسیر زندگىاش به انحراف كشانده شود و با مشكلات و خطرهاى زیادى برخورد كند.
بنابراین جوان باید با دقت و احتیاط حركت كند تا بتواند در این دوره حساس از سردرگمىها رهایى یابد زیرا عمر آدمى به سرعت مىگذرد و اگر مرحله به مرحله آن را درك نكند و با غفلت و بىتوجهى فرصتها را از دست بدهد ، باید بداند كه دیگر عمر سپرى شده، به عقب باز نمىگردد تا جبران گذشته را بكند ، پس جوان باید مسائل ویژه روحى و فردى خود را بشناسد تا بتواند فرصتهاى عمر خود را دریابد و به گونهاى شایسته از آن استفاده كند.
خودشناسى لازمه كمالجویى
مسئله شناخت از «خود» از اقدامات آغازین و ریشهاى در مسیر تربیت است. انسان تا زمانى كه خود و ارزش خود را نشناسد قابلیت و ویژگىهاى خویش را نیابد و ناتوانى و نیازهاى خود را درك نكند نمىتواند در مسیر تربیتى قرار گیرد.
بنابراین «خودشناسى» لازمه تربیت و حركت به سوى كمالجویى است.
به مقام برتر انسانى نمىتوان دست یافت مگر اینكه واقعیتهاى نفسانى خود را بشناسیم. اولین و نزدیكترین واقعیت زندگى، واقعیت «خود» است. در درون واقعیت «خود» است كه بسیارى از مسائل و حقایق بزرگ جلوهگرى مىكند كه مهمترین این حقایق حقیقت «خدا» است. درباره اهمیت خودشناسى همین بس كه امام على(ع) مىفرمایند:
«افضل المعرفة معرفة الانسان نفسه؛
بهترین شناخت، شناخت انسان از خودش است».
جوان باید بداند چه ویژگىهاى اخلاقى و روحى دارد تا بتواند با استفاده از آنها راه هدایت را پیدا كند و در مسیر صحیح تربیتى قرار گیرد.
قابلیت و اثرپذیرى
انسان موجودى اثرپذیر و آموزشپذیر است و به طور غریزى و طبیعى دیدهها و شنیدهها را مىآموزد. طبیعت انسانى در دوران جوانى از قابلیت و توانایى بیشترى برخوردار است و از آنجایى كه فكر و دل جوان هنوز دچار دل مشغولىهاى روزگار و مسائل متنوع فردى و اجتماعى نگشته، از موقعیت بسیار مناسبى براى یادگیرى بهرهمند است و قلب و دل او مانند زمین آماده كشت ، هر دانهاى را پذیرفته و مىپروراند. امام على(ع) در وصیت خود به فرزندش امام حسن(ع) نوشتهاند:
قلب و دل جوان مانند زمین خالى از كشت است كه هرچه در آن انداخته شود قبول مىكند. از این رو قبل از اینكه دل تو سخت و فكر تو مشغول شود ، در تربیت تو سرعت گرفتم تا با تمام اندیشهات روى بكار آرى، و از آنچه خداوند تجربت در پى آن بودند و آزمودند بهرهبردارى، و رنج و طلب از تو برداشته شود و نیازت به آزمون نیفتد.»
برخى نكات مهمى كه در این گفته نهفته است عبارت از:
1ـ فكر و دل جوان، بدون انتخاب و گزینش، آماده پذیرش آموزههاست پس جوان باید بكوشد و بداند كه چه آموزشهایى مىخواهد یاد بگیرد.
2ـ جوان باید زودتر بكوشد تا روح تشنه خود را از آموزشهاى صحیح سیراب كند.
3ـ جوان باید تعالیم و آموزشهایى را كه مىخواهد یاد بگیرد اولویتبندى كند و در ابتدا به آموزشهاى اصلى و مهم بپردازد.
4ـ در صورت عدم اقدام به موقع ، روح جوان بر اثر مشغولیتهایى كه در او پدیدار مىشود كمتر اثرپذیر مىگردد و شاید دیگر آموزشها بر قلب و دل او اثرگذار نباشد.
5 ـ آموزشها باید صحیح و براساس مبانى اسلام باشد وگرنه موجب انحطاط جوان مىشود.
اثرپذیرى و شكلگیرى شخصیت
اگر بخواهیم خصلتها و ویژگىهاى جوان را طبقهبندى كنیم، اثرپذیرى جایگاه اول را داراست به موجب اثرپذیرى، شخصیت فرد نیز شكل مىگیرد. اثرپذیرى در جوانى، عنصر ذاتى و اصلى شخصیت را تشكیل مىدهد و در مراحل بعد این شخصیت شكل گرفته قابلیت تغییر را ندارد.»
درست است كه در شكلگیرى شخصیت، نقش كلیدى برعهده خود فرد است اما قبل از خود فرد، محیط تأثیر خود را گذاشته و جوان آن را تكمیل مىكند و شكل شخصیت فرد نقش مىبندد.
تأثیرات محیطى كه فرد در آن است، بیشتر از تأثیراتى است كه خود فرد بر روى خویش دارد، از این روست كه امام على(ع) مىفرمایند:
«لاتصحب الشریر؛ فان طبعك یسرق من طبعه شراً و أنت لاتعلم؛
با فرد بدكار و بدجنس دوستى و رفاقت نكن؛ چرا كه طبع و خوى تو از طبع و خوى او اثر مىپذیرد، بدون آنكه بدانى.»
در مقاله ی بعد راجع به ویژگی های «پاك دلى و رقت قلب جوان» ، « حقطلبى و فضیلتخواهى» ، « جوانى و دینگرایى »و شور و نشاط جوانى صحبت خواهیم کرد.
با پایان دوران نوجوانى و آغاز مرحله جوانى، بسیارى از مشكلاتى كه با آغاز بلوغ براى فرد بوجود آمده بود ، فروكش كرده و تا حدودى فرد توانسته است به ثباتى نسبى قدم بگذارد. جایگاهها، نقش و هویت جوان تا حدودى برایش روشن شده و از این پس مىرود تا شرایط و موقعیت خود را مستحكمتر و باثباتتر سازد، هرچند آثار مربوط به بحرانهاى مرحله قبل ممكن است هنوز وجود داشته باشد و برخى جوانان هنوز با مسائلى چون سردرگمى هویت روبهرو باشند.
عوامل مختلفى مىتواند گذر از مرحله نوجوانى به جوانى را متأثر سازد. برخى عوامل به صورت عوامل تأخیردهنده و برخى عوامل به عنوان تسهیل كننده گذر از این مرحله مىباشند. به هر حال جوانى آغاز مىشود و فرد وارد دورانى مىشود كه هرچند پختهتر و تواناتر از مراحل قبلى است، اما هنوز با مشكلاتى گریبانگیر است كه با سرنوشت او در مراحل بعدى زندگى ارتباط مستقیم دارند.
فرد وقتى به دوران جوانى مىرسد با علم به اینكه به بهار عمر خود رسیده و توان و قدرت براى انجام بسیارى از كارها را دارد، مىخواهد بزرگترین و بهترین كارهایى را كه در خاطرش داشته، انجام دهد و در اوج سربلندى باشد، اما هنوز خیلى از مسائل را نمىداند و بعضى امور را درك نكرده است بخاطر همین شاید در مسیر زندگىاش به انحراف كشانده شود و با مشكلات و خطرهاى زیادى برخورد كند.
بنابراین جوان باید با دقت و احتیاط حركت كند تا بتواند در این دوره حساس از سردرگمىها رهایى یابد زیرا عمر آدمى به سرعت مىگذرد و اگر مرحله به مرحله آن را درك نكند و با غفلت و بىتوجهى فرصتها را از دست بدهد ، باید بداند كه دیگر عمر سپرى شده، به عقب باز نمىگردد تا جبران گذشته را بكند ، پس جوان باید مسائل ویژه روحى و فردى خود را بشناسد تا بتواند فرصتهاى عمر خود را دریابد و به گونهاى شایسته از آن استفاده كند.
خودشناسى لازمه كمالجویى
مسئله شناخت از «خود» از اقدامات آغازین و ریشهاى در مسیر تربیت است. انسان تا زمانى كه خود و ارزش خود را نشناسد قابلیت و ویژگىهاى خویش را نیابد و ناتوانى و نیازهاى خود را درك نكند نمىتواند در مسیر تربیتى قرار گیرد.
بنابراین «خودشناسى» لازمه تربیت و حركت به سوى كمالجویى است.
به مقام برتر انسانى نمىتوان دست یافت مگر اینكه واقعیتهاى نفسانى خود را بشناسیم. اولین و نزدیكترین واقعیت زندگى، واقعیت «خود» است. در درون واقعیت «خود» است كه بسیارى از مسائل و حقایق بزرگ جلوهگرى مىكند كه مهمترین این حقایق حقیقت «خدا» است. درباره اهمیت خودشناسى همین بس كه امام على(ع) مىفرمایند:
«افضل المعرفة معرفة الانسان نفسه؛
بهترین شناخت، شناخت انسان از خودش است».
جوان باید بداند چه ویژگىهاى اخلاقى و روحى دارد تا بتواند با استفاده از آنها راه هدایت را پیدا كند و در مسیر صحیح تربیتى قرار گیرد.
قابلیت و اثرپذیرى
انسان موجودى اثرپذیر و آموزشپذیر است و به طور غریزى و طبیعى دیدهها و شنیدهها را مىآموزد. طبیعت انسانى در دوران جوانى از قابلیت و توانایى بیشترى برخوردار است و از آنجایى كه فكر و دل جوان هنوز دچار دل مشغولىهاى روزگار و مسائل متنوع فردى و اجتماعى نگشته، از موقعیت بسیار مناسبى براى یادگیرى بهرهمند است و قلب و دل او مانند زمین آماده كشت ، هر دانهاى را پذیرفته و مىپروراند. امام على(ع) در وصیت خود به فرزندش امام حسن(ع) نوشتهاند:
قلب و دل جوان مانند زمین خالى از كشت است كه هرچه در آن انداخته شود قبول مىكند. از این رو قبل از اینكه دل تو سخت و فكر تو مشغول شود ، در تربیت تو سرعت گرفتم تا با تمام اندیشهات روى بكار آرى، و از آنچه خداوند تجربت در پى آن بودند و آزمودند بهرهبردارى، و رنج و طلب از تو برداشته شود و نیازت به آزمون نیفتد.»
برخى نكات مهمى كه در این گفته نهفته است عبارت از:
1ـ فكر و دل جوان، بدون انتخاب و گزینش، آماده پذیرش آموزههاست پس جوان باید بكوشد و بداند كه چه آموزشهایى مىخواهد یاد بگیرد.
2ـ جوان باید زودتر بكوشد تا روح تشنه خود را از آموزشهاى صحیح سیراب كند.
3ـ جوان باید تعالیم و آموزشهایى را كه مىخواهد یاد بگیرد اولویتبندى كند و در ابتدا به آموزشهاى اصلى و مهم بپردازد.
4ـ در صورت عدم اقدام به موقع ، روح جوان بر اثر مشغولیتهایى كه در او پدیدار مىشود كمتر اثرپذیر مىگردد و شاید دیگر آموزشها بر قلب و دل او اثرگذار نباشد.
5 ـ آموزشها باید صحیح و براساس مبانى اسلام باشد وگرنه موجب انحطاط جوان مىشود.
اثرپذیرى و شكلگیرى شخصیت
اگر بخواهیم خصلتها و ویژگىهاى جوان را طبقهبندى كنیم، اثرپذیرى جایگاه اول را داراست به موجب اثرپذیرى، شخصیت فرد نیز شكل مىگیرد. اثرپذیرى در جوانى، عنصر ذاتى و اصلى شخصیت را تشكیل مىدهد و در مراحل بعد این شخصیت شكل گرفته قابلیت تغییر را ندارد.»
درست است كه در شكلگیرى شخصیت، نقش كلیدى برعهده خود فرد است اما قبل از خود فرد، محیط تأثیر خود را گذاشته و جوان آن را تكمیل مىكند و شكل شخصیت فرد نقش مىبندد.
تأثیرات محیطى كه فرد در آن است، بیشتر از تأثیراتى است كه خود فرد بر روى خویش دارد، از این روست كه امام على(ع) مىفرمایند:
«لاتصحب الشریر؛ فان طبعك یسرق من طبعه شراً و أنت لاتعلم؛
با فرد بدكار و بدجنس دوستى و رفاقت نكن؛ چرا كه طبع و خوى تو از طبع و خوى او اثر مىپذیرد، بدون آنكه بدانى.»
در مقاله ی بعد راجع به ویژگی های «پاك دلى و رقت قلب جوان» ، « حقطلبى و فضیلتخواهى» ، « جوانى و دینگرایى »و شور و نشاط جوانى صحبت خواهیم کرد.
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد