فرشته
5 مشترك
صفحه 1 از 1
فرشته
love-wolo.gif
در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد. دکتر گفت:«در را شکستی!بیاتو»
در باز شد و دخترکوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید:
«آقای دکتر! مادرم!» و در حالی که نفس نفس می زد، ادامه داد: « التماس می کنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است.»
دکتر گفت:
«باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه ی کسی نمی روم.»
دختر گفت:«ولی دکتر، من نمی توانم. اگر شما نیایید او می میرد!» و اشک از چشمانش سرازیر شد.
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود. دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.
دکتر شروع به معاینه کرد و توانست با قرص و آمپول تب او را پایین بیاورد. او تمام طول شب را بر بالین زن ماند؛ تا صبح که علائم بهبود در او دیده شد.
زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.
دکتر به اون گفت:«باید از دخترت تشکر کنی. اگر او نبود حتما می مردی!»
مادر با تعجب گفت:«ولی دکتر، دختر من سه سال است که از دنیا رفته!» و به عکس بالای تختش اشاره کرد.
پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد. این همان دختر بود! فرشته ای کوچک و زیبا!
در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد. دکتر گفت:«در را شکستی!بیاتو»
در باز شد و دخترکوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید:
«آقای دکتر! مادرم!» و در حالی که نفس نفس می زد، ادامه داد: « التماس می کنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است.»
دکتر گفت:
«باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه ی کسی نمی روم.»
دختر گفت:«ولی دکتر، من نمی توانم. اگر شما نیایید او می میرد!» و اشک از چشمانش سرازیر شد.
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود. دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.
دکتر شروع به معاینه کرد و توانست با قرص و آمپول تب او را پایین بیاورد. او تمام طول شب را بر بالین زن ماند؛ تا صبح که علائم بهبود در او دیده شد.
زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.
دکتر به اون گفت:«باید از دخترت تشکر کنی. اگر او نبود حتما می مردی!»
مادر با تعجب گفت:«ولی دکتر، دختر من سه سال است که از دنیا رفته!» و به عکس بالای تختش اشاره کرد.
پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد. این همان دختر بود! فرشته ای کوچک و زیبا!
رد: فرشته
اخهههههههه
شبیه داستانای کلید اسرار بود
خیلی قشنگ بود ممنون داداشی رسا
شبیه داستانای کلید اسرار بود
خیلی قشنگ بود ممنون داداشی رسا
joline- .
- تعداد پستها : 880
امتياز كاربر : 1928
تاريخ عضويت : 2010-02-12
جنسيت :
متولد : 1993-03-11
سن : 31
شهر : تهران
ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا
حالت من: شاد
جوايز اخذ شده: بهترين ارسال كننده
رد: فرشته
vaay...yetori shodam....merci
mana- مدير تالار ايران شناسي
- تعداد پستها : 337
امتياز كاربر : 806
تاريخ عضويت : 2010-02-17
جنسيت :
متولد : 1986-09-29
سن : 38
ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا
حالت من: سپاسگذار
جوايز اخذ شده:
رد: فرشته
ممنون از داستانت
منو از پریشانی در اورد
کمی ارومم کرد
که فرشتگانی که از این دنیا میرن
مواظب خانواده هاشون هستن
مخصوصا مادراشون
ممنونم از این داستان زیبا
منو از پریشانی در اورد
کمی ارومم کرد
که فرشتگانی که از این دنیا میرن
مواظب خانواده هاشون هستن
مخصوصا مادراشون
ممنونم از این داستان زیبا
میترا- بازرس
- تعداد پستها : 1173
امتياز كاربر : 3049
تاريخ عضويت : 2009-12-21
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون
جوايز اخذ شده: بهترين كاربر
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد