داستان زیبا
+3
alireza
دکی جون
میترا
7 مشترك
صفحه 1 از 1
داستان زیبا
مادر من فقط یك چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود
اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت یك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره خیلی خجالت كشیدم . آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟
به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم وفورا از اونجا دور شدم روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یك چشم داره فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم . كاش زمین دهن وا میكرد و منو ..كاش مادرم یه جوری گم و گور میشد...
روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری ؟ اون هیچ جوابی نداد....
حتی یك لحظه هم راجع به حرفی كه زدم فكر نكردم ، چون خیلی عصبانی بودم . احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم اونجا ازدواج كردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی...
از زندگی ، بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من
اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا ، اونم بی خبر سرش داد زدم ": چطور جرات كردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!" گم شو از اینجا! همین حالا
اون به آرامی جواب داد : " اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم " و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد .
یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه
ولی من به همسرم به دروغ گفتم كه به یك سفر كاری میرم . بعد از مراسم ، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی كنجكاوی . همسایه ها گفتن كه اون مرده ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم
اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فكر تو بوده ام ، منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم ، خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا
ولی من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بیام تورو ببینم وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم آخه میدونی ... وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی
به عنوان یك مادر نمی تونستم تحمل كنم و ببینم كه تو داری بزرگ میشی با یك چشم
بنابراین چشم خودم رو دادم به تو برای من اقتخار بود كه پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور كامل ببینه
با همه عشق و علاقه من به تو
میترا- بازرس
- تعداد پستها : 1173
امتياز كاربر : 3049
تاريخ عضويت : 2009-12-21
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون
جوايز اخذ شده: بهترين كاربر
رد: داستان زیبا
مادر همیشه به یاد بچه هاشه ولی این بچه ها هستن که ............
خدایا به هیچ مادری این جور بچه نده
خدایا به هیچ مادری این جور بچه نده
alireza- مدير تالار ورزشي
- تعداد پستها : 411
امتياز كاربر : 928
تاريخ عضويت : 2010-04-12
جنسيت :
متولد : 1991-03-28
سن : 33
شهر : بابل
ساير موارد
نوع گوشي همراه: سوني اريكسون
حالت من: مهربون
جوايز اخذ شده:
رد: داستان زیبا
واقعا تکان دهنده بود
mohamad- .
- تعداد پستها : 236
امتياز كاربر : 382
تاريخ عضويت : 2009-11-28
جنسيت :
متولد : 1982-12-29
سن : 41
شهر : تبریز
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من:
جوايز اخذ شده:
رد: داستان زیبا
يه روزي باسه يه موضوع بي ارزش با مامانم قهر كردم
تا يه هفته
بعد مامانم يه شعر برام نوشت گذاشته بود روي ميزم
وقتي اون شعر خوندم تا دوروز گريه ميكردم
مامانم نه باعث خجالتم شده بود
نه ......
فقط ميخواست بزرگترين اشتباه زندگيمو
انجام ندم
شايد يه روزي داستانشو بنويسم
همين جا به مامانم كه بهترينه بارم ميگم
كه چقدر دوستش دارم
خيلي قشنگ بود
تا يه هفته
بعد مامانم يه شعر برام نوشت گذاشته بود روي ميزم
وقتي اون شعر خوندم تا دوروز گريه ميكردم
مامانم نه باعث خجالتم شده بود
نه ......
فقط ميخواست بزرگترين اشتباه زندگيمو
انجام ندم
شايد يه روزي داستانشو بنويسم
همين جا به مامانم كه بهترينه بارم ميگم
كه چقدر دوستش دارم
خيلي قشنگ بود
رد: داستان زیبا
قشنگترین زیباترین مهربونترین فداکارترین با گذشت ترین .............مادره
در این مورد هر چی بگیم کم گفتیم
خدا مادر تموم شما عزیزان رو براتون نگهداره
کلمه مادر تنها کلمه ای است که تموم معانی دنیا توش جمع شده
مادر یعنی یه دنیا
و دنیا یعنی مادر
ستاره جون میشه اون شعر مادرتو بگی؟
در این مورد هر چی بگیم کم گفتیم
خدا مادر تموم شما عزیزان رو براتون نگهداره
کلمه مادر تنها کلمه ای است که تموم معانی دنیا توش جمع شده
مادر یعنی یه دنیا
و دنیا یعنی مادر
ستاره جون میشه اون شعر مادرتو بگی؟
اين مطلب آخرين بار توسط میترا در 2010-04-20, 02:30 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
میترا- بازرس
- تعداد پستها : 1173
امتياز كاربر : 3049
تاريخ عضويت : 2009-12-21
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون
جوايز اخذ شده: بهترين كاربر
مواضيع مماثلة
» پنج داستان کوتاه و زیبا
» داستان واقعی و بسیار زیبا
» پوستی زیبا با عسل
» زیبا و اموزنده
» عکســـــــــهای زیبا
» داستان واقعی و بسیار زیبا
» پوستی زیبا با عسل
» زیبا و اموزنده
» عکســـــــــهای زیبا
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد