ارزش دوست خوب(حتما بخونيد) Hitskin_logo Hitskin.com

هذه مُجرَّد مُعاينة لتصميم تم اختياره من موقع Hitskin.com
تنصيب التصميم في منتداكالرجوع الى صفحة بيانات التصميم

جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

جوان ايراني


 
الرئيسيةPortalأحدث الصورجستجوثبت نامورود
تيم مديريت سايت لحظات دلنشين توام با شادكامي را برايتان آرزومند است
به چشمانت بیاموز که هر کس لیاقت دیدن ندارد...
اگر مشکلات را رها کنی هرگز راه حلی برای آنها نخواهی یافت
کاش میشد سکوت را جایگزین دروغ کرد
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد.. اشو زرتشت
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تو خدایی دارم وتوچون خود نداری
بدبختي تنها در باغچه اي که خودت کاشته اي مي رويد
هوس بازان کسی را که زیبا می بینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند
اي دوست به راه دوست جان بايد داد در راه محبت امتحان بايد داد تنها نبود شرط محبت گفتن يك مرتبه هم عمل نشان بايدداد
من نه عاشق هستم نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من من خودم هستم و يك حس غريب كه به صد عشقو هوس مي ارزد
خداوند بی نهایت است...اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشاست(ملاصدرا)
زندگی دو چهره بیشتر ندارد یا بر بازیت میگیرد یا بر بازیش میگیری انتخاب با توست
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است دلم برای دوستان بی ریا تنگ است
برای خندیدن منتظر خوش بختی نباش شاید خوش بختی منتظر خندیدن توست

 

 ارزش دوست خوب(حتما بخونيد)

اذهب الى الأسفل 
2 مشترك
نويسندهپيام
dorsa_old
.
.
dorsa_old


تعداد پستها : 524

امتياز كاربر : 1294

تاريخ عضويت : 2009-10-29

متولد : 1989-10-30

سن : 35


ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من:
جوايز اخذ شده:

ارزش دوست خوب(حتما بخونيد) Empty
پستعنوان: ارزش دوست خوب(حتما بخونيد)   ارزش دوست خوب(حتما بخونيد) Empty2010-05-16, 11:59

يكي از روزهاي سال اول دبيرستان بود.
من از مدرسه به خانه بر مي گشتم كه يكي از بچه هاي كلاس را ديدم.
اسمش مارك بود و انگار همه‌ي كتابهايش را با خود به خانه مي برد.
با خودم گفتم: 'كي اين همه كتاب رو آخر هفته به خانه مي بره. حتما ً اين پسر خيلي بي حالي است!'
من براي آخر هفته ام برنامه‌ ريزي كرده بودم.
(مسابقه‌ي فوتبال با بچه ها، مهماني خانه‌ي يكي از همكلاسي ها)
بنابراين شانه هايم را بالا انداختم و به راهم ادامه دادم.‌

همينطور كه مي رفتم،‌ تعدادي از بچه ها رو ديدم كه به طرف او دويدند و او را به زمين انداختند.
كتابهاش پخش شد و خودش هم روي خاكها افتاد.
عينكش افتاد و من ديدم چند متر اونطرفتر ‌روي چمنها پرت شد.
سرش را كه بالا آورد، در چشماش يه غم خيلي بزرگ ديدم.
بي اختيار قلبم به طرفش كشيده شد و بطرفش دويدم.
در حاليكه به دنبال عينكش مي گشت، ‌يه قطره درشت اشك در چشمهاش ديدم.

همينطور كه عينكش را به دستش مي‌دادم، گفتم: ' اين بچه ها يه مشت آشغالن!'
او به من نگاهي كرد و گفت: "هي ، متشكرم!" و لبخند بزرگي صورتش را پوشاند.
از آن لبخندهايي كه سرشار از سپاسگزاري قلبي بود.

من كمكش كردم كه بلند شود و ازش پرسيدم كجا زندگي مي كنه؟
معلوم شد كه او هم نزديك خانه‌ي ما زندگي مي كند.
ازش پرسيدم پس چطور من تو را نديده بودم؟
او گفت كه قبلا به يك مدرسه‌ي خصوصي مي رفته و اين براي من خيلي جالب بود.
پيش از اين با چنين كسي آشنا نشده بودم ... ما تا خانه پياده قدم زديم و من بعضي از كتابهايش را برايش آوردم.
او واقعا پسر جالبي از آب درآمد.
من ازش پرسيدم آيا دوست دارد با من و دوستانم فوتبال بازي كند؟ و او جواب مثبت داد.
ما تمام اخر هفته را با هم گذرانديم و هر چه بيشتر مارك را مي شناختم، بيشتر از او خوشم مي‌آمد.
دوستانم هم چنين احساسي داشتند.

صبح دوشنبه رسيد و من دوباره مارك را با حجم انبوهي از كتابها ديدم.
به او گفتم: "پسر تو واقعا بعد از مدت كوتاهي عضلات قوي پيدا مي كني، ‌با اين همه كتابي كه با خودت اين طرف و آن طرف مي بري!" مارك خنديد و نصف كتابها را در دستان من گذاشت..

در چهار سال بعد، من و مارك بهترين دوستان هم بوديم.
وقتي به سال آخر دبيرستان رسيديم، هر دو به فكر دانشكده افتاديم.
مارك تصميم داشت به جورج تاون برود و من به دوك.
من مي دانستم كه هميشه دوستان خوبي باقي خواهيم ماند.
مهم نيست كيلومترها فاصله بين ما باشد.
او تصميم داشت دكتر شود و من قصد داشتم به دنبال خريد و فروش لوازم فوتبال بروم.

مارك كسي بود كه قرار بود براي جشن فارغ التحصيلي صحبت كند.
من خوشحال بودم كه مجبور نيستم در آن روز روبروي همه صحبت كنم.
من مارك را ديدم ... او عالي به نظر مي رسيد و از جمله كساني به شمار مي آمد كه توانسته اند خود را در دوران دبيرستان پيدا كنند.
حتي عينك زدنش هم به او مي آمد. همه‌ي دخترها دوستش داشتند.
پسر، گاهي من بهش حسودي مي كردم!

امروز يكي از اون روزها بود. من ميديم كه براي سخنراني اش كمي عصبي است...
بنابراين دست محكمي به پشتش زدم و گفتم: "هي مرد بزرگ! تو عالي خواهي بود!"

او با يكي از اون نگاه هايش به من نگاه كرد(همون نگاه سپاسگزار واقعي) و لبخند زد: "مرسي".

گلويش را صاف كرد و صحبتش را اينطوري شروع كرد:
"فارغ التحصيلي زمان سپاس از كساني است كه به شما كمك كرده اند اين سالهاي سخت را بگذرانيد.
والدين شما، معلمانتان، خواهر برادرهايتان شايد يك مربي ورزش .... اما مهمتر از همه، دوستانتان...
من اينجا هستم تا به همه ي شما بگويم دوست كسي بودن، بهترين هديه اي است كه شما مي توانيد به كسي بدهيد.
من مي خواهم براي شما داستاني را تعريف كنم."

من به دوستم با ناباوري نگاه مي كردم، در حاليكه او داستان اولين روز آشناييمان را تعريف مي كرد.
به آرامي گفت كه در آن تعطيلات آخر هفته قصد داشته خودش را بكشد.
او گفت كه چگونه كمد مدرسه اش را خالي كرده تا مادرش بعدا وسايل او را به خانه نياورد.

مارك نگاه سختي به من كرد و لبخند كوچكي بر لبانش ظاهر شد.
او ادامه داد: "خوشبختانه، من نجات پيدا كردم. دوستم مرا از انجام اين كار غير قابل بحث، باز داشت."

من به همهمه‌ اي كه در بين جمعيت پراكنده شد گوش مي دادم، در حاليكه اين پسر خوش قيافه و مشهور مدرسه به ما درباره‌ي سست ترين لحظه هاي زندگيش توضيح مي داد.
پدر و مادرش را ديدم كه به من نگاه مي كردند و لبخند مي زدند. همان لبخند پر از سپاس.
من تا آن لحظه عمق اين لبخند را درك نكرده بودم.

هرگز تاثير رفتارهاي خود را دست كم نگيريد.
با يك رفتار كوچك، شما مي توانيد زندگي يك نفر را دگرگون نماييد: براي بهتر شدن يا بدتر شدن.
خداوند ما را در مسير زندگي يكديگر قرار مي دهد تا به شكلهاي گوناگون بر هم اثر بگذاريم.
دنبال خدا، در وجود ديگران بگرديم.

' دوستان،‌ فرشته هايي هستند كه شما را بر روي پاهايتان بلند ميكنند، زماني كه بالهاي شما به سختي به ياد مي‌آورند چگونه پرواز كنند.'
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://cheshentezar.blogfa.com
alireza
مدير تالار ورزشي
مدير تالار ورزشي
alireza


تعداد پستها : 411

امتياز كاربر : 928

تاريخ عضويت : 2010-04-12

جنسيت : ذكر

متولد : 1991-03-28

سن : 33

شهر : بابل


ساير موارد
نوع گوشي همراه: سوني اريكسون سوني اريكسون
حالت من: مهربون مهربون
جوايز اخذ شده:

ارزش دوست خوب(حتما بخونيد) Empty
پستعنوان: رد: ارزش دوست خوب(حتما بخونيد)   ارزش دوست خوب(حتما بخونيد) Empty2010-05-18, 10:45

واقعا عالی بود مرسی از داستان زیبات ارزش دوست خوب(حتما بخونيد) 973395
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
ارزش دوست خوب(حتما بخونيد)
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» يك داستان خوب(حتما بخونيد بخصوص آقايون زرنگ)
» مردا حتما بخونن
» بعضي ها حتما بخوانند!!!!
» او مي گفت: خدا حتما يك جايي همين جاهاست...
» حكایت : مرد نابینا (حتما بخون)

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
جوان ايراني :: متفرقه :: داستانهاي خواندني-
پرش به: