دعا کرد برای آنها که دوستش ندارند
3 مشترك
صفحه 1 از 1
دعا کرد برای آنها که دوستش ندارند
دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است.
تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.پریشان شد و آشفته و عصبانی . نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ کشید و جار و جنجال راه انداخت. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت. خدا سکوت کرد. به پروپای فرشته ها و انسان پیچید،خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سکوت کرد.
دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی. تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز … با یک روز چه کار می توان کرد…
خدا گفت : آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد، هزار سال هم به کارش نمی آید. و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن.***
او مات و مبهموت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید. اما می ترسید حرکت کند، می ترسید راه برود ، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد … بعد با خودش گفت : وقتی فردایی ندارم نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد. بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم.
آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سر و روی اش پاشید. زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود . می تواند بال بزند. می تواند پا روی خوشید بگذارد. می تواند …
او در آن یک روز، آسمان خراشی بنا نکرد. زمینی را مالک نشد. مقامی را به دست نیاورد اما …
اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید. روی چمن خوابید. کفش دوزکی را تماشا کرد. سرش را بالا گرفت و ابر ها را دید و به آنها که او را نمی شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.
او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.
او همان یک روز زندگی کرد ، اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود!
تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.پریشان شد و آشفته و عصبانی . نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ کشید و جار و جنجال راه انداخت. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت. خدا سکوت کرد. به پروپای فرشته ها و انسان پیچید،خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سکوت کرد.
دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی. تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز … با یک روز چه کار می توان کرد…
خدا گفت : آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد، هزار سال هم به کارش نمی آید. و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن.***
او مات و مبهموت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید. اما می ترسید حرکت کند، می ترسید راه برود ، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد … بعد با خودش گفت : وقتی فردایی ندارم نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد. بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم.
آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سر و روی اش پاشید. زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود . می تواند بال بزند. می تواند پا روی خوشید بگذارد. می تواند …
او در آن یک روز، آسمان خراشی بنا نکرد. زمینی را مالک نشد. مقامی را به دست نیاورد اما …
اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید. روی چمن خوابید. کفش دوزکی را تماشا کرد. سرش را بالا گرفت و ابر ها را دید و به آنها که او را نمی شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.
او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.
او همان یک روز زندگی کرد ، اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود!
رد: دعا کرد برای آنها که دوستش ندارند
چه زیبا بود
کاش ما هم زندگی کنیم حتی یه روز
یه روز بدون حسرت/دروغ/کینه/بغل/حسد/انتظار/دویدنهای بی سر انجام/عشقهای دروغین/حرفهای تلخ/
کنایه/نفرت/غم/ماتم و خیلی چیزهای دیگه
میشه همچین روزی رو دید؟
کاش ما هم زندگی کنیم حتی یه روز
یه روز بدون حسرت/دروغ/کینه/بغل/حسد/انتظار/دویدنهای بی سر انجام/عشقهای دروغین/حرفهای تلخ/
کنایه/نفرت/غم/ماتم و خیلی چیزهای دیگه
میشه همچین روزی رو دید؟
میترا- بازرس
- تعداد پستها : 1173
امتياز كاربر : 3049
تاريخ عضويت : 2009-12-21
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون
جوايز اخذ شده: بهترين كاربر
رد: دعا کرد برای آنها که دوستش ندارند
are to behesht abji
alireza- مدير تالار ورزشي
- تعداد پستها : 411
امتياز كاربر : 928
تاريخ عضويت : 2010-04-12
جنسيت :
متولد : 1991-03-28
سن : 33
شهر : بابل
ساير موارد
نوع گوشي همراه: سوني اريكسون
حالت من: مهربون
جوايز اخذ شده:
مواضيع مماثلة
» 30 عادت جالب مانکن ها و غذای روزانه آنها برای لاغر ماندن(مهلا)
» هدیه ای برای پدر
» ماسک های زیبایی وتاثیر آنها بر پوست
» نامه ای برای خدا
» ***یکی از مهمترین اهداف ما کمک به دوستانی است که استفاده صحیحی از اینترنت ندارند***
» هدیه ای برای پدر
» ماسک های زیبایی وتاثیر آنها بر پوست
» نامه ای برای خدا
» ***یکی از مهمترین اهداف ما کمک به دوستانی است که استفاده صحیحی از اینترنت ندارند***
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد