تو هم دختر من رو مي پسندي !
+4
sanaziii
mohamad
sara
yakhi
8 مشترك
صفحه 1 از 1
تو هم دختر من رو مي پسندي !
مرد جوون : ببخشين آقا ، مي تونم بپرسم ساعت چنده ؟
پيرمرد : معلومه كه نه !
جوون : ولي چرا ؟ ! مثلا'' اگه ساعت رو به من بگي چي از دست ميدي ؟ !
پيرمرد : ممكنه ضرر كنم اگه ساعت رو به تو بگم !
جوون : ميشه بگي چطور همچين چيزي ممكنه ؟ !
پيرمرد : ببين ... اگه من ساعت رو به تو بگم ، ممكنه تو تشكر كني و فردا هم بخواي دوباره ساعت رو از من بپرسي !
جوون : كاملا'' امكانش هست !
پيرمرد : ممكنه ما دو سه بار ديگه هم همديگه رو ملاقات كنيم و تو اسم و آدرس من رو بپرسي !
جوون : كاملا'' امكان داره !
پيرمرد : يه روز ممكنه تو بياي به خونه ي من و بگي كه فقط داشتي از اينجا رد ميشدي و اومدي كه يه سر به من بزني! بعد من ممكنه از روي تعارف تو رو به يه فنجون چايي دعوت كنم ! بعد از اين دعوت من ، ممكنه تو بازم براي خوردن چايي بياي خونه ي من و بپرسي كه اين چايي رو كي درست كرده ؟ !
جوون : ممكنه !
پيرمرد : بعد من بهت ميگم كه اين چايي رو دخترم درست كرده ! بعد من مجبور ميشم دختر خوشگل و جوونم رو بهت معرفي كنم و تو هم دختر من رو مي پسندي !
مرد جوون : لبخند ميزنه !
پيرمرد : بعد تو سعي مي كني كه بارها و بارها دختر من رو ملاقات كني ! ممكنه دختر من رو به سينما دعوت كني و با همديگه بيرون بريد !
مرد جوون : لبخند ميزنه !
پيرمرد : بعد ممكنه دختر من كم كم از تو خوشش بياد و چشم انتظار تو بشه ! بعد از ملاقاتهاي متوالي ، تو عاشق دختر من ميشي و بهش پيشنهاد ازدواج مي كني !
مرد جوون : لبخند ميزنه !
پيرمرد : بعد از يه مدت ، يه روز شما دو تا مياين پيش من و از عشقتون براي من تعريف مي كنين و از من اجازه براي ازدواج ميخواين !
مرد جوون در حال لبخند : اوه بله !
پيرمرد با عصبانيت : مردك ابله ! من هيچوقت دخترم رو به ازدواج يكي مثل تو كه حتي يه ساعت مچي هم از خودش نداره در نميارم !
پيرمرد : معلومه كه نه !
جوون : ولي چرا ؟ ! مثلا'' اگه ساعت رو به من بگي چي از دست ميدي ؟ !
پيرمرد : ممكنه ضرر كنم اگه ساعت رو به تو بگم !
جوون : ميشه بگي چطور همچين چيزي ممكنه ؟ !
پيرمرد : ببين ... اگه من ساعت رو به تو بگم ، ممكنه تو تشكر كني و فردا هم بخواي دوباره ساعت رو از من بپرسي !
جوون : كاملا'' امكانش هست !
پيرمرد : ممكنه ما دو سه بار ديگه هم همديگه رو ملاقات كنيم و تو اسم و آدرس من رو بپرسي !
جوون : كاملا'' امكان داره !
پيرمرد : يه روز ممكنه تو بياي به خونه ي من و بگي كه فقط داشتي از اينجا رد ميشدي و اومدي كه يه سر به من بزني! بعد من ممكنه از روي تعارف تو رو به يه فنجون چايي دعوت كنم ! بعد از اين دعوت من ، ممكنه تو بازم براي خوردن چايي بياي خونه ي من و بپرسي كه اين چايي رو كي درست كرده ؟ !
جوون : ممكنه !
پيرمرد : بعد من بهت ميگم كه اين چايي رو دخترم درست كرده ! بعد من مجبور ميشم دختر خوشگل و جوونم رو بهت معرفي كنم و تو هم دختر من رو مي پسندي !
مرد جوون : لبخند ميزنه !
پيرمرد : بعد تو سعي مي كني كه بارها و بارها دختر من رو ملاقات كني ! ممكنه دختر من رو به سينما دعوت كني و با همديگه بيرون بريد !
مرد جوون : لبخند ميزنه !
پيرمرد : بعد ممكنه دختر من كم كم از تو خوشش بياد و چشم انتظار تو بشه ! بعد از ملاقاتهاي متوالي ، تو عاشق دختر من ميشي و بهش پيشنهاد ازدواج مي كني !
مرد جوون : لبخند ميزنه !
پيرمرد : بعد از يه مدت ، يه روز شما دو تا مياين پيش من و از عشقتون براي من تعريف مي كنين و از من اجازه براي ازدواج ميخواين !
مرد جوون در حال لبخند : اوه بله !
پيرمرد با عصبانيت : مردك ابله ! من هيچوقت دخترم رو به ازدواج يكي مثل تو كه حتي يه ساعت مچي هم از خودش نداره در نميارم !
رد: تو هم دختر من رو مي پسندي !
hamin kara ro mikonan 2khtara mimonan mitorshan dg mamnon yakhi bazam kheili khob khob bodi
sara- .
- تعداد پستها : 285
امتياز كاربر : 553
تاريخ عضويت : 2009-10-25
جنسيت :
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون
جوايز اخذ شده:
رد: تو هم دختر من رو مي پسندي !
واه اوه
به اون پیری بگین ما خودمون دختر خوشگل مهربون خیلی داریم زیاد نگران پرستارش نباشه
به اون پیری بگین ما خودمون دختر خوشگل مهربون خیلی داریم زیاد نگران پرستارش نباشه
mohamad- .
- تعداد پستها : 236
امتياز كاربر : 382
تاريخ عضويت : 2009-11-28
جنسيت :
متولد : 1982-12-29
سن : 41
شهر : تبریز
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من:
جوايز اخذ شده:
رد: تو هم دختر من رو مي پسندي !
اوه اوه چه پیر مرده توهمی بود حتما دخترش ترشیده بوده
اما از این تیکه آخرش خوشم اومد که میگه تو یه ساعت مچی از خودت نداری
اما از این تیکه آخرش خوشم اومد که میگه تو یه ساعت مچی از خودت نداری
sanaziii- مدير تالار دانشجو
- تعداد پستها : 395
امتياز كاربر : 909
تاريخ عضويت : 2009-10-31
جنسيت :
متولد : 1991-06-12
سن : 33
ساير موارد
نوع گوشي همراه: سوني اريكسون
حالت من: شاد
جوايز اخذ شده:
رد: تو هم دختر من رو مي پسندي !
بله بله جالب بود دست شما درد نكنه
من بعد ميام نظر اصلي مو ميزارم
حساب شما رو هم بعد ميرسم
من بعد ميام نظر اصلي مو ميزارم
حساب شما رو هم بعد ميرسم
رد: تو هم دختر من رو مي پسندي !
داستان طنزو جالبی بود
ولی اگه جمله اخر پیرمرده رو نادیده بگیریم
بهترین کنجکاو سازیه برای اقا پسرا
کمی روش فکر کن
حالا ساعت هم نداشت مهم نیست
خونه داشته باشه
ولی اگه جمله اخر پیرمرده رو نادیده بگیریم
بهترین کنجکاو سازیه برای اقا پسرا
کمی روش فکر کن
حالا ساعت هم نداشت مهم نیست
خونه داشته باشه
میترا- بازرس
- تعداد پستها : 1173
امتياز كاربر : 3049
تاريخ عضويت : 2009-12-21
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من: مهربون
جوايز اخذ شده: بهترين كاربر
مواضيع مماثلة
» حد و مرز روابط دختر و پسر
» یادداشتهای یه دختر!
» دختر 19 ساله اي كه سگ نامزدش است
» خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت
» فرار دختر جوان از چنگ مرد آدمربا
» یادداشتهای یه دختر!
» دختر 19 ساله اي كه سگ نامزدش است
» خاطرات یک دختر دانشجوي دم بخت
» فرار دختر جوان از چنگ مرد آدمربا
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد