جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

مقتل حضرت ابوالفضل (ع)

اذهب الى الأسفل

مقتل حضرت ابوالفضل (ع) Empty مقتل حضرت ابوالفضل (ع)

پست من طرف Persianyoung 2009-12-17, 03:54

دو امان‌نامه به عباس (عليه السلام)



ابومخنف گويد: نامه ابن سعد که گوياي وضع اباعبدالله الحسين(عليه السلام) بود، به ابن زياد رسيد. او هم در پاسخ به او نوشت: «حسين را فرود آور و ... اگر نمي‌تواني فرماندهي سپاه را شمر به دست گرفته، خود عمل خواهد کرد.»

در اين ميان «عبدالله بن ابي محل بن حزّام» که حضرت ام البنين(عليه السلام)، عمه او بود از جاي برخاست و از عبيدالله امان‌نامه‌اي براي عباس(عليه السلام) و برادرانش طلب کرد. شمر نيز از جاي برخاست و او را در اين خواسته همراهي کرد. عبيدالله بن زياد هم اماني (بر عباس و برادران او) نوشت و آن را به عبدالله داد و او هم اين نامه را به غلامش «کُزمان» داد تا به حضرت عباس(عليه السلام) و برادران او تحويل دهد. او هم اين امان‌نامه را به عباس(عليه السلام) و برادرانش رسانيد. هنگامي که آنها نامه را مطالعه کردند به او گفتند: «به دايي ما سلام برسان و به او بگو ما نيازي به امان شما نداريم. امان خدا بهتر از امان پسر سميه است» و او بازگشت.

شب نهم محرم بود که شمر نامه‌اي را از طرف ابن زياد آورد و فرياد زد: «اين بنو اختنا؟ پسران خواهر ما کجايند؟ عباس(عليه السلام) و برادرانش عمداً او را پاسخ ندادند. امام فرمود: «اجيبوه، و ان کان فاسقاً؛ گرچه او فاسق است ولي پاسخش دهيد» برادران همگي از او پرسيدند چه مي‌خواهي؟ او گفت: «شما در امن و امان هستيد، خودتان را با حسين به کشتن ندهيد و اطاعت اميرالمومنين يزيد را گردن نهيد.» در پاسخ او قمر بني هاشم فرمود: «خداوند تو و امان نامه‌ات را لعنت کند (از رحمتش دور بدارد) آيا تو ما را امنيت مي‌دهي ولي فرزند رسول خدا در امن و امان نباشد؟ چون همه مي‌دانستند هند جگرخوار و فرزندانش همگي مورد لعن پيامبر و اميرالمومنين(عليه السلام) بودند. شمر غضبناک از خدمت عباس (عليه السلام) بازگشت.

پس از آن «زهير بن قين» داستان خواستگاري امام علي(عليه السلام) را از فاطمه ام البنين را بر عباس بازگو کرد.
__________________

بعد از شهادت حضرت ابوالفضل (ع):

امام حسین به خيمه‌گاه بازگشتند در حالي که با آستين پیراهن،اشک از چشمان خود مي‌گرفت.....
Persianyoung
Persianyoung
.
.

تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

http://monada.blogfa.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مقتل حضرت ابوالفضل (ع) Empty رد: مقتل حضرت ابوالفضل (ع)

پست من طرف Persianyoung 2009-12-17, 03:54

تلاش امام در حفظ جان عباس(عليه السلام)



هنگامي که علي اکبر اجازه جهاد خواست، امام بي هيچ تاملي اجازه فرمود. اما وقتي برادرش اجازه خواست. در پاسخ فرمود: «اذا مضيت تفرّق عسکري؛ برادر! هنگامي که از دنيا بروي، سپاه من نيز از هم گسسته خواهد شد.» اين سخن گوياي اين است که بقاي سپاه امام وابستگي ويژه‌اي به عباس(عليه السلام) داشته است.



حضرت عباس و امام سجاد(عليهماالسلام)



بني اسد امام سجاد(عليه السلام) را هنگام دفن شهداي کربلا ياري رساندند؛ اما امام، در دفن حضرت سيدالشهداء و عمويشان عباس با کسي شريک نشد، و در پاسخ آنها که قصد ياري او را داشتند فرمود: «انّ معي من يعينني؛ همراه من کسي است که او مرا ياري مي‌رساند.»
Persianyoung
Persianyoung
.
.

تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

http://monada.blogfa.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مقتل حضرت ابوالفضل (ع) Empty رد: مقتل حضرت ابوالفضل (ع)

پست من طرف Persianyoung 2009-12-17, 03:54

دلاوري‌هاي عباس(عليه السلام)

عصر عاشورا فرا رسيده بود. همه ياران، مردان، برادران، و فرزندان عباس در راه بقاي اسلام و قطب دايره آن جان فدا کرده بودند. تنها «عباس» و «حسين» در برابر سپاه دشمن با دلي پر از غم و مقاوم ايستاده بودند. از طرفي فرياد کودکان، ناله زنان و صداي شادي سپاه شام به گوش مي‌رسيد. عباس(عليه السلام) که تنها بازمانده درگاه امام بود و دشمن از حملات او عاجز شده بود نزد امام رفت تا اجازه جهاد دريافت کند. امام فرمود: «يا اخي انت صاحب لوائي؛ اي برادر! تو پرچمدار مني» عباس عرض کرد: «قد ضاق صدري و سئمت من الحياة و اريد ان اطلب ثاري من هولاء المنافقين؛ سينه‌ام از اين منافقين به تنگ آمده و مي‌خواهم از اينها انتقام خونم را بگيرم.»
عباس(عليه السلام) پرچم را به سينه خود نگهداشته بود. اين شيوه چون رفتار عمويش جعفر طيار بود: وقتي در جنگ موته دست راست و چپش را قطع کردند، چنين کرد.

پس از آن امام حسين(عليه السلام) فرمود: براي اطفال آب بياوريد.» عباس رهسپار شد و آن مردمان را موعظه کرد و از خشم الهي برحذر داشت. گفتار آن جوانمرد چندان تاثيري بر آن قوم نداشت؛ ناگاه بر ابن سعد نهيب زد: «اين حسين پسر دختر رسول خدا است که شما ياران و اهل بيت او را کشته‌ايد و اينها فرزندان و عيال اويند که تشنه‌کام‌اند. آنها را سيراب کنيد که جگر آنها را تشنگي و گرما آتش زده است. از اينها گذشته، او (حسين) فرمود: مرا رها کنيد تا به هند يا روم بروم و حجاز و عراق را بر شما بگذارم.»
کلام عباس(عليه السلام) در جان مردم نشست تا آنجا که برخي گريان شدند. اما شمر گفت: اي پسر ابوتراب! اگر تمام زمين را آب گرفته باشد و آن در اختيار ما باشد، قطره‌اي از آن را نخواهيد نوشيد مگر اين که در بيعت با يزيد درآييد.» عباس(عليه السلام) رو به جانب حسين(عليه السلام) بازگشت تا نتيجه گفتارش را برگويد و صداي اطفال به گوشش مي‌خورد که از عطش مي‌ناليدند. او بي‌تاب شد و غيرت علي گونه‌اش به جوش آمد. بار ديگر با اندکي تامل سوار بر اسب شد و مشک آب را در دست گرفت. در اندک زماني چهار هزار نفر او را محاصره و تيرباران کردند. فراواني و بي شمار بودن آنها در عزم او تاثيري نداشت. او به تنهايي در حالي که پرچم «حمد» بر روي سرش در احتزاز بود، آن جمعيت را از خود دور مي‌ساخت و کسي باور نداشت که او در رزم است. حملات او به خوبي يادآور شجاعت و صلابت اميرالمومنين(عليه السلام) بود. حقيقت اين بود که دشمن تاب پايداري در برابر آن شجاع را نداشت و با زبوني و خواري عقب نشيني کرده بود.



عباس(عليه السلام) با آرامش تمام وارد شريعه فرات شد. روشن بود که کثرت اين جمعيت چشم او را نگرفته است. او در آن آب خنک وارد شده بود. همين که مشتي آب برگرفت و تا نزديک دهان آورد، به ياد تشنگي حسين و همراهانش افتاد. پس آن آب را فرو ريخت و مشک را پر از آب نمود.
با خود چنين مي‌گفت: «اي نفس! پس از حسين، تو نزد من خواري. نباشد که تو پس از او باقي باشي.»
سپس مشک را پر از آب کرد و بر اسب نشست و تمام توجه او به خيمه‌ها مصروف بود. کوتاه‌ترين راه به خيمه‌ها را انتخاب کرده بود و با ازدحام جمعيت خود را درگير ساخته بود، سپاه را مي‌دريد و لحظه به لحظه به قطب و مرکز عالم نزديک‌تر مي‌شد. کشتار زيادي پيش آمده و دشمن خود را باخته بود. اشعار حماسي عباس جان او را دلداري مي‌داد: «لا ارهب الموت ...؛ مرا از مرگ باکي نيست.»
اما پايداري آن رادمرد الهي با خيانت دشمن شکسته شد. زيد بن ورقاء جهني در پشت درخت خرمايي کمين کرده بود. حكيم بن طفيل سنبسي هم او را ياري کرد تا اين که ضربتي به دست راست آن يار حسين وارد ساخت که دست حضرت قطع گرديد. پرچم را به دست چپ خود داده و اينجا شعار حماسي عباس(عليه السلام) تغيير کرد: «اگر دست راستم را قطع کرديد، جهادکنان از دين حمايت مي‌کنم.»
قطع شدن دست، او را تحت تاثير قرار نداده بود؛ چه اين که او در تلاش بود تا آب را به کودکان برساند. اين بار «حکيم بن طفيل» پشت نخلي کمين کرده بود و ضربه‌اي به دست چپ او زد که آن هم قطع شد.
عباس(عليه السلام) پرچم را به سينه خود نگهداشته بود. اين شيوه چون رفتار عمويش جعفر طيار بود: وقتي در جنگ موته دست راست و چپش را قطع کردند، چنين کرد. عباس(عليه السلام) شعارهاي ديگري را سر داد:
الا ترون معشر الفجار قد قطعوا ببغيهم يساري
«آيا نمي‌بينيد که چگونه به ستم خود دست چپم را زده‌اند؟» دشمنان نيرو يافته، از هر طرف او را تيرباران کردند. باران تير بر او مي‌باريد تا اين که تير بر مشک آب نشست و آب سرازير شد. تيري هم بر سينه عباس(عليه السلام) نشست. ديگري با عمودي بر فرق مبارکش زد. از آن ضربه، عباس از روي اسب بر زمين افتاد. فرياد دلاور کربلا بلند شد: «عليک مني السلام يا اباعبدالله؛ اي اباعبدالله خداحافظ.
Persianyoung
Persianyoung
.
.

تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

http://monada.blogfa.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مقتل حضرت ابوالفضل (ع) Empty رد: مقتل حضرت ابوالفضل (ع)

پست من طرف Persianyoung 2009-12-17, 03:55

شعارهاي حماسي عباس(عليه السلام)

پس از آن که عباس(عليه السلام) با ده سوار رو به شريعه نهاد. او و ياران با آن جمع درآويختند، در آن کشش و کوشش اين رجز را مي‌خواند:
اقاتل القوم بقلب مهتد اذب عن سبط النبي احمد
اضربكم بالصارم المهند حتي تحيدوا عن قتال سيدي
اني انا العباس ذوالتودد نجل علي المرتضي المويد
«من اينک با قوم کافر با قلبي هدايت يافته در ستيزم، و از حريم فرزند پيامبر اکرم(مرسل) دفاع مي‌کنم؛
با شمشير بّران بر سرهايتان مي‌کوبم تا از نبرد با سرور من (حسين) کنار رويد؛
من عباس مهربان، فرزند علي مرتضي هستم که همواره مورد تاييد (الهي) او بود.»
آري او از راست و چپ، دشمنان را پراکنده مي‌ساخت و اين رجز را مي‌خواند:
لا ارهب الموت اذ الموت زقا حتي اواري ميتا عنداللقل
نفسي لنفس الطاهر الطهر وقا اني صبور شاكر للملتقي
بل اضرب الهام و افري المفرقا اني انا العباس صعب باللقا
« مرا از مرگ، آنگاه که بانگ برآورد، باکي نيست، تا آن هنگام که در نبرد، خود در خاک شوم؛
جانم براي آن پاک پاکيزه نگهدار است و من در جنگ شکيبا و شاکرم؛
بلکه سر را مي‌زنم و سر را مي‌شکافم؛ من عباس دلاورم که پايداري در نبرد، با من دشوار است.»
آنگاه که از شريعه بيرون شد و مشک بر دوش افکند و بر زين، استوار نشست و اين رجز را مي‌خواند:
يا نفس من بعد الحسين هوني و بعده لا كنت ان تكوني
هذا حسين شارب المنون و تشربين بارد المعين
هيهات ما هذا فعال ديني ولا فعال صادق اليقين
«اي نفس! پس از حسين، خوار باش و پس از او مباد که زنده باشي؛
حسين شربت مرگ را چشد و حال آن که تو از آب سرد و گوارا مي‌نوشي؟!
از من اين کردار بعيد است. نه از آيين من است و نه کردار مرد راست باور»



قاتلان عباس (عليه السلام) «يزيد بن وقاد» و «حکيم بن طفيل» بودند. اين دو نفر در زيارت مقدسه مورد لعن امام قرار گرفته‌اند.
هنگامي که دست راست عباس (عليه السلام) قطع شد، رجز او اين بود: و الله لو قطعتم يميني اني احامي ابدا عن ديني
و عن امام صادق اليقين سبط النبي الطاهر الامين
نبي صدق جاءنا بالدين مصدقا للواحد الامين
«به خدا سوگند، اگر دست راستم را قطع کنيد تا ابد از دينم حمايت مي‌کنم؛
و از امام درستکار و با تقوايي که فرزند پيامبر پاک و راستگوست و تصديق کننده خداوند يکتاست، حمايت مي‌کنم.»
هنگام قطع شدن دست چپش نيز چنين رجز مي‌خواند:
يا نفس لا تخشي من الكفار و ابشري برحمة الجبار
مع نبي سيد الابرار فاصلهم يا رب حر النار
قد قطعوا ببغيهم يساري
«اي نفس! از کفار نترس، تو را مژده بر رحمت خداوند بسيار جبران کننده است؛
تو به زودي با پيامبر سرور نيکوکاران محشور خواهي شد؛
دست چپم را به ستم بريدند، خدايا، شراره دوزخ را نصيبشان کن.»
Persianyoung
Persianyoung
.
.

تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

http://monada.blogfa.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مقتل حضرت ابوالفضل (ع) Empty رد: مقتل حضرت ابوالفضل (ع)

پست من طرف Persianyoung 2009-12-17, 03:56

شهادت حضرت عباس(عليه السلام)



حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام) هنگام شهادت، حدود سي و چهار سال سن داشت. پيش از اين گفته شد که دست راست و سپس چپ عباس(عليه السلام) قطع شد. پس از آن بود که شخصي که از قبيله تميم که از فرزندان «ابا بن دارم» بود به جانب او حمله‌ور شد و با عمودي که در دست داشت بر فرق آن بزرگوار نواخت.

از شدت اين ضربت، عباس بن علي(عليه السلام) از فراز اسب بر زمين افتاد. و با فرياد بلند برادر را خواند: «ادرکني يا اخي؛ اي برادر مرا درياب. ناگهان حسين(عليه السلام) چون عقاب، سپاه را از هم گسست و در کنار برادر نشست. چشم مبارک امام به او افتاد که دست راست و چپش قطع شده و پيشاني‌اش شکسته و چشم با تيري دريده شده، در حالي که سخت مجروح گشته بود. امام در کنار بدن برادر خم شد و نزد سر او گريان نشست. تا اين که جان عباس(عليه السلام) عروج کرد.

واقعيت اين بود که عباس آخرين کسي بود که به دست دشمنان حسين(عليه السلام) به شهادت مي‌رسيد. بعد از او کسي جز اطفال کوچک از آل ابوطالب که توان حمل سلاح نداشتند، کشته نشد.
Persianyoung
Persianyoung
.
.

تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

http://monada.blogfa.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مقتل حضرت ابوالفضل (ع) Empty رد: مقتل حضرت ابوالفضل (ع)

پست من طرف Persianyoung 2009-12-17, 03:56

پس از شهادت عباس(عليه السلام)



در تاريخ آمده بعد از آن مصيبت بزرگ، گويا امام حسين(عليه السلام) از لوازم حيات به طور کلي بريده شده بود. امام سخت تحت تاثير اين واقعه قرار گرفته بود، به گونه‌اي که سر او را در دامن خود نهاد و خاک و خون را از آن زدود و بلند گريست و فرمود: «اخي اباالفضل! ... الان انکسر ظهري ... و قلّت حيلتي؛ برادرم اباالفضل، حالا کمرم شکست و تدبيرم گسست. سپس امام خم شد و برادر را بوسيد، در حالي که اشک بر گونه مبارک و محاسن شريفش جاري شده بود.

پس از آن بود که امام به سوي دشمن حمله کرد و گاه به طرف راست و گاه به طرف چپ حمله‌ور مي‌شد. آن سپاه همگي از امام مي‌گريختند. در آن هنگام امام مي‌فرمود: «کجا فرار مي‌کنيد در حالي که برادرم را کشتيد؟! کجا فرار مي‌کنيد در حالي که بازويم را شکستيد؟!» سپس به تنهايي به جايگاه خويش بازگشت.

امام حسين(عليه السلام) برادر را در جاي خود رها کرد تا شايد بعد از شهادتش از همگان ممتاز باشد و قبر او محل رسيدگي به حوائج امت اسلامي شود. حضرت قمر بني هاشم(عليه السلام) همانگونه که روز عاشورا حلقه وصلي بين امام و همه شهدا بود، هنوز هم اين منسب را داراست.

ناگاه حضرت سکينه از خيمه بيرون دويده و از حال عمو سوال کرد. امام خبر شهادت او را داد، زينب نيز اين خبر را شنيد و فريادش بلند شد: «وا اخاه، وا عباساه، وا ضيعتنا بعدک؛ اي برادرم! اي عباسم! واي از بي کسي ما بعد از تو» آري زنان همه گريستند و حسين نيز با آنها هم گريه شد. و امام فرمود: « وا ضيعتنا بعدک! وا انقطاع ظهراه؛ واي بر بي کسي بعد از تو! و واي از کمرشکستگي»

امام به خيمه‌گاه بازگشتند در حالي که با آستين اشک از چشمان خود مي‌گرفت. در همان حال سرگرم دفاع و دور ساختن دشمن از اطراف خيمه‌گاه بود. نداي غربت امام خاندان او را تحت تاثير قرار داد: «آيا پناه دهنده‌اي نيست که ما را پناه دهد؟ آيا حفظ کننده‌اي نيست که ما را حفظ کند؟ آيا طالب حقي نيست تا اين که ما را ياري رساند؟ آيا کسي که از آتش بترسد نيست تا که از ما دفاع کند؟»

ناگاه حضرت سکينه از خيمه بيرون دويده و از حال عمو سوال کرد. امام خبر شهادت او را داد، زينب نيز اين خبر را شنيد و فريادش بلند شد: «وا اخاه، وا عباساه، وا ضيعتنا بعدک؛ اي برادرم! اي عباسم! واي از بي کسي ما بعد از تو» آري زنان همه گريستند و حسين نيز با آنها هم گريه شد. و امام فرمود: « وا ضيعتنا بعدک! وا انقطاع ظهراه؛ واي بر بي کسي بعد از تو! و واي از کمرشکستگي» سپس امام (عليه‌السلام) اشعاري را قرائت کرد:




«برادرم! اي نور چشم و پاره تنم، تو براي من همانند رکني مطمئن بودي؛

اي پسر پدرم! بردارت را خيرخواهي کردي، تا اين که خداي تعالي به تو کاسه‌اي از رحيق (مختوم) بهشتي نوشانيد؛

اي ماه تابان! در گرفتاري‌ها و در همه مصيبت‌ها تو ياور من بودي؛

پس بعد از تو زندگي بر ما شيرين نيست. فردا ما در کنار هم خواهيم بود؛

آگاه باش! که شکوه و شکيبايي‌ام براي خداست، و او را ملاقات خواهم کرد با آن تشنگي و گرفتاري که ديدم.
Persianyoung
Persianyoung
.
.

تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

http://monada.blogfa.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مقتل حضرت ابوالفضل (ع) Empty رد: مقتل حضرت ابوالفضل (ع)

پست من طرف Persianyoung 2009-12-17, 03:57

مرثيه‌خواني ام البنين



هر روز فاطمه - ام البنين(عليهاالسلام)- در حالي که فرزند عباس(عليه السلام) - عبيدالله- را به همراه مي‌آورد از منزل خارج مي‌شد و با هم به سوي بقيع رهسپار مي‌شدند. از صداي گريه و زاري او اهل مدينه در بقيع اجتماع مي‌کردند. در بين آنها گاه مروان بن حکم که خود از دشمنان بود نيز ديده مي‌شد که از ندبه وي گريان مي‌شد. از جمله عبارات ايشان اين بود:

«اي کسي که ديدي عباس بر همه سپاهيان نقد حمله‌ور مي‌شد؛

و به دنبال او را پسران حيدر تعقيب مي‌کردند که هر کدام شيراني شرزه بودند؛

خبردار شده‌ام به سر پسرم در حالي که دستانش قطع شده بود ضربه‌اي وارد شده؛

واي بر من بر شيربچه‌ام، آيا به فرق او عمودي ضربه زده است؟

اگر شمشير بر دستش بود، احدي به او نزديک نمي‌شد.»
Persianyoung
Persianyoung
.
.

تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

http://monada.blogfa.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مقتل حضرت ابوالفضل (ع) Empty رد: مقتل حضرت ابوالفضل (ع)

پست من طرف Persianyoung 2009-12-17, 03:57

حرم حضرت عباس(عليه السلام)


اين روزها حرم عباس (عليه السلام) محل تردد مسلمانان، اعراب باديه‌نشين و عرب‌هاي که بسيار محترم و شناخته شده است. شايد در هر ماه، هفته‌اي نباشد که از مناره‌هاي حرم حضرت عباس نداي «رفع الله راية العباس»؛ خدا پرچم عباس را برافراشته دارد و «بيض الله تعالي وجهه»؛ خداوند متعال عباس را روسفيد قرار دهد برنخيزد. آري، حوائج ما به سبب اين که خود را دخيل درگاهش ساخته‌ايم برآورده شده است. اين از تمسک به اوست. و به واقع هنوز آن خورشيد تابان الهي به کار برآوردن حوائج بندگان خداوند است. کرامات فراواني از ايشان بروز کرده است، درگاه با عظمتش از همگان گوي سبقت را ربوده، تا آنجا که از حدّ بيان و شمارش گذشته است.
Persianyoung
Persianyoung
.
.

تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

http://monada.blogfa.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد