بی وفا

اي بي وفا خدا را با ما سخن مگو هيچ
وز بخشش و مدارا با ما سخن مگو هيچ
اين تشنه لب نديدت مشكي و الطفاتي
از زمزم گوارا با ما سخن مگو هيچ
كردم گناه و جهلي، دلدامت به سهلي
گويد مرا اهورا با ما سخن مگو هيچ
اول دلم ربودي آخر زدي عمودي
زان پاكي عذارا با ما سخن مگو هيچ
در دشت غم فزاني غم را بجاي ياري
از نقد لفظ «يارا» با ما سخن مگو هيچ
سوز و گداز صحرا، ياري رسان غم ها
چون خارو سنگ خارا با ما سخن مگو هيچ
منعم تو نعمت غم شكرش بسي گزارا
تا ني شدي خمارا با ما سخن مگو هيچ

چقد قشنگه اين شعره
سبك شعر گفتنشون مثه شعرايه قديميه
دسته داداش مجيد درد نكنه

ممنون

شعر خیلی قشنگیه

اگه وابستگان نزدیک باشن اشکال نداره
هههه

دكي جون از طرف من به داداشي مجيد تبريك بگو
بازم منتظر شعراي قشنگش هستم(يادت نره دكي جون)

ممنون شاید بعد امتحاناش اومد اینجا عضو شد ولی من باید مراقبش باشم گول نخوره یه موقع

دکی جون یعنی ما اغفالش می کنیم

من گفتم؟
کی گفتم؟
حالا چرا خشونت میشه گفتگو کرد

حالا این دفعه رو کوتاه میام با گفت و گو حلش کنیم

دكي حالا كه اينو گفتي اگه ما قصدشم نداشتم حالاپيدا كرديم
بهش بگو منتظر حضوره سبزش هستم!!!!
دكي تو هم مواظبش باشي من بخوام كاري بكنم انجامش ميدم

سلااااااااااااااااااااااام
اه اه این چه شعری بود!!!
دکی این داداشت ته بی استعداداستتتتتتتتتتتتتتت

داش مجيد به خودت گفتي بي استعداد يادت باشه اگه يه بار ديگه به خودت از اين حرفا بزني من ميدونم با تو