عشق و سازش
صفحه 1 از 1
عشق و سازش
عشق.
فروید یکبار هم که شده درست گفته.
عشق مظهر انسانیت است.
تنها عشق است که می تواند از ما در مقابل رشد و تغییر محافظت کند؛
اما متاسفانه همه روزه شاهد این امر هستیم که رنگ آن در زندگی ما کمرنگ تر می شود.
دردنیایی زندگی می کنیم که هدف همه انسان ها مرتفع ساختن نیازهای مادی شان است.
عشق همواره چیزی بوده است که همه انسان ها در تمنای رسیدن به آن بوده اند، اما مشکلاتشان آنقدر زیاد است که نه قادر به یافتن منشا آن هستند و نه راه رسیدن به آن را می دانند. و نهایتاً به همین به راحتی اجازه می دهیم که از زندگی ما بیرون رود.
آمدن عشق و رفتن آن تنها مسئله دراماتیک زندگی کنونی بشر نیست. این امر در زندگی اجتماعی ما نیز طنین انداز است. به عنوان مثال چه نوع عشقی از نظر اجتماعی و یا حتی مذهبی موجه قلمداد می شود؟
زمانیکه این عشق به پایان میرسد، چه کسی بیشترین آسیب را می بیند؟ به هر حال باید دانست که هیچ اکسیری مانند عشق وجود ندارد و مطمئن باشید که تحقیقات پژوهشگران و
کارشناسان در این زمینه، به این زودی ها به پایان نخواهد رسید.
به طور حتم همه ما کسی را می خواهیم که بتوانیم خنده ها و شادی هایمان را با او تقسیم کنیم، نه تنها عاشقش باشیم بلکه با او یک دوست صمیمی هم باشیم، کسی که هم در شادی ها و پیروزی ها همراهمان باشد و هم در غم ها و
دو دلی ها. کسی را می خواهیم که در کنار او احساس آرامش کنیم و به او نزدیک باشیم درست مانند یک روح در دو جسم ؛ چنین زندگی رویای تنها در سایه مصالحه و سازش امکان پذیر خواهد بود.
طی تحقیقات بسیار زیادی که در این زمینه بر روی زوج های مختلف انجام شده، همه آنها اعتراف کرده اند که مفهوم واقعی عشق را در زندگی خود به درستی درک نکرده اند. عشق و سازش چیزی نیست که از قبل وجود داشته باشند و شما آنها را داشته باشید، بلکه باید به کمک هم آنها را بسازید.
باید با هم بحث و مشورت کنید و پس از سپری کردن مراحل لازم، آنها را بوجود آورید.
مصالحه باید به تدریج در میان شما دو نفر رشد کرده و گسترش پیدا کند. به مثابه رشد عشق و ایجاد سازگاری، یک نوع نگرش جدید در زندگی ایجاد می شود و خواست ها و نیازهای شخصی افراد تغییر پیدا میکند.
حال که صجبت از عشق و سازش به میان آمد، اجازه دهید نگاهی به مسئله "شیمی" هم داشته باشیم. وجود شیمی خوب مقوله ای است که سلامت هر نوع رابطه ای را تضمین می کند.
البته در صورت عدم وجود آگاهی کافی ممکن است تبدیل به یک موضوع فریب دهنده شود. مردم در اکثر موارد از آن برای اندازه گیری میزان نزدیکی به یکدیگر استفاده می کنند.
بیشتر افراد تصور می کنند که فرشته جادویی باید بر روی شانه هایشان بنشیند و گرد جادویی بر روی آنها بریزد تا بتوانند همسر ایده آل خود را پیدا کنند، آنها غافل از این قضیه هستند که تنها با کمک گرفتن از قلبشان می توانند آینده رویایی شان را در آغوش بگیرند.
در این راه باید تلاش کنند، سعی کنند تا طرف مقابل را به طور کامل بشناسند و به ارزش ها و اعتقادات او احترام بگذارند.
باید توجه داشت که عشق سطوح مختلفی داردو به صورت متهورانه ارتباط تنگاتنگی میان خصوصیات اخلاقی و فیزیک زیست شناختی افراد دارد.
اگر از روح و جان خود در این راه مایه بگذاریم، بهترین نتیجه را می گیریم و می توانیم همان شکل دلخواه خود را به رابطه مان بدهیم.
رد: عشق و سازش
در این قسمت نگاهی به نظرات مختلف کارشناسان در این زمینه می اندازیم:
ارزش سازش را نباید بیش از حد طبیعی در نظر گرفت. ممکن است خصوصیات اخلاقی که در نگاه اول دو نفر را مجذوب یکدیگر می کند، برای همیشه به قوت خود باقی نماند. برای مثال شاید با یک نفر ارتباط برقرار کنید تنها به
این دلیل که هر دو ورزش اسکی را دوست می دارید، اما پس از گذشت مدتی ممکن است این سرگرمی مشترک دیگر در نظر یکی از شما دو نفر جذابیتی نداشته باشد.
معمولاً زمانیکه زن و شوهر ها از هم جدا می شوند، می گویند: "ما هیچ وجه اشتراکی با هم نداشتیم" اما حقیقت این است که آنها یک خانه مشترک دارند، صاحب چند فرزند مشترک هستند، و از زندگی مشترکشان چیزی در حدود 30
سال می گذرد.
ارزشی که فرزندان و مسائل مالی به زندگی می دهند، بسیار زیاد هستند. البته منظور ما موارد سطحی نظیر عتیقه جات، ورزش، مسافرت، و چای خوب نیستند.
حساسیت نسبت به قضیه سازش ممکن است در نگاه اول دردسر ساز باشد. تحقیقات من گویای این مطلب هستند که هیچ گونه معیار عینی برای اندازه گیری میزان سازش در خانواده های متفاوت جود ندارد. حتی نمی توان تفاوت میزان سازش در خانواده های سالم و غیر سالم را به صورت عینی ارزشیابی نمود. خانواده های ناسالم احساس می کنند که سازش به طور 100% در یک خانواده سالم وجود دارد.
زمانیکه افراد می گویند: "ما ناسازگار هستیم" همیشه این معنا را می دهد که "خیلی خوب با هم کنار نمی آییم"
افراد احساس می کنند که سازگاری یک مسئله بنیادین در زندگی موفق است، به همین دلیل رفته رفته سازگاری بیشتری از طرف مقابل طلب می کنند. "من از شوهرم انتظار دارم که با خانواده ام جور شود و کارهایی را که دوست دارم انجام دهد، او باید همیشه جذاب به نظر برسد و مرا به مکان های خوبی که دوست دارم ببرد.
" به عقیده من اگر می خواهید زندگی موفق تری داشته باشید بهتر است به اعتقادات یکدیگر ارزش گذاشته و سعی کنید از کارهای یکدیگر درس بگیرید.
بنگاه های شادمانه و مراکز همسر یابی این روزها رونق بسیار زیادی در جوامع مختلف پیدا کرده اند، اما آیا به راستی علم روانشناسی توضیح مشخصی برای کار آنها دارد؟ شاید خیلی کم؛ ارزیابی شخصیت، هیچ کاری نمی کند جز اینکه واکنش متقابل افراد بر روی یکدیگر را نشان می دهد.
یک زوج:
باید بدانند که می توانند در کنار هم یک زندگی معنا دار را ایجاد کنند.
باید یک مامویت در زندگی تعیین کنید و سپس در کنار هم راه رسیدن به آن را بپیمایید.
باید از نظر احساسی نوعی پیوند نا گسستنی میان شما ایجاد شده باشد.
چگونه نیازهای یکدیگر را تامین می کنید؟
آیا شریک زندگیتان همان اشتیاقی که شما به او دارید را متقابلاً انتقال می دهد؟
شما باید همواره دانش خود را در مورد مسائل خانوداگی و روابط زناشویی به روز کنید.
یکی از دلایلی که زوجین از هم طلاق می گیرند این است که از هم دور شده و میان آنها فاصله ایجاد می شود. من زندگی های مشترک زیادی را ندیده ام که بتوان آنها را از خطر نابودی نجات داد و نمی دانم که اصلاً این امکان وجود دارد که ازدواجی را بتوان از خطر نابودی نجات داد؟
در این جور مواقع مشاوره هم جواب نمی دهد و هنگامیکه زوجین به وکیل مراجعه می کنند شرایط از آنچه که هست هم سخت تر می شود.
زوجین باید از بهره هوشی تقریباً یکسانی برخوردار باشند، بهتر است میزان تفاوت آن از رقم 10 بیشتر نباشد.
شخصیت هم مهم است، اما با اتکا به هیچ دانشی نمی توان دو شخصیت یکسان را با هم مچ کرد. گاهی اوقات مردم جذب شخصیت های مشابه می شوند و گاهی وقت ها جذب شخصیت های مخالف.
از سوی دیگر مهارت های ارتباطی می تواند به مرور زمان بهبود پیدا کند البته اگر هر دو طرف در این زمینه از خود اشتیاق نشان داده و تلاش کنند.
اگر مردی دیر به خانه می آید در اکثر موارد همسرش نگران می شود و از او سؤال میکند: "چرا تماس نگرفتی؟" خانم به جای بروز چنین برخورد تندی می تواند اینچنین سر صحبت را باز کند: "عزیزم من نگرانت شدم، اتفاقی که نیفتاده؟"
مردم باید همیشه به دنبال یافتن بهترین ها در وجود یکدیگر
باشند.
نمی توان گفت که "زوج سازگار" وجود دارد. تمام زوج ها در مورد مسائل یکسان با هم مخالفت می کنند: پول، رابطه جنسی، فرزندان، زمان، و... زندگی
در حقیقت در سایه مدیریت تفاوت هاست که معنا پیدا می کند. اگر در میان شما "شیمی" مناسبی وجود داشته باشد، تنها چیزی که باقی می ماند این است که به خود و سایرین ثابت کنید که با هم سازگارید.
با این کار به تدریج نزدیکی و سازگاری شما با یکدیگر بیشتر شده و پس از صرف یک مدت زمان مناسب مثلاً در حدود 25 سال- به تدریج تبدیل به یک روح در دو بدن می شوید.
شاید از خود سؤال کنید که آیا اگر شما و همسرتان از مسائل مشابهی خوشتان بیاید و از موارد مشابه بدتان بیاید، این امر کمکی به بهبود رابطه می کند؟ باید توجه داشته باشیم که همه ما از رابطه خود انتظاراتی داریم و تمایل داریم که آنها را به واقعیت نزدیک تر کنیم.
راضی ترین زوج ها آنهایی هستند که تصاویر زیبایی از یکدیگر در ذهنشان مجسم می کند.
ارزش سازش را نباید بیش از حد طبیعی در نظر گرفت. ممکن است خصوصیات اخلاقی که در نگاه اول دو نفر را مجذوب یکدیگر می کند، برای همیشه به قوت خود باقی نماند. برای مثال شاید با یک نفر ارتباط برقرار کنید تنها به
این دلیل که هر دو ورزش اسکی را دوست می دارید، اما پس از گذشت مدتی ممکن است این سرگرمی مشترک دیگر در نظر یکی از شما دو نفر جذابیتی نداشته باشد.
معمولاً زمانیکه زن و شوهر ها از هم جدا می شوند، می گویند: "ما هیچ وجه اشتراکی با هم نداشتیم" اما حقیقت این است که آنها یک خانه مشترک دارند، صاحب چند فرزند مشترک هستند، و از زندگی مشترکشان چیزی در حدود 30
سال می گذرد.
ارزشی که فرزندان و مسائل مالی به زندگی می دهند، بسیار زیاد هستند. البته منظور ما موارد سطحی نظیر عتیقه جات، ورزش، مسافرت، و چای خوب نیستند.
حساسیت نسبت به قضیه سازش ممکن است در نگاه اول دردسر ساز باشد. تحقیقات من گویای این مطلب هستند که هیچ گونه معیار عینی برای اندازه گیری میزان سازش در خانواده های متفاوت جود ندارد. حتی نمی توان تفاوت میزان سازش در خانواده های سالم و غیر سالم را به صورت عینی ارزشیابی نمود. خانواده های ناسالم احساس می کنند که سازش به طور 100% در یک خانواده سالم وجود دارد.
زمانیکه افراد می گویند: "ما ناسازگار هستیم" همیشه این معنا را می دهد که "خیلی خوب با هم کنار نمی آییم"
افراد احساس می کنند که سازگاری یک مسئله بنیادین در زندگی موفق است، به همین دلیل رفته رفته سازگاری بیشتری از طرف مقابل طلب می کنند. "من از شوهرم انتظار دارم که با خانواده ام جور شود و کارهایی را که دوست دارم انجام دهد، او باید همیشه جذاب به نظر برسد و مرا به مکان های خوبی که دوست دارم ببرد.
" به عقیده من اگر می خواهید زندگی موفق تری داشته باشید بهتر است به اعتقادات یکدیگر ارزش گذاشته و سعی کنید از کارهای یکدیگر درس بگیرید.
بنگاه های شادمانه و مراکز همسر یابی این روزها رونق بسیار زیادی در جوامع مختلف پیدا کرده اند، اما آیا به راستی علم روانشناسی توضیح مشخصی برای کار آنها دارد؟ شاید خیلی کم؛ ارزیابی شخصیت، هیچ کاری نمی کند جز اینکه واکنش متقابل افراد بر روی یکدیگر را نشان می دهد.
یک زوج:
باید بدانند که می توانند در کنار هم یک زندگی معنا دار را ایجاد کنند.
باید یک مامویت در زندگی تعیین کنید و سپس در کنار هم راه رسیدن به آن را بپیمایید.
باید از نظر احساسی نوعی پیوند نا گسستنی میان شما ایجاد شده باشد.
چگونه نیازهای یکدیگر را تامین می کنید؟
آیا شریک زندگیتان همان اشتیاقی که شما به او دارید را متقابلاً انتقال می دهد؟
شما باید همواره دانش خود را در مورد مسائل خانوداگی و روابط زناشویی به روز کنید.
یکی از دلایلی که زوجین از هم طلاق می گیرند این است که از هم دور شده و میان آنها فاصله ایجاد می شود. من زندگی های مشترک زیادی را ندیده ام که بتوان آنها را از خطر نابودی نجات داد و نمی دانم که اصلاً این امکان وجود دارد که ازدواجی را بتوان از خطر نابودی نجات داد؟
در این جور مواقع مشاوره هم جواب نمی دهد و هنگامیکه زوجین به وکیل مراجعه می کنند شرایط از آنچه که هست هم سخت تر می شود.
زوجین باید از بهره هوشی تقریباً یکسانی برخوردار باشند، بهتر است میزان تفاوت آن از رقم 10 بیشتر نباشد.
شخصیت هم مهم است، اما با اتکا به هیچ دانشی نمی توان دو شخصیت یکسان را با هم مچ کرد. گاهی اوقات مردم جذب شخصیت های مشابه می شوند و گاهی وقت ها جذب شخصیت های مخالف.
از سوی دیگر مهارت های ارتباطی می تواند به مرور زمان بهبود پیدا کند البته اگر هر دو طرف در این زمینه از خود اشتیاق نشان داده و تلاش کنند.
اگر مردی دیر به خانه می آید در اکثر موارد همسرش نگران می شود و از او سؤال میکند: "چرا تماس نگرفتی؟" خانم به جای بروز چنین برخورد تندی می تواند اینچنین سر صحبت را باز کند: "عزیزم من نگرانت شدم، اتفاقی که نیفتاده؟"
مردم باید همیشه به دنبال یافتن بهترین ها در وجود یکدیگر
باشند.
نمی توان گفت که "زوج سازگار" وجود دارد. تمام زوج ها در مورد مسائل یکسان با هم مخالفت می کنند: پول، رابطه جنسی، فرزندان، زمان، و... زندگی
در حقیقت در سایه مدیریت تفاوت هاست که معنا پیدا می کند. اگر در میان شما "شیمی" مناسبی وجود داشته باشد، تنها چیزی که باقی می ماند این است که به خود و سایرین ثابت کنید که با هم سازگارید.
با این کار به تدریج نزدیکی و سازگاری شما با یکدیگر بیشتر شده و پس از صرف یک مدت زمان مناسب مثلاً در حدود 25 سال- به تدریج تبدیل به یک روح در دو بدن می شوید.
شاید از خود سؤال کنید که آیا اگر شما و همسرتان از مسائل مشابهی خوشتان بیاید و از موارد مشابه بدتان بیاید، این امر کمکی به بهبود رابطه می کند؟ باید توجه داشته باشیم که همه ما از رابطه خود انتظاراتی داریم و تمایل داریم که آنها را به واقعیت نزدیک تر کنیم.
راضی ترین زوج ها آنهایی هستند که تصاویر زیبایی از یکدیگر در ذهنشان مجسم می کند.
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد