جوان ايراني
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

ترانه گهواره از آلبوم ماه پیشونی گوگوش

اذهب الى الأسفل

ترانه گهواره از آلبوم ماه پیشونی گوگوش Empty ترانه گهواره از آلبوم ماه پیشونی گوگوش

پست من طرف Persianyoung 2010-02-10, 10:24

ترانه گهواره از آلبوم ماه پیشونی گوگوش 7



دلم تنگه براي گريه كردن
كجاست مادر ، كجاست گهواره ي من

همون گهواره اي كه خاطرم نيست
همون امنيت حقيقي و راست
همون جايي كه شاهزاده ي قصه
هميشه دختر فقيرو مي خواست

همون شهري كه قد خود من بود
از اين دنيا ولي خيلي بزرگ تر
نه ترس سايه بود نه وحشت باد
نه من گم مي شدم نه يك كبوتر

دلم تنگه براي گريه كردن
كجاست مادر، كجاست گهواره ي من

نگو بزرگ شدم نگو كه تلخه
نگو گريه ديگه به من نمياد
بيا منو ببر نوازشم كن
دلم آغوش بي دغدغه مي خواد

تو اين بستر پاييزي مسموم
كه هر چي نفس سبزه بريده
نمي دونه كسي چه سخته موندن
مثل برگ روي شاخه ي تكيده

دلم تنگه براي گريه كردن
كجاست مادر ، كجاست گهواره ي من

ببين شكوفه ي دل بستگي هام
چقدر آسون تو ذهن باد مي ميره
كجاست اون دست نوراني و معجز
بگو بياد و دستمو بگيره

كجاست مريم ناجي ، مريم پاك
چرا به ياد اين شكسته تن نيست
تو رگبار هراس و بي پناهي
چرا دامن سبزش چتر من نيست

دلم تنگه براي گريه كردن
كجاست مادر ، كجاست گهواره ي من




ترانه گهواره از آلبوم ماه پیشونی گوگوش ButDesktop2


و اما نقد ترانه :

دلم تنگه براي گريه كردن
كجاست مادر ، كجاست گهواره ي من

در بند آغازین ترانه که شاه بیت ترانه هم می باشد سراینده با استعانت از مراعات نظیر

گریه کردن و مادر و گهواره رجعتی به فصل معصوم کودکی دارد

خاطر دلمرده ای آزرده است و دلتنگی بیت نشان از روحی نا آرام و پرتلاطم دارد که شاید تنها گهواره با حرکات خواب آورش آرامش بخش روح و روان باشد

همون گهواره اي كه خاطرم نيست
همون امنيت حقيقي و راست
همون جايي كه شاهزاده ي قصه
هميشه دختر فقيرو مي خواست

در این چارپاره صراحتا اشاره به امنیتی حقیقی شد اولین سوالی که به ذهن متبادر میشود تقابل امنیت کذب با امنیت حقیقیست و تمثیل عشق شاهزاده به دختر فقر – ودلزدگی شاهزاده از دنیای مجلل و دلبستگی به دنیای ساده دختر فقیر نشانی از معنای واقعی کلمه امنیت است و روایتگر داستان تکراری فقرو غنا با روایتی نو و بدیع ست

در تاریخ بسیار دیده ایم شاهزادگانی که در قلعه ای پرحصار با نگهبانان و خدم و حشم بسیار احساس امنیت ندارند و دائما در کابوس وحشت اند در حالیکه کلبه ی بی در و پیکر ساده زیستانی با فانوس محبت روشن و مملو از عشق و امنیت است

همون شهري كه قد خود من بود
از اين دنيا ولي خيلي بزرگ تر
نه ترس سايه بود نه وحشت باد
نه من گم مي شدم نه يك كبوتر


هر چند که با تغییر مکان عطف بیان ولی به ابتدا :

ولی خیلی از این دنیا بزرگتر

به بلاغت کلامی بهتری می رسیدیم - تضاد بکارگرفته شده بزرگ و کوچک که کوچکی در ترکیب قد خود من مستتر است تحسین بر انگیز است چرا که در خدمت روایت داستانی است که واگویه های دوران کودکی آدمی و گهواره خوابی اش را بیان می کند و در لایه های زیرین این بند حقارت دنیای بظاهر بزرگ شاهان که قاصد ترس و وحشت است در برابر دنیای کوچک فقیران که قاصد آرامش و مهر و محبت است گوشزد می شود

دنیائی که در بزرگی آن معصومی کودکان و پرواز زیبای پرندگان بدست فراموشی سپرده شد .

نگو بزرگ شدم نگو كه تلخه
نگو گريه ديگه به من نمياد
بيا منو ببر نوازشم كن
دلم آغوش بي دغدغه مي خواد

راوی بحران روایت داستانش را بیان میکند

دختر فقیر و ساده دلی که سوار اسب زرین شاهزاده از شهر کوچکش به امید خوشبختی پا به دنیائی بزرگ و پر زرق و برق نهاده و با سراب عشق و محبت مواجه شده

سراینده تلنگری به والدین جامعه ایرانی زده که انتخاب خواستگار متمول شاید شرط لازم برای خوشبخت نمودن دختر باشد ولی قطعا کافی نیست و گلایه ی دختر گریان به مادرخندانی که زمانی نچندان دوردخترش را سپید بخت میدید خبر از سیاه بختی اش دارد که تنها رجعت به آغوش بی دغدغه ی مادر و سیر گریستن دختر آرام بخش روح طوفانی اش است



تو اين بستر پاييزي مسموم
كه هر چي نفس سبزه بريده
نمي دونه كسي چه سخته موندن
مثل برگ روي شاخه ي تكيده

سراینده با مراعات نظیر بی نظیری دیگر چارپاره ای بیدار خلق نمود

پائیز – سبزه – برگ – شاخه به کمک هم آمدند تا سختی ماندن در فصلی مسموم را به مخاطب روایت گوشزد نمایند

پائیزی با بستر مسموم که نمادی از فصل زندگی مشترک عاشق و معشوق داستان است نفس سبزه که نمادی از عشق است را بریده ولذا بسیار سخت و تلخ است که برگ که نمادی از معشوق روایت ( ختر فقیر و معصوم ) بر روی شاخه ای پوسیده و تکیده که نمادی از عاشق دروغین ( شاهزاده ) است بماند

ببين شكوفه ي دل بستگي هام
چقدر آسون تو ذهن باد مي ميره
كجاست اون دست نوراني و معجز
بگو بياد و دستمو بگيره

فصل مرگ نهال امید و آرزو رسیده است چرا که شکوفه های دلبستگی بدست باد سپرده شده است

گوئی مادر دختر فقیر داستان هنگامی که دخترش سوار بر اسب شاهزاده بسوی قصر طلا می رفت با ریختن کاسه آبی زیر لب گفته بود :

برو دست خدا بهمرات

که دختر فقیر در تنگنای مهر و عاطفه بیاد این دعای مادرانه افتاده و اینبار او در دلش می گوید :

كجاست اون دست نوراني و معجز
بگو بياد و دستمو بگيره

كجاست مريم ناجي ، مريم پاك
چرا به ياد اين شكسته تن نيست
تو رگبار هراس و بي پناهي
چرا دامن سبزش چتر من نيست

در آخرین بند ترانه دختر فقیر قصه با ناامیدی از مادر فقیرش که گوئی در زیر فشار بار فقر و اختلاف طبقاتی مرده است و حتی خود خدا به خلق خدا متوسل میشود که در این میان با همجنسش مریم مقدس و پاک همذات پنداری میکند و از این بزرگ قدیسه ی تاریخ کمک میخواهد همچنانکه با اعجاز باریتعالی در زمانهای دوراز رگبار هراس و بی پنائی و تنهائی رهیده بود دامن سبزش را که زمانی مامن عیسی مسیح قرار داد چتر او قرار دهد و او را در گهواره اش آرام کند :

دلم تنگه براي گريه كردن
كجاست مادر ، كجاست گهواره ي من


Persianyoung
Persianyoung
.
.

تعداد پستها : 784

امتياز كاربر : 2131

تاريخ عضويت : 2009-10-24

جنسيت : ذكر

متولد : 1981-09-06

سن : 43

شهر : تبريز


ساير موارد
نوع گوشي همراه: نوكيا نوكيا
حالت من: نااميد نااميد
جوايز اخذ شده:

http://monada.blogfa.com/

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد