سه اثر ویرانگر کناه
2 مشترك
صفحه 1 از 1
سه اثر ویرانگر کناه
بي مقدمه بروم سر اصل مطلب:
آيا ميدانيد با گناهي كه ميكنيد، چه بلايي داريد سر خودتان ميآوريد؟
قطعا نميدانيد كه چنين ميكنيد وگرنه چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني!
اما ميخواهم صورت شما به آتشي كه به خرمن وجود خود ميزنيد نزديك كنم تا شايد سوزي كه به گونههايتان مينشنيد، شما را به هراس آورده و خدا كند كه خود را عقب كشيد.
حضرت زينالعابدين عليه السلام ميفرمايد: «گناه»، سه خسارت سنگين به بار ميآورد:
خسارت اول گناه، پوشاندن لباس ذلّت
اََلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا ثَوْبَ مَذَلّتِي1
گناه انسان را در پيشگاه خداوند بسيار خوار، و بيارزش ميكند. اگر اين پستي و بيمقداري در وجود آدم بماند و با توبه، فرد به عزت و شخصيت انسانياش بر نگردد، در قيامت، راه نجات بر روي او بسته خواهد بود.
سند اين سخن، آيۀ نهم سورۀ مباركۀ اعراف است كه حق تعالي ميفرمايد: وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ... «خف»؛ يعني سُبك، بيارزش و بيمقدار....فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ. (همان). اينها در قيامت ميبينند كه با گناه، تمام سرمايۀ وجودشان را تباه كرده و در زندگيشان چيزي كه در ميزان قيامت قابل وزن باشد تا بر آن پاداش داده شود، نمانده است. وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ. يعني خسران و تباهي اصل وجود؛ يعني اين قدر بيمقدار و بيارزش شدند كه انگار از آنها چيزي نمانده كه آن را به حساب بياورند. اگر اين گناهان ظاهر و آشكار هم باشد، در ميان خانواده، جامعه و آشنايان، آبرويشان رفته و پيش چشم ديگران هم پست و بيمقدار و بياعتبار ميشوند.
خسارت دوم گناه، دوري از قرب حق
جَلَّلَنْيِ الّّتَبَاعُدُ مِنْكََ لبَاسَ مَسَكَنَتِي
به تدريج گناه باعث دور شدنم از حضرتت شده است. اين دوري تا جايي ممكن است ادامه پيدا كند كه من را از هر عبادتي و خدمتي بازداشته و زمينگير سازد: ثُمَّ كَانَ عَاقِبَه الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ (روم: 10).
«گناه»، وقتي زمانش طولاني شود و دايمي گردد و به تعبير خود قرآن، مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ: پي در پي و پيوسته شود، تا وقت مرگ باعث ميشود كه تمام نيروهاي معنوي انسان از دست برود و او تبديل به ُاُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ (اعراف: 179) گردد؛ كه ديگر نميتواند نه قدم عبادت بردارد، و نه قدم خدمت. اين گونه، «گناه»، انسان را خلع سلاح ميكند.
خسارت سوم گناه، مرگ قلب
وَ اَمَاتَ قَلَبِي عَظَيمَ جَنَايَتِي
امّا ضرر و خسارت سوم گناه كه سنگينترين خسارت است، و در بيان آن، امام زين العابدين عليه السلام خود متأثّر شده و در پيشگاه پروردگار به التماس و گريه ميافتد: وَ اَمَاتَ قَلَبِي عَظَيمَ جَنَايَتِي: «گناه»، باعث مرگ قلب ميشود.
وقتي قلب بميرد خدا در افق يك مّيت، چه طلوعي دارد؟ خدا اگر بخواهد با صفاتش طلوع كند، طلوع حضرت حي در افق حي خواهد بود. هيچ وقت حضرت حي در افق ميت، طلوع نميكند، ميّت هر كس ميخواهد باشد.
قلب مرده، نه محلّ طلوع رحمانيت است، نه محل طلوع رحيميت؛ نه محلّ طلوع حكمت است، نه محلّ طلوع لطف؛ نه محلّ طلوع مهر است، نه محلّ طلوع رزاقيت؛ نه محلّ طلوع ربوبيت.
اميرمؤمنان عليه السلام اين قلب مرده را در سينه هر كس ديد، چنين توصيف نمود: فَالصُّورَة صُورَة إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ (نهجالبلاغه، خطبه 85). قيافه، قيافه آدميزاد است و قلب، قلب حيوان؛ يعني دل، دلِ شتر، گاو، الاغ، سگ و گرگ است. اين دلمردگي، خسارت «گناه» است.
اما درمان اين بيماري خانمان سوز
تنها درمان گناه توبه است و توبه يعني به سوي عزت رفتن. توبه يعني رفتن به سوي اين كه صلاح از دست رفته را برگرداند. توبه يعني مرده را زنده كردن.
1- بحارالانوار، ج 91، ص 142
آيا ميدانيد با گناهي كه ميكنيد، چه بلايي داريد سر خودتان ميآوريد؟
قطعا نميدانيد كه چنين ميكنيد وگرنه چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني!
اما ميخواهم صورت شما به آتشي كه به خرمن وجود خود ميزنيد نزديك كنم تا شايد سوزي كه به گونههايتان مينشنيد، شما را به هراس آورده و خدا كند كه خود را عقب كشيد.
حضرت زينالعابدين عليه السلام ميفرمايد: «گناه»، سه خسارت سنگين به بار ميآورد:
خسارت اول گناه، پوشاندن لباس ذلّت
اََلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا ثَوْبَ مَذَلّتِي1
گناه انسان را در پيشگاه خداوند بسيار خوار، و بيارزش ميكند. اگر اين پستي و بيمقداري در وجود آدم بماند و با توبه، فرد به عزت و شخصيت انسانياش بر نگردد، در قيامت، راه نجات بر روي او بسته خواهد بود.
سند اين سخن، آيۀ نهم سورۀ مباركۀ اعراف است كه حق تعالي ميفرمايد: وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ... «خف»؛ يعني سُبك، بيارزش و بيمقدار....فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ. (همان). اينها در قيامت ميبينند كه با گناه، تمام سرمايۀ وجودشان را تباه كرده و در زندگيشان چيزي كه در ميزان قيامت قابل وزن باشد تا بر آن پاداش داده شود، نمانده است. وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ. يعني خسران و تباهي اصل وجود؛ يعني اين قدر بيمقدار و بيارزش شدند كه انگار از آنها چيزي نمانده كه آن را به حساب بياورند. اگر اين گناهان ظاهر و آشكار هم باشد، در ميان خانواده، جامعه و آشنايان، آبرويشان رفته و پيش چشم ديگران هم پست و بيمقدار و بياعتبار ميشوند.
خسارت دوم گناه، دوري از قرب حق
جَلَّلَنْيِ الّّتَبَاعُدُ مِنْكََ لبَاسَ مَسَكَنَتِي
به تدريج گناه باعث دور شدنم از حضرتت شده است. اين دوري تا جايي ممكن است ادامه پيدا كند كه من را از هر عبادتي و خدمتي بازداشته و زمينگير سازد: ثُمَّ كَانَ عَاقِبَه الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ (روم: 10).
«گناه»، وقتي زمانش طولاني شود و دايمي گردد و به تعبير خود قرآن، مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ: پي در پي و پيوسته شود، تا وقت مرگ باعث ميشود كه تمام نيروهاي معنوي انسان از دست برود و او تبديل به ُاُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ (اعراف: 179) گردد؛ كه ديگر نميتواند نه قدم عبادت بردارد، و نه قدم خدمت. اين گونه، «گناه»، انسان را خلع سلاح ميكند.
خسارت سوم گناه، مرگ قلب
وَ اَمَاتَ قَلَبِي عَظَيمَ جَنَايَتِي
امّا ضرر و خسارت سوم گناه كه سنگينترين خسارت است، و در بيان آن، امام زين العابدين عليه السلام خود متأثّر شده و در پيشگاه پروردگار به التماس و گريه ميافتد: وَ اَمَاتَ قَلَبِي عَظَيمَ جَنَايَتِي: «گناه»، باعث مرگ قلب ميشود.
وقتي قلب بميرد خدا در افق يك مّيت، چه طلوعي دارد؟ خدا اگر بخواهد با صفاتش طلوع كند، طلوع حضرت حي در افق حي خواهد بود. هيچ وقت حضرت حي در افق ميت، طلوع نميكند، ميّت هر كس ميخواهد باشد.
قلب مرده، نه محلّ طلوع رحمانيت است، نه محل طلوع رحيميت؛ نه محلّ طلوع حكمت است، نه محلّ طلوع لطف؛ نه محلّ طلوع مهر است، نه محلّ طلوع رزاقيت؛ نه محلّ طلوع ربوبيت.
اميرمؤمنان عليه السلام اين قلب مرده را در سينه هر كس ديد، چنين توصيف نمود: فَالصُّورَة صُورَة إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ (نهجالبلاغه، خطبه 85). قيافه، قيافه آدميزاد است و قلب، قلب حيوان؛ يعني دل، دلِ شتر، گاو، الاغ، سگ و گرگ است. اين دلمردگي، خسارت «گناه» است.
اما درمان اين بيماري خانمان سوز
تنها درمان گناه توبه است و توبه يعني به سوي عزت رفتن. توبه يعني رفتن به سوي اين كه صلاح از دست رفته را برگرداند. توبه يعني مرده را زنده كردن.
1- بحارالانوار، ج 91، ص 142
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد