اي كاش زندگي...!
2 مشترك
جوان ايراني :: متفرقه :: گفتگوي ازاد
صفحه 1 از 1
اي كاش زندگي...!
۱ -۱- مادرش مچ دستش را محکم گرفته بود تا درشلوغی مترو گم نشود و درفشار جمعیت از هم دور نشوند...او اما تمام حواسش به بسته پفکی بود که مادر برایش خریده بود...که درهمان دستش بود!
۲ -۱- روزی مثل تمام روزهای دیگرم را ازمیان لحظه هایم میگذراندم...خسته بودم. کیفم روی شانهام سنگینی میکرد و این دیگر مثل همه روزم، نبود...سنگینتر بود،انگار!
۱ -۲- دانه دانه پفکها را، اول میمکید بعد میبلعید، تا شاید بیشتر از طعمشان لذت ببرد...چنان دقتی به خرج میداد که گویی بناست دانهای با دانه دیگر، طعم متفاوتی داشته باشد؛ اما همه همطعم بودند...شور بودند!
۲ -۲- حواسم به اطراف نبود، اصلاً!...باران نمنم بوی خاک در هوا میپاشید...پله های مترو شلوغتر ازهمیشه بود و من، شلوغترش کردم...به سالن مترو و هوای دمکردهاش رسیدم...
۱ -۳- یکی از دانه های پفک را روبرویش گرفته بود...چشمش را بست، تا بهترشاید بفهمدش...شرطبندی میکرد با خودش، انگار؛یعنی طعم این یکی چیست!؟...چیزی به دستش خورد...پفک روی زمین افتاد...
۲ -۳- درون واگن مترو شلوغتر و دمکرده تر از سالنهایش بود...سردرد داشتم،هنوز...مثل عروسک نخی خیمه شب بازی، بعد از یک نمایش طولانی، به میله های مترو آویزان بودم...در میان عروسکهای دیگر، شاید!
۱ -۴- «کثیف شده، از زمین ورش ندار..!» مادرش با این عتاب مچش را میکشید...خم شده بود اما، به سمت دانه پفک مانده بر زمین؛«میدونم کثیفه!»...«بیا بریم دختر!»...«آخه نمیخوام بخورمش که...، میخوام بردارم زیر پا نمونه!»
۲ -۴- کوپه خلوت شد...صدای هواکشها زیادتر شده بود، روی یکی از صندلیهای آبی نشستم و سنگینی کیفم را روی پایم گذاشتم...هنوز در افکارم بودم...«این دیگه چیه!؟» با دست گوشه پایین کیفم را تکاندم...ردی از خرده های پفک رویش بود!
****
نمیدانم دخترک توانست دانه پفک را بردارد یا نه، فکری شدم...؛
«...زندگی چند وقت است که از دستم افتاده....کثیف شده و دیگر میلی به چشیدنش نیست، انگار!...اما تمام سعیام این است که زیر دست و پا نماند...کاش مچم را کمی رهاتر کنند...کاش زندگیام هرچند کثیف، زیر دست و پا نماند...کاش بتوانم زندگی را بردارم...کاش!»
--------------------------------------------------------------------------------
۲ -۱- روزی مثل تمام روزهای دیگرم را ازمیان لحظه هایم میگذراندم...خسته بودم. کیفم روی شانهام سنگینی میکرد و این دیگر مثل همه روزم، نبود...سنگینتر بود،انگار!
۱ -۲- دانه دانه پفکها را، اول میمکید بعد میبلعید، تا شاید بیشتر از طعمشان لذت ببرد...چنان دقتی به خرج میداد که گویی بناست دانهای با دانه دیگر، طعم متفاوتی داشته باشد؛ اما همه همطعم بودند...شور بودند!
۲ -۲- حواسم به اطراف نبود، اصلاً!...باران نمنم بوی خاک در هوا میپاشید...پله های مترو شلوغتر ازهمیشه بود و من، شلوغترش کردم...به سالن مترو و هوای دمکردهاش رسیدم...
۱ -۳- یکی از دانه های پفک را روبرویش گرفته بود...چشمش را بست، تا بهترشاید بفهمدش...شرطبندی میکرد با خودش، انگار؛یعنی طعم این یکی چیست!؟...چیزی به دستش خورد...پفک روی زمین افتاد...
۲ -۳- درون واگن مترو شلوغتر و دمکرده تر از سالنهایش بود...سردرد داشتم،هنوز...مثل عروسک نخی خیمه شب بازی، بعد از یک نمایش طولانی، به میله های مترو آویزان بودم...در میان عروسکهای دیگر، شاید!
۱ -۴- «کثیف شده، از زمین ورش ندار..!» مادرش با این عتاب مچش را میکشید...خم شده بود اما، به سمت دانه پفک مانده بر زمین؛«میدونم کثیفه!»...«بیا بریم دختر!»...«آخه نمیخوام بخورمش که...، میخوام بردارم زیر پا نمونه!»
۲ -۴- کوپه خلوت شد...صدای هواکشها زیادتر شده بود، روی یکی از صندلیهای آبی نشستم و سنگینی کیفم را روی پایم گذاشتم...هنوز در افکارم بودم...«این دیگه چیه!؟» با دست گوشه پایین کیفم را تکاندم...ردی از خرده های پفک رویش بود!
****
نمیدانم دخترک توانست دانه پفک را بردارد یا نه، فکری شدم...؛
«...زندگی چند وقت است که از دستم افتاده....کثیف شده و دیگر میلی به چشیدنش نیست، انگار!...اما تمام سعیام این است که زیر دست و پا نماند...کاش مچم را کمی رهاتر کنند...کاش زندگیام هرچند کثیف، زیر دست و پا نماند...کاش بتوانم زندگی را بردارم...کاش!»
--------------------------------------------------------------------------------
mohamad- .
- تعداد پستها : 236
امتياز كاربر : 382
تاريخ عضويت : 2009-11-28
جنسيت :
متولد : 1982-12-29
سن : 41
شهر : تبریز
ساير موارد
نوع گوشي همراه:
حالت من:
جوايز اخذ شده:
مواضيع مماثلة
» زندگي در جزيره
» راز موفقيت زندگي!!!!!!!
» نكات مهم در زندگي
» زندگي هاي قيفي و شيپوري
» و بهترين راه شناخت زندگي!
» راز موفقيت زندگي!!!!!!!
» نكات مهم در زندگي
» زندگي هاي قيفي و شيپوري
» و بهترين راه شناخت زندگي!
جوان ايراني :: متفرقه :: گفتگوي ازاد
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد